ادامه از صفحه اول
دنياي واقعي ، دنياي مجازي
اين تصور زماني شدت گرفت كه شبكههاي اجتماعي مجازي و حضور در آنها بخش نسبتا زيادي از روزمرّگيهاي ما را پُر كرد. سوال اين است كه اين تضادِ بين جامعه واقعي و مجازي را چگونه ميتوان تحليل كرد. آيا پژوهشها اشتباه ميكنند و ما آدمهاي واقعا شادي هستيم؟ يا شايد هم بايد گفت شادي مجازي ما بياعتبار است؟ واقعيت اين است كه نه پژوهشها اشتباه ميكنند؛ حداقل تجربه زيسته ما كه اين را ميگويد، و نه شاديهاي مجازي بياعتبار؛ بلكه بالعكس هر كدام از اين كنشها و واكنشهاي هرچند سطحي داراي ارزش تحليلي قوي هستند. بنابراين بايد جواب اين تضاد را در جايي ديگر جست. پيش از هر چيز در رابطه با فضاي مجازي بايد بدانيم كه ما با يك دنياي بدون مرز، فضايي سيال و شكننده، منعطف و نفوذپذير، متكثر و متنوع، با شاخصه دگرگونپذيري مدام، و فقدان چارچوبهاي پيشيني روبهرو هستيم. چنين فضايي با هرگونه ساختار منظم و متصلب، درتضاد است. محيطي زنده، وابسته به حال و كمتر ساختاريافته؛ بنابراين ساخت فضاي مجازي اين اجازه را به سوژه ميدهد كه راحت باشد. ما در اين فضا با گستره بازنمايي مواجهيم؛ يعني بازيگران اين فضا براي به نمايشگذاشتن كنش خود بسيار كمتر از فضاي واقعي متحمل محدوديتهاي ساختار رسمي ميشوند و برخلاف فضاي واقعي تماما در قاب ساختارها گرفتار نميآيند. از اين لحاظ ساختار فضاي واقعي آمرانه و مرجعيتمحور است؛ در آن الگويي ازپيشتعيينشده بهواسطه قدرت حاكم بر سوژه تحميل ميشود كه رفتار او را تحت تأثير قرار داده و عدم تبعيت، رفتاري نابهنجار تلقي ميشود. درمقابل، ساخت فضاي مجازي منعطفتر است و در بستر آن حس رهايي از ساختارها و عرف و هنجارها تا حدودي تجربه ميشود. مجاز امكان بيشتري براي عرضه خودبيانگرانه ميدهد. از اينرو افراد نگران و ناشادِ جامعه به مجاز كه ميرسند گونهاي ديگر رفتار ميكنند؛ شوخي و خنده و استهزاء سايه خود را بر محدوديتها ميگستراند و جامعه مجازي را درست مقابل جامعه واقعيمان شاد و دلچسب نشان ميدهد. در اين فضا تقريبا هيچ فرد و موضوعي از تيررس به استهزاء و شوخي گرفتهشدن در امان نميماند. «لذت» مهمترين اصل اين جامعه مجازيست. اينجا ساختارها بهراحتي ميشكنند و از اين منظر فضاي مجازي كارناوالي تمامعيار است. شاديهاي فضاي مجازي را بايد از اين رهگذر مورد بررسي قرار داد؛ ما در مجاز ميخنديم و به سخره ميگيريم و به طرز افسارگسيختهاي با هرآنچه جدي و حتي بعضا دردآور است به شكل طنزگونهاي مواجه ميشويم. اينها همه نه از آن روست كه ما واقعا جامعه شادابي داريم بلكه فضا براي مبارزه با فرهنگ عبوس و خشك رسمي فراهم است و انگار ما را به مبارزه ميطلبد. «بهزعم باختين كارناوال سرشار از مشاركتهاي آزاد مردمي است كه ميخواهند بهوسيله استهزا و خنده، با فرهنگ عبوس رسمي به مبارزه بپردازد. خنده در ذات خود نوعي ديالوگ است كه در انزوا معني پيدا نميكند، بنابراين كارناوال برخلاف فرهنگ رسمي كه مبتني بر مونولوگ است، امري ديالوجيك است. خنده از اين حيث نوعي كنش است كه در آن هم برابري وجود دارد و هم آزادي.» خنده و شوخي با به چالش كشيدن جديت حاكم بر فرهنگ رسمي ساختار سلسلهمراتبي را با تمام مناسبات و پروتكلهايش ويران ميكند. ما در جامعه مجازيمان با تعليق نسبي تمايزات و حصارهاي سلسلهمراتبي و ممنوعيتها مواجه هستيم. اين فضا امكان به سخره گرفتن تمام چيزهايي را كه در خارج از اين فضا صاحب ابهت و جايگاه هستند را فراهم ميآورد. در جريان اين ريشخندها و لودهبازيها جديت ساخت رسمي نفي ميشود و سوژه بهواسطه دستانداختن قدرت حاكم و مسلط قدرتنمايي ميكند. طنز و به سخره گرفتن علاوه بر اينكه احساس قدرت سوژه را بالا ميبرد، فشارها و سختيهاي زندگي و تلخيهاي ناشي از برخي مسائل و تصميمات را قابل تحملتر ميكند. سوژه ناكاممانده از تجربه ناب لذت در اين فضا عقدهگشايي ميكند. آنكه همواره تحت فشار قوانين و هنجارهاي اجتماعي- سياسي قرار ميگيرد خود را آزاد پنداشته و سعي دارد از ممنوعيتهاي اعمال شده تخطي كند. او كه در ساخت واقعي جامعه مجبور به حركت در داخل چارچوبهاي معيني است در اين ساخت بينهايت متكثر و منعطف عقده پرواز بر فراز تمام آن ساختارها و چارچوبها را ميگشايد و لذتِ قدرتي را تجربه ميكند كه در فضاي واقعي هرگز به آن دستنيافته بود؛ لذتي محصول گريز از هرگونه قاب و چارچوب متصلّب كه او را محدود ميكند.
ميل سوژه چنان قدرتي براي درهم شكستن ديوار قوانين پيدا ميكند كه كمتر تجربهاي از آن را در فضاهاي رسمي و عمومي ميتوان سراغ گرفت. حضوري بيواسطه قابها و سرشار از ميل، فضايي درست مقابل فضاي رسمي ايجاد كرده است. منطقهاي با صورتبنديهاي متكثر و متنوع و كمتركنترلكننده كه امكان توليد سوژه خلاق و مولد و البته قدرتمند را فراهم ميآورد. او به راحتي و از طريق خنديدن از محدودهها فرا ميرود و به اين واسطه انتقام خود را از هر آنچه باعث محدوديتش شده ميگيرد. با اين تعبير، جامعه ناشاد ما با خنده قدرت ميطلبد و محدوديت ميزدايد و تحملش را در برابر سختيها و ناملايمتيها بالا ميبرد. شاديهاي مجازي را نميتوان به پاي شادي اجتماعيمان گذاشت و چنين برداشت كرد كه ما ايرانيها افراد شادي هستيم كه به راحتي با هرچيزي شوخي ميكنيم.
لزوم اقناع افكار عمومي
تحت بمباران اخبار جعلي و گمراهكننده قرار دارد توضيح بدهد كه حركات ايران دقيقا در چارچوب برجام، بر اساس اصول و مفاد آن است. برجام ايران را مقيد نميكند كه در شرايط عدم اجراي تعهدات طرف مقابل در يك حد ثابت از تعهدات باقي بماند. در كنار اين اقدام، مسير ديگر لزوم توضيح و اقناع افكار عمومي داخلي است. تيم رسانهاي دولت بايد در داخل بسيار بيش از اين فعال باشد و اين مطلب را براي مردم روشن كند كه حركات جمهوري اسلامي ايران كاملا حساب شده و در چارچوب و مقررات است. دستگاه سياست خارجي و اجرايي كشور بايد براي مردم شفاف و روشن تشريح كند كه قصد هيچگونه ماجراجويي ندارد و آنچه دولت انجام ميدهد فقط و فقط براي احقاق حقوق مردم و تامين رفاه، رونق و پيشرفت كشور است. همزمان در داخل بايد حركت به سمت وحدت نظر ميان همه گروهها و جناحها وجود داشتهباشد. خوشبختانه نشانههايي ديده ميشود، اما اين كافي نيست. در چنين مسالهاي كه منافع ملي و امنيت كشور در گرو آن قرار دارد، بايد وحدت و يكپارچگي آرا را در ميان همه گروههاي موثر سياسي و اجتماعي شاهد باشيم و از تضعيف و تنگنظري دوري كنيم. چنين وحدتي در ميان جناحها و گروهها باعث ميشود كه دولت ازحمايت معنوي مردم در اقدامات قاطعانه خود براي احقاق حقوق كشور در برجام برخوردار شود. از رصد رسانههاي خارجي و مشاهده فضاسازيهاي رسانههاي بينالمللي ميتوان به وضوح مشاهده كرد كه گروههاي قدرتمند سياستگذار و تبليغاتي، عليه ايران اقدام ميكنند و افكار عمومي را به سمت نگراني و وحشت از اقدامات ايران سوق ميدهند. ايستادگي ما روي اصول و حقوقمان نهايتا غربيها را متقاعد خواهد كرد كه يا تلاش كنند شرايط غيرمنصفانه، غيرمشروع و ناعادلانه تحريم را بياثر كنند يا صراحتا اعلام كنند كه توان اجراي تعهداتي را كه در برجام به ايران سپردهاند ندارند و از اجراي اين توافق بازماندهاند. اينكه اروپاييها مرتبا در حال خدمات گفتار درماني هستند و حتي از مرزها عبور كردهاند و به جمهوري اسلامي ايران هشدار ميدهند كه پا فراتر از برجام نگذارد، نشاندهنده اين است كه ميخواهند ما را از مطالبات و حقوق خودمان منصرف كنند. اما اين رويكرد اروپاييها به اين معني نيست كه ما افكار عمومي دنيا را عليه خودمان بسيج كنيم، بلكه شايسته است روي حقوق خودمان در چارچوب مقررات بينالمللي تاكيد كنيم و در چارچوب همين مقررات، به ويژه برجام با برنامهريزي و حمايت كامل داخلي در كنار حضور فعالانه رسانهاي و تبليغاتي، اين حقوق را احيا كنيم.
هم رييسجمهور و هم وزراي امور خارجه و نفت ايران اعلام كردهاند اگر اينستكس فقط صندوقي باشد كه پولي در آن نيست، فقط طرح زيبايي روي كاغذ باقي خواهد ماند. درآمد ايران از صادرات نفت خام بايد وارد اين حساب شود. اين اقدام دور از دسترس نيست، اما بايد عزم و اراده كافي در ميان كشورهاي اروپايي به ويژه سه قدرت اروپايي عضو برجام براي اجراي آن وجود داشتهباشد. هم كشورهاي اروپايي و هم كشورهاي جنوب و شرق آسيا از جمله خريداران نفت خام جمهوري اسلامي ايران هستند. اگر اروپاييها عزم جدي براي اجراي اينستكس داشتهباشند بايد واردات نفت خام ايران را از سربگيرند و شرايطي فراهم كنند تا ديگر كشورهاي خريدار نفت خام ايران هم از اين صندوق براي معاملات با ايران استفاده كنند. واقعيت اين است كه موانع اين تصميم براي اروپاييها، بايد به خرج و هزينه خودشان حل شود، نه از جيب ايران. اگر اروپا در اجراي تصميمهايش با واشنگتن دچار اختلاف نظر است يا مانعي از سوي ايالات متحده امريكا احساس ميكند، به جاي هشدار دادن به ايران و انداختن بار به دوش تهران، بايد به واشنگتن هشدار دهد، امريكا را تحت فشار بگذارد و اين كشور را وادار كند كه به خواستههاي به حق و مشروع ايران احترام بگذارد. ايران هيچ مانعي براي اجراي كامل برجام قرار نداده است، ايران آماده است تا در شرايطي كه همه طرفهاي باقي مانده در توافق تمام تعهدات خود را كامل اجرا كنند، تعهداتش را عملي كند. طرفي كه براي اجراي برجام مانع ايجاد ميكند، در غرب اقيانوس با خيالي راحت بدون نگراني از تنبيه و محاكمه، در حال توطئهچيني است و اروپاييها نبايد به جاي تعقيب متهم اصلي، انگشت اتهام به سمت ايران بگيرند.
رسالت خطير صداوسيما
تامين آزادي بيان و نشر افكار بايد با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور باشد. بديهي است رعايت اين دو شرط مهم در گروي دوري جستن از جريانات حزبي و رقابتهاي سياسي است تا به دور از حب و بغضهاي جناحي و سياسي مصالح و منافع ملي تامين و موازين اسلامي اجرا شود. يكي از مصاديق مهم در تشخيص مصالح و منافع ملي، حفظ اسرار نظام و توجه به مسايلي است كه تحكيمكننده پايههاي نظام جمهوري اسلامي است. مفهوم كتمان سر كه در بسياري از روايات آمده ناظر به مسايل و موضوعات مهم جامعه اسلامي نيز خواهد بود كه اگر از آن غفلت شود ممكن است منافع كشور و مصالح ملي تهديد شود. امروز در جامعهاي كه با دشمن جنگ اقتصادي دارد و هر روز توسط بيگانگان تهديد ميشود و بايد در انتشار اخبار دقت بيشتري صورت پذيرد تا خدايي ناكرده دشمن با پي بردن به سياستهاي دفاعي و اقتصادي كشور براي مبارزه با آن بر مسايل پشت پرده و اسرار نظام آگاه نشود. به هر حال ترويج روحيه اميدواري در جامعه، ايجاد نشاط و اعتماد، ترويج فرهنگ استقامت و ايثار و عدم جانبداري در حوزه رقابتهاي سياسي و كمك به ارتقاي توان ملي و آمادگي دفاعي كشور براي مقابله با بحرانهاي مختلف از جمله اقتصادي، از وظايف سنگين صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران است.
اهميت تورم سالانه
اگر اين شاخص در خرداد كاهش يافته، شايد به دليل اين است كه در اين ماه نوسانات قيمتي كمتري وجود داشته است. براي پيشبيني تورم كشور تا پايان سال بايد چند نكته را مطرح كرد؛ تورم ريشههاي مختلف دارد و براي محاسبه آن دو ديدگاه مورد استفاده قرار ميگيرد؛ ديدگاه اول تورم فشار هزينه است. وقتي در توليد هزينه مواد اوليه يا قيمت تمام شده كالا افزايش يابد، طبيعتا بعد از مدتي اثرش بر قيمت فروش كالاها نمايان ميشود. اين اثر در شاخص عمومي قيمتهاي توليدكننده ظاهر ميشود و آن را تغيير ميدهد. با وجود افزايش قيمت ارز و مشكلاتي كه تحريم براي كشور ايجاد كرده، دسترسي به مواد اوليه با مخاطره روبهرو شده است. پس يك قسمت از تورم نشات گرفته از فشار هزينه است. بعد ديگر تورم ناشي از فشار تقاضاست. تحريم جو رواني را در كشور ايجاد كرده كه باعث نوسان قيمت ارز و كالاهاي مختلف شده است. همين بار رواني افزايش تقاضا را به همراه خواهد داشت. از سوي ديگر به دليل افزايش حجم پول به نظر ميرسد تورم تا پايان سال افزايشي باشد.