ادامه از صفحه اول
پا به ركاب شويم
خوشبختانه شهرداري در داخل دانشگاه تهران پاركينگي براي دوچرخه ايجاد كرده است اين كار منجر به استقبال دانشجويان و همكارانم شده است و ميبينم كه دانشجويان با دوچرخه وارد دانشگاه ميشوند. با اينكه برخي كارشناسان زيرساختهاي شهر تهران را مناسب دوچرخه نميدانند اما ميتوان راهحلي براي همين مسائل پيدا كرد و به بهانه زيرساخت خود را از ركابزدن محروم نكرد. براي مثال ميتوان به صورت تركيبي ركاب زد، يعني برخي از مسيرها را در مسيرهاي خلوت و امنتر طي كرد. از طرف ديگر پيدا كردن مسيرهاي امن خصوصا در اطراف محل زندگي هر شخصي كار پيچيدهاي نيست اما اين اقدام براي گسترش عمومي دوچرخهسواري به تنهايي كافي نيست. ما طرحي را به شهرداري به نام «ايجاد كريدور دوچرخهسواري بين پاركها» ارايه كرديم. اين طرح با توجه به آبوهواي مناسب پاركها و امنيتشان مسيرهاي ويژهاي را در كنار پاركها براي دوچرخهسواري پيشنهاد ميكند و مشابه اين طرح را به شخصه در شهرهاي اروپايي مثل شهر ادينبورگ در اسكاتلند مشاهده كردهام. اين طرح هم هزينه پاييني دارد و هم دوچرخهسواران كمتر در معرض آلودگي قرار ميگيرند. به هر روي به نظرم در شرايط موجود هم ميتوان پا به ركاب شد و نبايد به خاطر ترس از مسائلي كه در حال حاضر وجود دارد دور دوچرخه و دوچرخهسواري را خط كشيد.
مشق اول براي فرهنگسازي
پيش خودم گفتم: «التمر يانع والناطور غير مانع» موانع مرتفع شد و دوچرخهسواري كه راهگشاي ترافيك و آلودگي شهرهاي بزرگ كشور است، شايع شد و فرهنگ غلط و خودمحور ماشين سواري تكنفره از ميان رفت و حال آنكه دير آمده بوديم و ميخواستيم زود برويم.
ششم: اغلب مردم دوچرخهسواري را يك بازي و ورزش ميدانند و وقتي داري آرام و آهسته از كنار خيابان پا ميزني، ناگهان آنچنان از پشت يا كنار سرنگونت ميكنند كه ياد رفتگان مرحومت را زنده كني و خيلي كه بدنت آماده باشد و كلاه ايمني به سر داشته باشي به يك مرخصي ده، پانزده روزه استعلاجي بروي و پيش خودت بگويي ما را چه به دوچرخهسواري؟! پيكاني كه با بيدقتي تمام با من و دوچرخهام تصادف كرده بود، ميگفت: جناب سروان شما بگوييد ساعت هشت صبح وسط خيابان جاي دوچرخه بازي است؟ هر قدر توضيح ميدادم كه من دارم به تأسي از شهردار محترم تهران با دوچرخه به محل كارم ميروم، نميفهميد يا خودش را به كوچه عليچپ ميزد.
هفتم: فرهنگسازي به اين سادگيها و البته مفتيها نيست.
شايد اول بايد هنجارسازي كرد. يعني استفاده از دوچرخه بايد هنجار و عادي شود. رانندگان خودروهاي عمومي آموزش ببينند كه چگونه با دوچرخه تعامل كنند. در آييننامههاي رانندگي مقررات مربوط به دوچرخه با صراحت بيشتر گنجانده شود، مسيرهاي دوچرخه تاسيس شود و مهمتر از تاسيس، باز نگه داشته شود. جرايم سنگين براي ماشينها و موتورهاي متعرض به مسير دوچرخه وضع و اجرايي شود. خيابانهايي- اگرچه براي زمانهايي مشخص و محدود- مسير دوچرخه شود و رانندگان ساير خودروها ناچار شوند حقوق دوچرخهسواران را به رسميت بشناسند و...
هشتم: نمونهاي روشن عرض كنم خدمتتان؛ به سبب شغلم ماشين معدنرو دارم كه به ناچار در شهر هم گاهي از آن استفاده ميكنم. هشت سيلندر است و به وسع خودش آلودهكننده هوا و زمين! وقتي كولرش روشن ميشود محيط اطرافش را چند درجه گرمتر ميكند و به راحتي جاي دوتا ماشين را هم اشغال ميكند. خيلي وقتها تكنفره هستم و هر خيانت مجازي كه بشود به ترافيك و آلودگي هوا كرد حقير يك تنه مرتكب ميشود. با اين حال تا اين ساعت حتي كسي پشت چشم هم برايم نازك نكرده است چه رسد به تذكر و جريمه و اخطار! در مقابل وقتي دوچرخهسوار ميشوم انواع توهينها و بيحرمتيها را در حق خود و ساير دوچرخهداران ديدهام و شنيدهام! صدمات و تصادفات كه جاي خود دارد!
نتيجه آنكه براي اصلاح رفتار عمومي شعار تنها فايدهاي ندارد. اينكه شهردار تهران با دوچرخه سر كار برود هم هكذا. فرهنگسازي و هنجارسازي و قانوننويسي و توجيه عمومي براي تغيير رفتار و تامين زيرساختهاي لازم و كافي ضروري به نظر ميرسند. آقاي شهردار محترم كه اتفاقا اهل فرهنگ و فرهنگسازي است قدم اول را نيكو برداشته است. چند قدم ديگر بردارد تا اقلا براي خودمان هم كه شده بدانيم و بفهميم كه اصلاحشدني هستيم يا نه؟
عوامل كاهش نرخ ارز
بعد از التهابهاي ارزي بانك مركزي توانست در سايه استقلال نسبي و عدم دخالت ارگانهاي دولتي تصميمگيريهاي خوب و به دور از شرايط سياسي اتخاذ كند كه اين عامل هم به كاهش التهابها كمك كرد. فلذا، با دقت و بررسي عواملي كه برشمردهام ميتوان نسبت به ادامه ثبات در بازار ارز خوشبين بود.