نخستين رويارويي آسيا و اروپا
مرتضي ميرحسيني
پايان جنگ تروآ: چنانكه ميگويند به سال 1180 پيش از ميلاد در چنين روزي جنگ ميان يونانيان و اهالي سرزمين تروآ با پيروزي مهاجمان يوناني پايان يافت و آنچه از آن ماجراي خونين در خاطرهها باقي ماند در حماسهها و افسانههاي فاتحان پيكار، احتمالا با گزافه و تحريف بسيار ثبت و جاودان شد. چنين به نظر ميرسد كه مردم تروآ هم كم و بيش شبيه يونانيها و حتي شايد يكي از همانها بودند و از سرودههاي هومر چنين استنباط ميشود كه گويي ساكنان تروآ به زبان يونانيان سخن ميگفتند و خدايان آنان را نيز ميپرستيدند. اما در گذر قرنها و پس از سيطره نسيانهاي عمدي و سهوي بر حقيقت، اهالي تروآ را آسيايي پنداشتند و جنگ بزرگ آنان با يونانيها را نخستين رويارويي شرق و غرب، آسيا و اروپا خواندند؛ جنگي كه طبق سرودههاي هومر حدود 10 سال به درازا كشيد و با محاصره پايتخت تروآ و نبرد ميان پهلوانان دو طرف و رزم تن به تن آشيل و هكتور به اوج رسيد. ابتداي متن اشاره شد كه يونانيان سرانجام در جنگ پيروز شدند، شهر اشغال شده را ويران و با خاك يكسان كردند و همه ساكنانش را بيرحمانه كشتند، اما كدام بخش از روايت هومر افسانهاي و كدام بخش آن واقعي است؟ پاسخ مشخصي براي اين پرسش وجود ندارد و اغلب پژوهشهاي انجام شده نيز گامي فراتر از اشاره به برخي كليات و طرح برخي گمانهزنيها و احتمالات بر نداشتهاند. اما گويا جنگي بزرگ ميان اتحاديهاي از اقوام يوناني و دولتي رقيب درگرفت و در چنين روزي با برتري يونانيان پايان يافت. فاتحان نبرد، تمدن رقيب را به تباهي كشاندند و ياد آن ماجراي خونين را نه در روايتهاي تاريخي كه در حماسههاي خودشان گرامي داشتند.
همچنين: مرگ اسكندر مقدوني در كاخ بزرگ شهر بابِل. او سي و اندي سال عمر كرد و در اين مدت كوتاه بخش بزرگي از جهان متمدن را با سپاهيانش زيرپا گذاشت. او پارسها را در جنگ مغلوب كرد، به دوران فرمانروايي هخامنشيان پايان داد و پارسه پايتخت مذهبي و مقدس آنها را به آتش كشيد (ويرانههاي آن اكنون تختجمشيد خوانده ميشود). فاتح مقدوني وارث مشخصي نداشت و از اين رو قلمرو به جاي مانده از او، پس از دوراني از جنگ و اردوكشي ميان سردارانش تقسيم شد. ايران و سرزمينهاي همجوار آن به سلوكوس رسيد و براي چند دهه در سيطره قدرت جانشينان او باقي ماند.