ادامه از صفحه اول
اي عليكه جمله عقل و ديدهاي
آنچه من (مولانا) در مثنوي ميگويم نيز حقايقي است كه از خورشيد وجود تو بر ماه من بازتاب شده است و من آنها را بازتاب ميدهم. مولانا باز در خطاب به امام علي (ع) ميگويد: تو ترازوي احدخو بودهاي. يعني احديت و توحيد ميزاني دارد. اين توحيد در خوي و سرشت تو ايجاد شده و پديد آمده است و سرشت تو احديت و توحيد است و اگر كسي ميخواهد معيار و ميزاني براي توحيد دريابد، بايد به سخنان علي(ع) درباره توحيد توجه كند. بعد در مصراع بعد، به نكته مهمي اشاره ميكند: (اي علي) بل زبانه هر ترازو بودهاي. ترازو زبانهاي در ميان دارد كه اگر كفههاي ترازو درست ميزان نباشد، آن زبانه درست نميايستد. مقصود مولانا نيز اين است كه بسياري ادعاي توحيد دارند، اما بايد با وجود علي(ع) آنها را سنجيد. يعني هر كسي كه خود را ميزان توحيد بداند، بايد خودش با وجود علي (ع) سنجيده شود. از ميان معاصران هم در مدح امام علي (ع) زياد سخن گفتهاند، اما شايد اين سخن جورج جرداق، متفكر و شاعر معاصر لبناني از همه شنيدنيتر باشد. او تحقيقات فراواني درباره زندگي و انديشههاي امام علي (ع) كرده است و خودش ميگويد شايد بيش از 200 بار نهج البلاغه را خوانده است و كتاب ارزشمند «امام علي صوت العداله الانسانيه» را در 5 جلد مينويسد. او از سر درد ميگويد: «اي جهان چه ميشد كه بار ديگر نمادي از عدل و انصاف چون علي ابن ابيطالب به جهانيان عرضه ميكردي.» يعني علي (ع) خود نماد عدالت است. البته در تاريخ بشريت بسياري از كساني بودهاند اهل عدالت و انصاف بودهاند، اما عدالتي كه علي بن ابيطالب (ع) عرضه كرد از اعماق وجودش سرچشمه ميگرفت، او نه تظاهر به عدالت ميكرد و نه شعار عدالت ميداد، بلكه با رفتار و گفتار خودش، ميزان عدالت بود و با اين عدالت ديگران را به عدل و داد تشويق ميكرد. امروز نه تنها شيعيان و نه فقط مسلمانان، بلكه همه انسانها، چه آنهايي كه خدا را ميپرستند و چه آنهايي كه به ظاهر خدا را نميپرستند، اما در فطرتشان يك رگهاي از پرستش خدا وجود دارد، نياز به شخصي چون علي (ع) دارند. منظور شخصيت معقول علي (ع) است، يعني عدالت و انصاف و رفتار انساني كه با همگان داشت و همه را به چشم انسان ميديد. همان طور كه به مالك اشتر ميگويد: تو به جايي ميروي كه مردم يا هم دين تو هستند يا هم نوع تو. به هر حال بايد به هر دو به يك چشم نگاه كني، اينها همه انسانهايي هستند كه ممكن است لغزشهايي از آنان سر بزند و مرتكب گناهاني بشوند. تو بايد در مقابل خلافها و گناهان آنها چشم بر روي هم بگذاري و مثل طبيبي مهربان در مورد آنها رفتار كني و فكر كني از هر انساني ممكن است لغزش و خلافي سر بزند. تو نسبت به آنها مهربان باش و خود را درمانگر بدان و بال و پر مهربانيات و عاطفه و لطفت را بر سر همه افراد بگستران. امروز ما نياز به چنين كسي داريم كه نه قائل به تعصب و تبعيض نژادي و مذهبي باشد و نه به هيچ نوع تفاوتي ميان انسانها قائل باشد، با همه مهربان باشد و نسبت به همه به عنوان يك پدر، يك معلم دلسوز و يك پزشك مهربان رفتار بكند. اميدواريم كه با اصلاح خودمان چه به عنوان پيروان علي ابن ابيطالب (ع) و چه به عنوان مسلمان و چه به عنوان يك انسان آماده پذيرش كسي باشيم كه به همان روش و سيره اميرالمومنين علي (ع) در ميان انسانها عمل كند.
افسوس دوچندان
گفتم هماهنگ كنيد به اتفاق جمعي از اعضاي كميته ورزش موسسه و شاگردانشان از ايشان عيادت كنيم. شب هنگام جعفرآقا زنگ زدند و گفت حاجي، آقاي كهندل درگذشت!!! افسوسم دوچندان شد، يكي رفتن كهندل و ديگري عدم توفيق ديدارش، رفتن براي همه هست كه «آنكه نمرده است و نميرد خداست» افسوس براي درگذشت افراد، با توجه به توسعه نقشآفرينيشان در زمان حيات، كم و زياد دارد. كهندل براي كشتي فرنگي كشور زحمات طاقتفرسايي را متحمل شد و فرنگيكارهاي نازيآباد شاهد قهرمانپروري بيش از 40سالهاش در سالن كشتي استقلال جنوب بودند و افسوس رفتناش براي نازيآباديها صدچندان است ولي افسوس عدم نكوداشتش در زمان حيات او برايمان پايدار. روز يكشنبه مراسم تشييع و تدفينش با حضور جمع زيادي از شاگردان و پيشكسوتان ورزش كشور و علاقهمندان به او به انجام رسيد همچنين در روز سهشنبه مراسم ترحيم او برگزار شد، همه آمدند و به بازماندگان و دستپروردههايش تسليت گفتند و رفتند. اما فرنگيكارهاي نازيآباد كه موفقيتهاي خود را مديون زحمات او ميدانستند بر آن شدند كه در روز چهارشنبه مراسم به يادماندني ديگري ترتيب دهند كه متفاوت از مراسم ترحيم مرسوم در مساجد و تكيهها بود و مراسم در سالني برگزار شد كه محل تمرينات او بود و قهرمانپرورياش و به جاي مداح و سخنرانان نيز شاگردان و دست پروردههايش جايگزين شدند و هر كدام كمي از بسيار ويژگيهاي رفتاري او را برشمردند و بر اين امر يادآور شدند كه مرحوم كهندل ضمن پهلوانپروري، شاگردانش را براي يك زندگي شرافتمندانه و عزتمدار تربيت ميكرد. او كسي بود كه 255 مدال رنگارنگ در عرصههاي مختلف؛ المپيك، جهاني، آسيايي و كشوري در رشته كشتي فرنگي توسط دستپروردههايش كسب گرديد و اين به غير از مدالهايي است كه بعدا توسط شاگردانش به عنوان مربي به دست آمد و ميآيد. در پلاكاردهاي نصب شده در سراسر منطقه او را «پدر كشتي فرنگي» قلمداد كرده بودند كه الحق هم همين طور بود. به نقل از يكي از پيشكسوتان، كهندل بيشتر از 50 سال زحمت كشتي فرنگي كشور را با تمام فراز و فرودهايش تحمل كرده بود. بچههاي محل و نقش شهرداري منطقه و عليالخصوص شهردار در اين بزرگداشت بسيار قابل تقدير و تشكر بود. اما نكته آموزنده اين اتفاق كه بايد مورد توجه همگان قرار گيرد كه بنده در زمان خيرمقدم عرض كردم آن است كه اتفاقي براي كهندل به وقوع پيوست كه براي همه دير يا زود واقع خواهد شد و يكي يكي پيشكسوتان و بزرگانمان در عرصههاي مختلف دار فاني را وداع خواهند گفت «وانگهان بانگي برآمد، خواجه مرد». گرچه بزرگداشت اين اسطورهها پس از مرگشان هم باعث كاهش آلام بازماندگان و دست پروردهايشان است كه بايد هم اينگونه باشد ولي اگر اين كار در زمان حيات كهندل و امثال او انجام ميگرفت، بهرهاي فراوان داشت. يكي آنكه كهندل ميديد كه اهالي ورزش و دستپروردههايش قدردان زحمات او هستند و او هيچگاه به فراموشي سپرده نشده و نميشود. در ثاني بيان ناگفتههايي از كردار و رفتار او در زندگي كاري 50 سالهاش توسط شاگردان همچنين دوستانش سبب ترويج معروف بود و درسي براي مربيان عرصههاي مختلف قهرماني و پهلواني كشور. سوم اينكه كساني كه جديد پا به عرصه ورزش گذاشتهاند با عزمي قويتر از گذشته به كارشان ادامه ميدهند و به اين باور ميرسند كه زحماتشان به فراموشي سپرده نخواهد شد. خانوادههاي بزرگان هم كه در كنار پدر و همسرشان متحمل سختيها و ناملايمات دوري آنها بودند از اين اقدام مسرور ميشوند زيرا جامعه قدردان صبوري آنها در اين عرصه هستند. پس چه خوب است يك حركت سراسري مردمي براي برگزاري تجليل و گراميداشت از بزرگان و پيشكسوتان در عرصههاي گوناگون ورزشي، علمي، فرهنگي، هنري و... آغاز شود و البته موسسه همياران رشد نازيآباد و شهرداري منطقه ۱۶ گامي به جلو برداشته و اين مهم را در دستور كار خود قرار دادهاند.
منالله توفيق