• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3221 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۷ فروردين

داستان‌هاي فردوسي و سعدي و نظامي و عطار را دريابيم

در معرض تهاجم فرهنگي هستيم

بهروز غريب‌پور

مردي تنگدست براي رفع گرسنگي فرزندان گرسنه خواهرش ناني مي‌دزدد و به همين جرم 19 سال در زندان به سر مي‌برد و بالاخره آزاد مي‌شود... اما كارت زردي به او مي‌دهند كه حكم مرگ دارد او به دليل اين كارت زرد نمي‌تواند كار بكند. نمي‌توان همچون يك شهروند عادي زندگي بكند... ژان والژان آواره سرانجام با همان كارت زرد به خانه اسقف بين ونو وارد مي‌شود و از او به گرمي پذيرايي مي‌كنند اما او خشمگين از قوانين ظالمانه بشري شمعدان‌هاي خانه اسقف را مي‌دزدد و الي آخر. بديهي است از هر كودك دبستاني كه بپرسي اين داستان از كيست بلافاصله مي‌گويد «ويكتور هوگو» چرا كه اين داستان را به صورت‌هاي مختلف ديده است: فيلم سينمايي، انيميشن؛ سريال و... اما اگر از او بپرسي اين داستان را نخست «سعدي» همراه با تفاوت‌هايي و قرن‌ها پيش از رمان‌نويس بزرگ فرانسوي آفريده است باور نمي‌كند، بعد كه باور كرد، نمي‌داند در كجا پيدايش كند و باز اگر به او نشاني بدهي: باب چهارم بوستان و زير عنوان تواضع، از پس خواندنش برنمي‌آيد:
عزيزي در اقصاي تبريز بود
كه همواره بيدار و شب خيز بود
شبي ديد جايي كه دزدي كمند
بپيچيد و بر طرف بامي فكند
به دلداري و چاپلوسي و فن
كشيدش سوي خانه خويشتن
به غلطاق و دستار و رختي كه داشت
زبالا به دامان او گذاشت
دل آسوده گشت مرد نيك بخت اعتقاد
كه سرگشته‌اي را بر آمد مراد
عجب نايد از سيرت بخردان
كه نيكي كنند از كرم بابدان
حالا مي‌پرسيد كه اين دو داستان چه ربطي به پيشنهاد فرهنگي داشت و من توضيح مي‌دهم كه دولت اگر همين يك كار را بكند و همين وظيفه را به عهده بگيرد و گروه وسيعي را مامور كند كه حقوق بگيرند و با آسودگي نسبي داستان‌هاي فردوسي و سعدي و نظامي و عطار و ديگران را نخست بيابند و فيش‌برداري كنند سپس به زباني نسبتا امروزي‌تر همراه با تصاوير زيبا چاپ كنند در غايت به چند هدف مي‌رسد كه فهرست وار مي‌گويم:
پديد آوردن يك گروه مسلط به ادبيات ايران‌زمين
آشنا كردن نوجوانان و جوانان با گنجينه ادبي سرزمين‌مان.
زمينه‌سازي براي تربيت يك گروه درامارتوژي براي دراماتيك كردن اين گنجينه.
بدون بخشنامه و دستور و اجبار اما، هر تهيه‌كننده و فيلمنامه‌نويسي اگر از اين داستان‌ها در ساختن فيلم كوتاه و فيلم بلند اعم از انيميشني و غير آن استفاده كردند به صورت مادي و معنوي حمايت بشوند.
و در يك كلام زمينه‌ آشنايي اين نسل بريده از گدشته را فراهم كنند. ممكن است مثل ميرزا فتحعلي آخوندزاده و در صدر مشروطه بگوييد: ‌اي بابا ديگر دوره بوستان و گلستان و زينت‌المجالس به سر آمده است اما من اصرار مي‌كنم و مي‌گويم: خير دوره آنها به سر نيامده است بلكه دوره تكرار ملال‌آور، دوره روي آوردن به ادبيات از طريق چاپ و نشر به شيوه گذشته تمام شده است اما اگر راه‌هاي خلاقانه را در زمينه تصويرگري، انيميشن، فيلم داستاني كوتاه و فيلم داستاني بيازماييم، ايمان دارم كه ضرر نخواهيم كرد و دست آخر اينكه اگر تنها 10 درصد توليد فيلم‌هاي جعلي اكشن را كه مرده را به قهقهه زدن وامي‌دارند به توليد اين آثار اختصاص بدهند عشق به فرهنگ و اخلاق و منش ديرين بيشتر مي‌شود و تاثير اين حركت 100هزاربار بيشتر از آن است كه بگوييم «در معرض تهاجم فرهنگي هستيم» و فقط دست روي دست بگذاريم... اگر اين پيشنهاد را جدي گرفتيد پيشنهاد‌هاي ديگري دارم كه بي‌ترديد موثر خواهند بود اما اگرهمچون هميشه حرف‌مان باد هوا بود كه دهان‌مان را ولو براي مدتي مي‌بنديم و به خطاهاي پي در پي سياستگذاران فرهنگي خيره مي‌شويم و البته كه غصه مي‌خوريم. البته هستند بي‌خرداني كه بگويند زل بزن و دق مرگ شو... . بماناد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون