ضمير مظلوم
سيد محمد بهشتي
مسجد صاحبالزمان، مسجد الجواد، سد الغدير، پل سيدالشهدا، پل شهداي انقلاب، موسسه اعتباري ثامنالحجج ، موسسه اعتباري ثامنالائمه، موسسه اعتباري كوثر، تقاطع غيرهمسطح وليعصر، اتوبان امام رضا، بيمارستان علياصغر، شهرك والفجر، مدرسه حجهبنالحسن، همه اين عبارات ما را با اين پرسش مواجه ميكند كه چه نسبتي ميان اين بناها و اساميشان وجود دارد. اين شخصيتها امروز مضمرند و اين قبيل نامگذاريها به نوعي احضار و تذكر آنان است. اما آيا اين نحوه صحيحي براي تذكر است. اين شيوه تسميه در حالي در دوره معاصر باب شده كه شايد تا پيش از اين تنها مسجدي كه نام حضرت رسول را بر خود داشت، مسجدالنبي بوده باشد كه به دست خود ايشان بنا شد و مزار شريف ايشان نيز همانجاست. از اين نظر نسبت استواري ميان اين نام و اين بنا وجود دارد؛ به عبارت ديگر آن مسجد همانقدر كه در زمان حيات محضر حضرت رسول بود، در ممات نيز محضر ايشان است. درباره نام ائمه معصومين نيز جز اين نيست. ايرانيان حتي آن زمان كه حكومت شيعي در ايران رسميت نداشت، دوستدار اهل بيت بودند اما چنين سنت نامگذاري روي ابنيه شهري، حتي در شهرهاي شيعهنشين نظير كاشان، قم يا ري به ديده نميآيد؛ به سخن ديگر در نامگذاري اصل بر ارادت نبوده، انتخاب نام براي جايي من باب روشنگري بوده است. پس رفتار كنوني با نام چه توجيهي دارد. در خوشبينانهترين صورت اين نامها دلالت بر ارادت باني به اين شخصيتها دارد. باني به جاي آنكه نام خود را بر بنياني بگذارد نامي مقدس را برميگزيند. اگر نام قرار است روشنگر باشد، او پرتلالوترين نامها را بر بنايش ميگذارد و با چنين انتسابي، صراحتا يا تلويحا، به جاي آنكه خود را صاحب محضر معرفي كند، آن شخصيت مقدس را صاحب محضر ميداند. به اين ترتيب حرمتي براي آن مسجد، آن مدرسه، آن پل، آن موسسه قائل ميشود كه به صرفِ مسجد بودن، پل بودن يا مدرسه بودن فاقد آن بود. در اينصورت بر همه واجب ميشود كه آن حرمت را به جا آورند. پيش از هر كس، باني خود بايد رعايت اين حرمت كند؛ چه در ساخت بنا و چه در اداره آن. يعني اولا بنايي كه ساخته بايد حقيقتا شايسته اين نامگذاري باشد يعني بايد فاصلهاي قابل قبول ميان آن بنا و بناهاي همنوعش وجود داشته باشد؛ چه در غيراينصورت، چنين نامگذارياي بيش از آنكه دلالت بر ادب باني داشته باشد، دلالت بر بيادبي و سهلانگاري او خواهد كرد. دوم آنكه هر فعل و رويدادي كه به نوعي در آن بنا روي ميدهد بايد مطابق شأن آن شخصيت باشد كه اين وظيفه خطيري بر عهده باني ميگذارد. خطير از آن نظر كه اين نامگذاري حريمي تعريف ميكند و مرزهايي از اعتماد برميسازد و اين تصور عمومي را پديد ميآورد كه درون اين مرزها امن است. چه بسيار كساني كه جان و مال و ناموس خود را بنا به اطمينان به اين حريم امن ميسپارند. اين درست همان تصوري است كه بسيار مستعد سوءاستفاده است؛ به سخن ديگر اين رفتار با نامها از آنها حجابهايي نوراني ميسازد كه نظارت در پس آن را منع ميكند و به اين ترتيب در پشت آن، فضايي ظلماني ايجاد ميشود كه مهياي هرگونه فسقي است. اين همان فرصتي بود كه به موسسه اعتباري ثامنالحجج امكان سوءاستفاده داد؛ واضح است كه كساني كه اين نام را براي موسسه برگزيدند از آن حجابي براي اختفاي خود ساختند. از آن بدتر اينكه وقتي ماهيت چنين نهادهايي آشكار ميشود، ناگزيريم براي ناميدن خاطي اين نام را به كار بريم؛ گوييكه خطا از وجود مظلوم صاحب نام سر زده است. زان پس از اين نام نزد مردم سلب اعتماد ميشود و همگان به ديده شك به آن مينگرند. آنچه پيش از اين مايه اطمينان و احساس به سر بردن در روشنايي بود، دلالتش را از دست داده و عامل ابهام و تاريكي ميشود. از اين جهت است كه اين ضماير را مظلوم ميخوانيم. مظلوم يعني كسي كه از جنس ظلمت نيست، مثل چراغي كه آيينش خاموشي نيست، بلكه به ظلمت رانده شده و نورانيتش پنهان شده است. با اختفاي نورانيتِ اين نام، صاحبنام نيست كه متضرر ميشود. هر نام وسيله فراخواندن حقيقتي است. وقتي اسم از حقيقت خالي شده و به باطلي دلالت ميكند، در واقع آدمي است كه ضرر ميكند چراكه واسطه خود براي درك آن حقيقت را از دست ميدهد و ديگر بهسادگي نميتواند مخاطب آن حقيقت قرار گيرد.