برگي از تاريخ آزاديخواهي ايران
مقاله و خطابه
دو حربه مشروطهخواهان
رضا مختاري
تيرماه با نام محمدعليشاه قاجار گره خورده است. تولد او، كودتايش عليه مشروطه و خلع او از سلطنت در اين ماه رخ داده است. او به اقدام عليه مجلس اول و مشروطهخواهان شهره است، اما از همان دوره ولايتعهدي در تبريز ميانه خوشي با آزاديخواهان نداشت. در ابتداي ولايتعهدي با قتل فجيع ميرزاآقاخان كرماني، شيخاحمد روحي و خبيرالملك كارش را آغاز كرد. در دوره پادشاهي هم مخالفت با مشروطه را تا برچيدن مجلس
ادامه داد.
آنچه در باغ ارگ تبريز بر سر سه يار سيدجمالالدين اسدآبادي آورد، بعدها درباره عدهاي از مشروطهخواهان تكرار كرد. مخالفانش او را تنها در قامت يك مستبد ميديدند، اما در دورههاي متأخر برخي مانند فريدون آدميت و محمدعلي همايون كاتوزيان با نگاهي نخبهگرايانه مشروطهخواهان تندرو مانند سيدحسن تقيزاده را مانعي براي مصالحه مشروطهخواهان ميانهرو با او ميدانند. آنچه بايد در اين باره مدنظر قرار داد، وجوه مختلف اين نزاع است؛ نزاعي كه از همان ابتداي بر تخت نشستن محمدعليشاه چهره نمايان كرد. از امتناع او در دعوت نمايندگان مجلس به مراسم تاجگذاري تا مقاومت در برابر امضاي متمم قانون اساسي از موضع سختش در قبال مشروطه حكايت داشت. در اين ميانه به نزاع مشروطه و مشروعه به عنوان حربهاي در جهت مقاصد خود دامن زد. برخي از مخالفانش مانند سيدمحمدرضا مساوات شيرازي نيز ادب مخالفت را رعايت نكرده و سطح نزاع را به ملكوكساختن مادرش كشاندند. مخالفاني از اين سنخ شهرت بد مادرش، تاجالملوك با لقب امخاقان، دختر اميركبير را به عنوان نقطهضعف او ميپنداشتند.
شاه در اين باره رفتار مدني كرد و از مساوات به دادگاه شكايت برد. مساوات اما غيرمدني رفتار كرد و براي صحت گفتارش به جمعآوري طومار و امضا اقدام كرد. نهايت، كار با وساطت عضدالملك به مصالحه رسيد. شاه اما كينه اين رفتار را در دل نگاه داشت.
البته همه مخالفان از اين سنخ نبودند. آنچه امثال تقيزاده در پافشاري بر اصول مشروطه ميكردند، اقدام بجايي بود. تجربه هم نشان داده مستبدين با عقبنشيني و زبان ليّن طرف مقابل كوتاه نميآيند. تنها ميتوان به رفتارهايي چون اقدام براي ترور امينالسلطان و محمدعليشاه خرده گرفت كه به نهضت پيشرو مشروطه خدشه وارد شد. با به توپ بستهشدن مجلس، روزنامهنگاران و واعظان سياسي مهمترين قربانيان محمدعليشاه بودند. دو گروهي كه در تهييج تودهها عليه او و مشروعيتزدايي از مقام سلطنت در نزد عوام سخت كوشيده بودند.
واعظان از همان پيش از مشروطه نقش مهمي در آگاهي و تهييج مردمان داشتند. شيخمحمد سلطانالواعظين، سيدجمال واعظ اصفهاني و ميرزانصرالله ملكالمتكلمين واعظاني بودند كه منابرشان سلاحي كوبنده در مقابل استبداد بود. آنان با استفاده از سنت خطابه كه براي انتقال مفاهيم ديني به زبان ساده به تودهها به كار ميرفت، جهت انتقال مفاهيم سياسي بهره بردند. اگر تا پيش از اين، وعاظ و خطبا حلقه اتصال فقيهان و تودهها در انتقال مفاهيم ديني بودند، حال به حلقه اتصال نخبگان سياسي و تودهها تبديل شده بودند.
با پيروزي انقلاب مشروطه روزنامهنگاراني چون ميرزاجهانگيرخان صوراسرافيل، مساوات، سلطانالعلماي خراساني (روحالقدس)، علياكبر دهخدا و ... در آگاهكردن تودهها به اين وعاظ پيوستند. روزنامهنگاري از انحصار نخبگان حكومتي خارج شد. دهخدا به زبان تودهها از بيان دخو مينوشت و سيداشرفالدين گيلاني به فهم آنان ميسرود. مقاله و خطابه دو حربه مهم مشروطهخواهان عليه استبداد محمدعليشاهي بود. سيدحسن تقيزاده، نماينده مردم تبريز، نه به جهت كسوت نمايندگياش كه به مدد خطابههايش در مجلس شهره عام و خاص شده بود. خطابههاي سيدجمال واعظ از چنان محبوبيت و نفوذي برخوردار بود كه در نشريه الجمال نيز منتشر ميشد. بيجهت نبود كه واعظان سياسي و روزنامهنگاران هدف اصلي انتقام شاه بودند. كساني مانند مساوات، دهخدا و تقيزاده بخت يارشان بود كه از چنگال محمدعليشاه گريختند. ديگراني چون صوراسرافيل، ملكالمتكلمين و سلطانالعلما اما در دوم تيرماه در باغشاه تاوان زبان و قلم سرخ خود را پرداختند. سيدجمال هم كه مقتول باغشاه نشد، در بروجرد تاوان اين دشمني را داد. در مشروطه سنت وعظ و خطابه در پيوند با محصول مدرنيته، يعني روزنامه قرار گرفت و در مهمترين نهضت آزاديخواهي ايرانيان رهاورد و شهيداني برجسته از خود به يادگار گذاشت.
پژوهشگر تاريخ