بهتر
عباس احمدي
«مرگ در قاموس ما از بيوفايي بهتر است
در قفس با دوست ماندن از جدايي بهتر است»
فاضل نظري
مرگ نزد شاعران از بينوايي بهتر است
وضع ما از مردم اتيوپيايي بهتر است
فقر و زن هر دو بلا هستند در خانه ولي
بين اين هر دو بلاها، زن، خدايي بهتر است
بچه آوردن هم آري پول ميخواهد داداش!
زير اين درمان نازايي بزايي بهتر است
«نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي»
مرغ بخت من! تو اينطوري نيايي بهتر است
دائما بين بد و بدتر مخير ميشويم
جبر، از اين اختيارات کذايي بهتر است
فکر کردن بين اين مردم خودش ديوانگي است
لاجرم افکار ماليخوليايي بهتر است
هرکه مشکلدارتر باشد مقربتر شود
گاو پيشانيسفيد از سرحنايي بهتر است
واژهها امروز ابعاد جديدي يافتند
گر بهجاي رشوه گفتي پول چايي بهتر است
بانکداري گرچه اسلامي است در ايران ولي
کاربرد واژه بانک ربايي بهتر است
وقت جنگيدن به درگاه مديرانِ نترس
از ميان جمله واجبها، کفايي بهتر است
مجلس و دولت يکي بودند در تخريب و من
فکر ميکردم رسايي از مشايي بهتر است
شاعر خنگ مزخرفگو، برو تقليد کن
شعردزدي گاهي از مهملسرايي بهتر است!
شعر تو گر بهتر از شعر جناب حافظ است
شعر ايرج ميرزا هم از سنايي بهتر است
مادرم پرسيد: شعر از بهر تو، نان ميشود؟
گفتمش: خب، شعر گفتن، از گدايي بهتر است!
قاطي
جواد زهتاب
تو اگر قاطي کني من نيز قاطي ميکنم
پس اگر قاطي کنم يکريز قاطي ميکنم
در زمستان راه خود را ميروم بيدردسر
شاعرم من، اول پاييز قاطي ميکنم
جيب پيراهن فقط اسباب زيبايي که نيست
رشوه را نگذار زير ميز! قاطي ميکنم
فرق من همواره با تو در همين يک نکته است
تو درشتي ميکني، من ريز قاطي ميکنم
نامه اعمال را وقتي به دست من دهند
شک ندارم روز رستاخير قاطي ميکنم!
آلودگي
اسماعيل اميني
مغرضان گفتند در تهران هوا آلوده است
پرسشم اين است: آقايان، کجا آلوده است؟
با چه رويي بر هواي پاک تهمت ميزنيد؟
ذهنتان، اي مغرضان، آخر چرا آلوده است؟
اين هواي پاک را آلوده کرده شايعات
اين فضا از اتهام و افترا آلوده است
يک زمان گفتيد از خودرو که استاندارد نيست
يک زمان گفتيد اين بنزين ما آلوده است
بعد چون دلها مهيا و فضا آماده بود
ادعا کرديد برخي دستها آلوده است
اين تريبون غالبا حرف حسابي داشته
آن تريبون گرچه با پرت و پلا آلوده است
اين يکي يک سيستم صوتي ندارد، در عوض
آن يکي کل فضا را با صدا آلوده است
وقتي آن موجود زنده بازگردد از فضا
ميتوان پرسيد از او: آيا فضا آلوده است؟
رازهاي خويش را با باد هم بايد نگفت
چون که در اين روزها باد صبا آلوده است
عدهاي گفتند تنها ما فقط پاکيم، ما
بعدها معلوم شد کي تا کجا آلوده است
يکنفر هم فيلمسازي کرد و پولي زد به جيب
بعد از آن هم مدعي شد: سينما آلوده است
ادعاي گُنده يک عده هم اينگونه بود:
هرکه هرجا هست يا با ماست يا آلوده است
«هر کسي با ماست پاک است»؛ آه از اين ادعا
هرکسي «بي ماست» بود از ابتدا آلوده است!
هرکسي با ماست کارش ماستمالي ميشود
کار دارد سالها با ماست تا آلوده است
«پرسشي دارم، ز دانشمند مجلس بازپرس»
واقعا اين روزها آيا هوا آلوده است؟
ميزان
سعيد سليمانپور ارومي
يکي از بزرگان به شکلي تميز
شنيدم که چسبيد عمري به ميز!
چو گيسوي مهطلعتانِ طراز
مديريت و عمر او شد دراز
به هنگام نزعش ز خويشان، کسي
برآن ميز زد زور بيجا بسي
نشد کَنده ميز از برِ محتضر
مگر شد از آن محتضر را خبر
بزد شيشه قرص را بر سرش
که ميزش نگردد جدا از برش
همه در عجب، چون پس از مرگ نيز
نداد از کف خويش دامان ميز
نگو ميز بر کس ندارد وفا
تو بنگر وفاداري ميز را
شده ميت و ميز با هم کفن
در اين کار حيران شده گورکن
جدا کردنش چون نه مقدور شد
به همراه آن ميز در گور شد!
...