• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4412 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۲ تير

آيا افق با رمزارزها روشن است؟

سيدمحمد بهشتي

پول چيست؟ شايد نتوانم پاسخ جامعي به اين پرسش دهم اما حداقل مثل ۸۰ ميليون ايراني و 8 ميليارد انسان، خاصيت‌هايش را مي‌شناسم. پيش از همه آنكه هيچ‌كس، احتمالا جز بچه‌هاي زير 3 سال، نيست كه نقش حياتي آن را به‌جا نياورد، ارزش آن را نفهمد و نداند با هر مقدار از آن چه كند و....

اين را مي‌دانم كه زماني خود پول واجد ارزش بود اما از وقتي پاي اسكناس به مبادلات گشوده شد، اعتماد جاي آن ارزش ذاتي را گرفت. همه باور داشتند كه نزد نهادي متعهد ارزشي محفوظ است و اعتبار ناشي از آن به صورت كاغذي در بازار جريان يافته. هر چند مدتي است اين پيمان شكسته شده و تضمين‌كنندگان موثق ديگر موثق نيستند، زيرا بدون پشتوانه از اعتبار خود براي چاپ اسكناس خرج مي‌كنند؛ مثل دلار دولت امريكا كه چندين برابر بيش از پشتوانه‌اش اسكناس چاپ كرده و در جهان به گردش انداخته. اين نكته را نيز مي‌دانم كه بسياري متوجه تبعات اين پيمان‌شكني هستند و مي‌دانند كه اعتبار بي‌تضمين سرانجام روزي رسوا خواهد شد و آنگاه تورم لجام‌گسيخته‌اي كه چون زباله پس‌رانده مي‌شد، چنان همه‌ جا را فراخواهد گرفت كه چاره‌اي جز زندگي با نكبت آن نيست. اين را هم مي‌فهمم كه چرا منفعلند و به فرج از اين ستون به آن ستون اميدوار.اما امروز با نوعي پول مواجهيم كه آن را اصلا نمي‌فهمم. در جامعه خودمان تا همين دو هفته پيش درصد كمي نام رمزارز به گوش‌شان خورده بود و جز بيت‌كوين كه برخي اسم آن را هم درست تلفظ نمي‌كنند، از لايت‌كوين و نيم‌كوين و گريد‌كوين و... خبر داشته باشند، حتي در ميان متخصصان امور مالي و اطلاعات و حتي در مقياس جهاني.

البته اين را مي‌دانم كه مثل هر چيز جديد ديگري دچار گرفتاري رايج دوران معاصر خواهد شد: قبل از معلوم شدن، عده‌اي با آن يكسره مخالف و عده‌اي ديگر بي‌قيد و شرط موافقند. گروه اول فقط از صفات خطرناك و ناصواب آن مي‌گويند و گروه دوم نيكش مي‌پندارند و با خطر كردن به استقبالش مي‌شتابند. معمولا در اين گرد و غبار كه سوال از چيستي آن مغفول مي‌ماند، مثل ويديو و ماهواره از پنجره پشت آشپزخانه وارد خانه مي‌شود و پس از اتلاف توان و هزينه بسيار، به شكلي تحريف شده خود را تحميل كرده و وقتي عمرش در ديگر نقاط دنيا به سر رسيد تازه اجازه ورود مي‌يابد. پس قبل از آنكه بگوييم بد يا خوب بهتر است به بيروني خانه دعوتش كنيم و در حالي‌كه از او مي‌پرسيم كيست، پي ببريم پشت حجاب ظاهر چه در دل دارد؟ آنها كه باخبرترند مي‌گويند آن پشت توافق جمعي و علم و انحصارشكني قرار دارد؛ شبكه‌اي از اعتماد متقابل تك‌تك اعضا كه به پشتوانه تكنولوژي محاسبه‌گرهاي پرسر و صدا و گرمازا، انحصار بانك مركزي‌ دولت‌هاي زورمند را مي‌شكند. مي‌توان پرسيد آيا در مورد موضوعي چنين سرنوشت‌ساز، مي‌توان فراتر از آن شبكه اعتماد، به متولي‌هاي بي‌نام و نشاني كه اصول رمزارزها را تعيين مي‌كنند نيز اعتماد كرد؟ به عبارت ديگر اثرات توافق جمعي به سطح متوليان آن هم تسري مي‌يابد؟ آيا هر عياري مثل زورو و رابين‌هود، مصلح هم هست يا آنان را فقط در قصه و افسانه بايد جست؟ اين توافق از چه جنسي است؟ نكند دوباره از جنس دلارهاي امريكا باشد كه همه مي‌دانند بي‌اعتبار است اما همچنان آن را ذخيره مي‌كنند تا قصر شني خود را به موج دريا نسپارند.هر چند فرآيند استحصال رمزارزها مبتني بر رياضيات محض و امري به تمامه اثباتي و به اصطلاح علمي است اما كيست كه بر پيامدهاي فراگير شدن آن اشراف داشته باشد. پديده‌اي علمي كه نتوان عوارض اجتماعي و رواني و فرهنگي و تاريخي آن را پيش‌بيني كرد، حقيقتا چگونه علمي است و چه را بر آدميزاد معلوم مي‌كند؟ با استقبال از چنين علمي به استقبال چه بلا، يا به سخن دقيق‌تر چه آزموني، بايد نشست؟نكند آنها كه از انحصارشكني خرسندند يا از آن به منزله راهي براي دور زدن تحريم‌ها و غيره دفاع مي‌كنند، همچون پتر كوروپوتكين باشند كه يك عمر طرفدار آنارشي و حكومت بي‌دولت بود اما وقتي پيروزي انقلاب روسيه بر دولت مستبد امپراتوري را ديد، چاره‌اي جز مشاهده تجديد انحصار دولتي و اقرار به شكست برايش نماند. نكند اين واحد پول جديد به‌دنبال درهم شكستن موازنه قواست به اين سبب كه محور موازنه تغيير كند و انحصار به دست ديگري بيفتد.از سوي ديگر نكند اين راه‌حل قدمي بزرگ براي بشر امروز و آينده به سوي دنيايي روشنگرانه‌تر، انساني‌تر، جهاني‌تر، متكثرتر، متنوع‌تر، مداراجوتر، عادلانه‌تر و سعادتمندانه‌تر باشد؟حقيقتا چون نمي‌دانم از چه سخن مي‌گوييم و چه سرنوشتي در انتظار ماست، هر اظهارنظري بي‌مورد است. با وجود اين لزومي ندارد از ابراز اين نگراني بپرهيزم كه نكند طمع يا حرص يا جهل يا خوش‌خيالي حجابي شود تا آنچه در تاريكي قرار دارد بيشتر به اعماق تاريكي فرو رود. به نظرم مي‌رسد جز صبر، كاري نمي‌توان كرد؛ صبر به معناي اصيلش: چون باغباني پرتجربه هوشيارانه كاشتن و داشتن و برداشتن. صبري همراه با سوال، سوالي از سر تشنگي، تشنگي‌اي كه تمناي روشنايي دارد و با كاستن از تاريكي فرو مي‌نشيند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون