اصولگرايان همچنان به دنبال «عمود خيمه»؛
غياب وحدت در «جامعتين»، «جمنا»، «شاجا» و «شوراي وحدت»
«ما پاي صندوقهاي راي، پاي صندوقهاي راي اين حرف را ميزنيم» جملهاي از غلامعلي حدادعادل، فعال سياسي اصولگرا كه پس از چند دوره نمايندگي مجلس و رياست پارلمان در دوره هفتم، از آغاز دوره هشتم و با حضور علي لاريجاني، كرسي رياست خود را تا 8 سال بعد از دست رفته ديد و در جريان انتخابات مجلس دهم، بهعنوان يكي از نمايندگان تهران و البته رييس فراكسيون طيفي خاص از اصولگرايان كه عمدتا به جبهه پايداري نزديك بودند از پارلمان خداحافظي كرد.
حالا اما در حالي كه چند ماهي تا برگزاري انتخابات مجلس يازدهم در اسفندماه 98 باقي مانده، اوضاع اصولگرايان و حدادعادل اينطور كه لااقل او، بخش عمده فعالان سياسي اصولگرا و البته برخي چهرههاي اصلاحطلب گفته و ميگويند، با آنچه در هفتم اسفندماه 94 رقم خورد، متفاوت است. اينطور كه گفته شده و ميشود ديگر بعيد است، اصلاحطلبان بتوانند به حكم «تكرار خاتمي» و ترغيب جامعه ازسوي بزرگان نزديك به او، براي حضور پرشور پاي صندوقها و «راي دادن به تمامي افراد فهرست اصلاحات»، كار جريان اصولگرا را تمام كرد. هر چند همزمان به باور بسياري ديگر از همين چهرههاي اصلاحطلب، اين جريان سياسي همچنان مهمترين گزينه خود براي سياستورزي و حضور در مناسبات قدرت را «صندوق راي» و داغ نگه داشتن تنور انتخابات ميداند و حال چنانكه بهزاد نبودي، نايبرييس مجلس ششم و از جمله چهرههاي برجسته اصلاحطلب، همين روز گذشته بار ديگر تاكيد كرده، اصلاحطلبان باز هم بايد همچون هميشه پاي صندوقهاي راي حاضر شوند و پيامشان در راستاي تقويت بعد جمهوريت نظام و صندوق راي را تكرار كنند. با اين همه اما به نظر ميرسد لااقل آنچه در شرايط كنوني و در حالي كه هنوز چند ماهي تا فرارسيدن موعد انتخابات مجلس يازدهم باقي مانده، دغدغه اصلي حدادعادل و ديگر اصولگرايان همراهش باشد، نه لزوما حضور يكپارچه يا نامنظم اصلاحطلبان در اين رقابت انتخاباتي، بلكه تشتت آرا و عدم وحدت اصولگرايان حول محوري واحد است. عدم انسجام و تشتت رايي كه اين سالها، هر بار به شكلي و هر نوبت به نحوي آشكار ساخته و اينبار، اگر نگوييم حال و روز «وحدت» در اردوگاه اصولگرايان آشفتهتر از هميشه است، لااقل بايد اعتراف كنيم كه اوضاع سياسيون وابسته به اين جريان سياسي، چندان بهتر از هميشه نيست. چنانكه هماكنون چندين و چند تشكيلات گوناگون به عنوان جبهههاي سياسي وحدتآفرين، خود را محور تحركات انتخاباتي اين جناح سياسي معرفي كرده و جالب آنكه هر روز، به جاي آنكه از ادغام برخي از آنها در يكديگر بشنويم، اخباري درباره رشد و نمو دوچندان اين تشكلها به گوش ميرسد و حكايت وحدت و انسجام در جريان اصولگرا، تبديل شده به حكايت حروف الفبا كه بنا به قاعده زبان، هر چند صامت و مصوتش، كنار هم ميايستند و كلمهاي تازه ميسازند. چنانكه اصولگرايان يك روز از «جمنا» (اصطلاحي برساخته از حروف نخست عبارت «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب») به اين عنوان پردهبرداري ميكنند، روز بعد يكي از اين جريان برخاسته و خبر از پايان كار «جمنا» ميدهد و بعد، هنوز اين ادعا از سوي ديگر اصولگراي فعال در اين عرصه تكذيب نشده و در زبان و ادبيات سياسي-رسانهاي كشور دروني نشده، عبارات نامتعارفي ديگر شبيه به «شاجا» (اصطلاحي برساخته از حروف نخست عبارت «شوراي ائتلاف جريان ارزشي انقلاب») ورد زبان اصولگرايان ميشود و باز اصحاب رسانه، بايد به هر ترفند رسانهاي كه بلدند، خود را با اين اصلاحات نوظهور بهاصطلاح بهروز كنند!
هرچند شايد تنها دشواري كار اصحاب رسانه در روايت اوضاع و احوال اصولگرايان، تنها ناشي از تعدد اين كلمات اختصاري، بديع و نوظهور باشد اما مشكل عدم انسجام اصولگرايان، به مراتب پيچيدهتر از اين حرفهاست. چنانكه آنها همين چند وقت پيش از تشكيل نهادي جديد با عنوان «شوراي وحدت» نيز خبر داده بودند كه آن زمان تصور ميشد نامي نو براي همان تشكيلاتي نسبتا قديمي «جمنا» باشد اما حالا پس از مدتي معلوم شده «شوراي وحدت» همان «جمنا» نيست، بلكه شايد بتوان آن را به نحوي اينهماني «شاجا» دانست.
مهدي چمران، سياستمدار اصولگرا و از جمله چهرههاي اصلي «جمنا»، همين روز گذشته در واكنش به نقل قولي از حجتالاسلام غلامرضا مصباحيمقدم، سخنگوي جامعه روحانيت مبارز واكنش نشان داده و اظهارات اين روحاني اصولگرا در خصوص پايان كار «جمنا» و «شاجا» را تكذيب كرده است. چمران كه با ايلنا گفتوگو كرده، ميگويد: «جمنا تغييري نكرده و نميدانم آقاي مصباحيمقدم از كجا چنين حرفي را گفتهاند؛ چون ايشان با جمنا ارتباط نداشته و در جمنا مسووليتي ندارند كه در مورد تمام شدن جمنا مطلبي را اعلام كنند.» اين عضو «جمنا» با تاكيد بر اينكه مصباحيمقدم بايد پاسخگوي اين اظهارات باشد، درباره تشكيل «شاجا» و حضور مصباحيمقدم در اين تشكيلات نوظهور گفته است: «حالا بگذاريد تشكيل شود، خودشان اخبار مربوط به آن منتشر را ميكنند و اگر تشكيل شده است، كساني كه در تشكيل آن نقش داشتهاند، اخبار آن را اعلام كنند.» جالب آنكه چمران همزمان نسبت به حضور مصباحيمقدم در «شاجا» نيز ابراز بياطلاعي كرده است.
مصباحيمقدم اما درباره منظور خود از آنچه به نقل از او در رسانهها منتشر شد و خبر از «پايان كار جمنا» داد، به ايلنا ميگويد: «من تعبيري مبني بر اينكه (كار) «جمنا» تمام شده است، نداشتم.» سخنگوي جامعه روحانيت مبارز در ادامه اين توضيحات در مصاحبه اخير خود با يكي از روزنامههاي كثيرالانتشار داخل كشور اشاره و تاكيد كرده است: «با نگاهي به متن آن مصاحبه ميبينيد كه در آنجا گفتهام «جمنا» هم در «شوراي نيروهاي ارزشي و انقلابي (شاجا)» حضور دارد و خودش مستقلا كاري نميكند و برنامهاي هم ندارد.» اظهارنظري كه رسانهها به حكم منطق از آن به عنوان پايان كار «جمنا» تعبير كردهاند اما به باور اين فعال اصولگرا، «برخي سايتها، قصد خبرسازي دارند» و مصباحيمقدم هم «نميخواهد به آنها جواب بدهد!» او ميگويد: «جمنا در شاجا دعوت شده اما كاري نميكند و همچنين شوراي نيروهاي ارزشي انقلابي (شاجا)، همان شوراي وحدت است!» نقلقولي كوتاه از سياستمداري كهنهكار كه موفق به انجام كاري شده كارستان. اينكه هر 3 عنوان اختصاري و غيراختصاري نوظهور در ادبيات تشكيلاتي اصولگرايان را كنار هم بنشانيد كه مگر تنها در سطح زبان و عالم كلمات بتوان به تحققش اميد بست.
البته بايد به اين تشكيلات متعدد نوظهور، اضافه كنيم جريانها و تشكلهاي جبهههاي قديميتري كه در گذشته، هر يك سعي در قرار گرفتن در جايگاه شيخوخيت اصولگرايان را داشتهاند و امروز هم اگرچه اصولگرايان چندان نامي از آنها نميبرند اما به هر حال آنها همچنان هستند، فعال هم هستند و احتمالا همچون انتخابات پيشين، تمام تلاش خود را براي نقشآفريني و سهمخواهي به كار خواهند بست. تشكيلات سياسي- مذهبي همچون «جامعه روحانيت مبارز» و «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» (جامعتين) و تشكيلات و سازوكارهاي صرفا سياسي همچون «جبهه پيروان خط امام و رهبري» متشكل از 17 حزب و تشكيلات اصولگرا و به دبيركلي محمدرضا باهنر است.
اما واقع امر در اردوگاه اصولگرايان، از اوضاعي بهمراتب پيچيدهتر حكايت دارد. چنانكه حتي اگر تمامي اين تشكيلات جديد و قديمي موازي را به معجزهاي يككاسه كنيم، باز هم برخي از مهمترين چهرهها و جريانهاي تاثيرگذار در جريان اصولگرايي بيرون خط مانده و امكان اتحادشان زير يك پرچم ميسر نميشود. از محمدباقر قاليباف، شهردار سابق تهران و نامزد چند دوره انتخابات رياستجمهوري از جانب اصولگرايان گرفته تا علي لاريجاني، رييس فعلي مجلس شوراي اسلامي و طبيعتا مهمترين گزينه براي ورود به انتخابات مجلس بعد. از محمود احمدينژاد و همراهان تحليلرفتهاش در اين روزگار فطرت گرفته تا سياستمداران معقول و معتدل نزديك به جريان سياسي همچون حجتالاسلام ناطقنوري، رييس مجالس سالهاي دور و البته حسن روحاني، رييسجمهوري فعلي كه اگرچه در اين دو انتخابات اخير رياستجمهوري، گزينه مورد حمايت اصلاحطلبان بود اما هم سابقه سياسياش از نزديكي گفتماني جدي به اصولگرايان ميانهرو حكايت دارد و هم مواضع اخيرش در دولت دوازدهم. در چنين شرايطي است كه به نظر ميرسد افراد و چهرههاي شاخص و موثر جريان اصولگرا، در نهايت نه با «شاجا» همدلند، نه با «جمنا» همراه. نه علاقهاي به «شوراي وحدت» دارند، نه چنانكه بهخصوص اين سالها از لاريجاني و نزديكانش ميشنويم، تمايلي به ايستادن كنار ديگر اصولگرايان. بنابراين چنانكه ميبينيم، اگرچه اوضاع اصلاحطلبان ديگر همچون اسفند 94 كه 30 بر صفر پيروز انتخابات تهران ميشدند، نيست اما اوضاع اصولگرايان بسيار شبيه به 4 سال قبل، ادوار پيش از آن است. آنها همچنان مشكلي بزرگ دارند و آن، اينكه بزرگانشان، دل خوشي از يكديگر ندارند. آنها نه آنقدر بزرگند كه بتوانند با تواضع كنار هم بايستند، نه آنقدر كوچك كه يكي را بالا بنشانند و باقي، خود را ذيل آن يكي، جا بدهند.