روايت يك نامه، با همه فراز و فرودها و نقطه ويرگولهايش
بخشش
الكساندروس كيپريوتيس
ترجمه: آوا حسني
الكساندروس كيپريوتيس (Alexandros Kypriotis) در سال 1968 در آتن به دنيا آمد و فارغالتحصيل دانشكده فلسفه دانشگاه ملي كاپوديسترياس آتن در رشته زبان و ادبيات آلماني است. توماس مان، بوتو اشتراوس، مارسل رايش- رانيتسكي، فرانتس كافكا، ماريو ويرتس، ترزيا مورا، الفريده يلينك، اينگهبورگ باخمان، جني ارپنبك، ارنست وايس و هانس اريش نوساك از جمله نويسندگاني هستند كه او آثارشان را به زبان يوناني ترجمه كرده است. الكساندروس سالها به تدريس ترجمه ادبيات آلماني مشغول بوده است. همچنين نمايشنامه، داستان كوتاه و نثرهاي كوتاه، قصه و شعر نيز نوشته و سروده است. نوشتههايش در مطبوعات چاپي و الكترونيكي منتشر شده است. نخستين كتاب او در سال 2013 با نام «با كاردي كه خوب تيز شده. داستانهايي درباره انسانها» (انتشارات اينديكتوس) منتشر شد. نخستين مجموعه شعر او با عنوان« ممكن است از قصد ته پاكت سيگارم را دربياورم» در آوريل سال 2019 در انتشارات ساكريفيما منتشر شد. نمايشنامه او با عنوان «Glory Days» در ماه مارس 2019 در يونان، در شهر تسالونيكي به كارگرداني كلري خريستوپولو روي صحنه رفت. اين ترجمه از روي متن انگليسي مورد تاييد نويسنده صورت گرفته و محمد همتي آن را در گفتوگو با خود نويسنده ويرايش كرده است.
عزيزم،
پس از ساعتهاي بسيار، لحظهاي شروع به نوشتن كرده است و درست بعد از ويرگول دست نگه داشته است. حالا به برگه كاغذ خيره شده و چيزي نمينويسد. با دستي سرش را بالا نگه داشته و در دست ديگرش خودكار را در زاويهاي با شيب شصت درجه دقيقا بالاي ويرگول كنار عزيزم، گرفته است و به عزيزم، خيره شده كه شروع به نوشتنش كرده و درست بعد از ويرگول دست نگه داشته است و در كنار عزيزم، نوك خودكار را هم ميبيند و دو انگشت، انگشت شست و انگشت اشاره را كه خودكار را در زاويهاي با شيب شصت درجه دقيقا بالاي ويرگول كنار عزيزم، نگه داشته و در كنار دو انگشت، انگشت شست و انگشت اشاره، دستي را نيز ميبيند كه خودكار را در زاويهاي با شيب شصت درجه بالاي ويرگول كنار عزيزم، نگه داشته كه شروع به نوشتنش كرده و درست بعد از ويرگول دست نگه داشته است و چيزي نمينويسد و همچنان كه ساعتها طول كشيده است تا تصميم بگيرد برگه كاغذ را با دستي و خودكار را با دست ديگر بگيرد و شروع به نوشتن عزيزم، كند، ساعتهاي بسيار و بلكه بيشتري هم است كه خيره به برگه كاغذ چيزي ننوشته. مگرنه اينكه وقتي ديگري اين نامه هنوز نانوشته را دريافت ميكند، بايد بفهمد كه او ميخواهد چه بگويد و در همان ساعتهاي بسيار كه خيره به برگه كاغذ، چيزي ننوشته، كلماتي كه ميخواهد بنويسد و كلماتي كه نميخواهد بنويسد، با هم قاتي شدهاند. زيرا همه آن كلمات را، هم آنها را كه ميخواهد و هم آنها را كه نميخواهد بنويسد، هم ميشود و هم نميشود زير آن عزيزم، نوشت كه شروع به نوشتنش كرده و درست بعد از ويرگول دست نگه داشته است. زيرا از همان لحظهاي كه پس از ساعتهاي بسيار شروع به نوشتن عزيزم، كرده است، كلماتي كه ميخواهد بنويسد، شروع كردهاند به قاتي شدن با كلماتي كه نميخواهد بنويسد. زيرا آن عزيزم، يعني همه آن كلمات، هم آنها كه ميخواهد بنويسد و هم آنها كه نميخواهد بنويسد. اما حالا به برگه كاغذ خيره شده و چيزي نمينويسد. و بالاخره پس از ساعتهاي بسيار، دستي را كه با آن سرش را بالا نگه داشته بود، رها ميكند و كنار برگه كاغذ ميگذارد و خودكار را كه با دست ديگر در زاويهاي با شيب شصت درجه دقيقا بالاي ويرگول كنار عزيزم، نگه داشته بود، رها ميكند و خودكار درست روي عزيزم، ميافتد و نصف كلمه را ميپوشاند، كلمهاي كه به معني تمام آن كلمات است، هم آنها كه ميخواهد و هم آنها كه نميخواهد بنويسد و همچنان كه خودكار و كلمه نيمهپنهان زيرش را روي كاغذ ميبيند، دستي را نيز ميبيند كه زماني خودكار را در زاويهاي با شيب شصت درجه دقيقا بالاي ويرگول كنار عزيزم، نگه داشته بود و پنج انگشت دست را نيز ميبيند، دستي كه خودكار را در زاويهاي با شيب شصت درجه دقيقا بالاي ويرگول كنار عزيزم، نگه داشته بود. ميبيند كه پنج انگشت دست، از هم باز و دوباره جمع ميشوند و برگه كاغذ را مچاله ميكنند و دست ديگر را نيز ميبيند، همان دستي را كه زماني سرش را بالا نگه داشته بود و حالا كنار برگه كاغذ بود و ميبيند كه اين دستش با دستي كه خودكار را در زاويهاي با شيب شصت درجه دقيقا بالاي ويرگول كنار عزيزم، نگه داشته بود، آن را ميگيرند و دوتكه ميكنند؛ برگه مچاله كاغذ را و اكنون آن دو تكه كاغذ، همسنگ تمام آن كلمات است، هم آنها كه ميخواسته و هم آنها كه نميخواسته بنويسد و پس از ساعتهاي بسيار، لحظهاي درميماند كه چه بر سر آن همه وزن خواهد آمد كه همسنگ تمام آن كلمات است، هم آنها كه ميخواسته و هم آنها كه نميخواسته بنويسد و آيا اين دو تكه كاغذ، پس از آنكه بالاخره پوسيد، به همان سنگيني خواهد بود و آيا مثل استخوانها كه پس از پوسيدن بدن باقي ميمانند، اين وزن هم كه همسنگ تمام آن كلمات است، هم آنها كه آدم ميخواهد و هم آنها كه آدم نميخواهد بنويسد، همچنان باقي خواهد ماند.