نقش پر رنگ اروپا در به خطر افتادن برجام
محمدحسين كبريا
ژان ايو لودريان وزير امور خارجه فرانسه ضمن بيان اينكه تصميم ايران براي كاهش تعهداتش در قالب برجام، موجب نگراني مضاعف است؛ اقدام واكنشي ايران در مقابل خروج امريكا از برجام و اعمال بدترين تحريمها عليه ايران در راستاي سياست فشار حداكثري و بيعملي اتحاديه اروپايي و اعضاي ديگر برجام را «واكنشي بد به يك تصميم بد» توصيف كرده است. ايران بارها اعلام كرده است كه اقداماتش در چارچوب برجام پس از يك سال اتخاذ سياست صبر و خويشتنداري و طبق بندهاي 26 و 36 صورت گرفته است، ولي وزير فرانسوي آن را نقض برجام دانسته و از ايران انتقاد كرده است. هر چند او به انتقادات اروپا نسبت به خروج امريكا از برجام اشاره كرده است، ولي هرگز توضيح نداده است كه چرا اروپا و مشخصا فرانسه تعهدات برجامي خود را انجام ندادهاند و حتي حمايتهاي كلامي از ايران نيز با مرور زمان به متهمسازي ايران تغيير يافته است.
امريكا و كشورهاي اروپايي نظير انگليس و فرانسه به خاطر سوابق خود ظاهرا نه حقي براي كشورهاي ديگر قائلند و نه گوشي براي شنيدن صداي آنها دارند. امريكا كه خود از برجام خارج شده و ديگران را نيز به خروج از آن يا ناديده گرفتن آن تشويق ميكند، در حركتي مضحك، نشست اضطراري شوراي حكام را به بهانه نقض برجام از سوي ايران، تدارك ميبيند و اتحاديه اروپايي هم از مواضع و بيانيههاي ابتدايي خود پس از خروج امريكا از برجام دور شده و از ادبيات خشن عليه ايران استفاده ميكند. تهديد ايران در مواضع اعضاي موثر اين اتحاديه پررنگتر از قبل شده است. بهطوريكه انگليس آمادگي خود را براي بررسي همكاري با امريكا در صورت حمله نظامي به ايران، اعلام كرده و در حركتي خصمانه، نفتكش ايران را در جبلالطارق توقيف ميكند. فرانسه كه از ديرباز و در زمان مذاكرات برجامي، نقش پليس بد را بازي ميكرد، بار ديگر در اين زمينه فعال شده، بدون توجه به عامل اصلي وضعيت كنوني، ايران را متهم به اتخاذ تصميم بد ميكند. در حالي كه بالاترين مقام مذهبي و رسمي ايران توليد سلاح هستهاي و بهكارگيري آن را بارها حرام اعلام كرده و دولت ايران نيز طبق برجام متعهد به پيگيري برنامه صلحآميز هستهاي شده است، آنها بر رويكرد اشتباه خود و متهمسازي ايران به پيگيري برنامه هستهاي نظامي پافشاري كرده و با اين بهانه بدترين برخوردها را با ايران دارند. لودريان در همين موضعگيري اخير نيز با بيان اينكه «توافق هستهاي به عنوان مانعي در برابر ايران براي دستيابي به سلاح هستهاي است» اقدامات ايران براي اثبات عدم ساخت سلاح هستهاي را به هيچ ميگيرد.
در كنار مواضع لودريان، فرانسه، بريتانيا و آلمان سه عضو اروپايي برجام، طي بيانيهاي مشترك، بار ديگر به صورت كلامي بر تعهدشان نسبت به توافق هستهاي با ايران تاكيد كرده و اعلام كردند: «زمان آن است كه براي حل تنشهاي ميان ايران و امريكا اقدامات مسوولانه انجام شود و طرفين راهي براي كاهش تنشها و از سرگيري مذاكرات با ايران پيدا كنند.» اين سه كشور اروپايي همچنين نسبت به «حملات» انجام شده در منطقه خليج فارس و درياي عمان و كاهش امنيت در خاورميانه و همچنين فروپاشي توافق هستهاي برجام ابراز نگراني كردند. بايد گفت، با وجود جدي بودن نگراني اروپا به ويژه سه كشور فوقالذكر از تشديد شرايط، آنها نقش خود را در بروز چنين وضعيتي ناديده ميگيرند. اگر اين كشورها پس از خروج امريكا از برجام، تعهدات خود را جدي گرفته و مطابق با آن رفتار ميكردند، وضعيت كنوني اصلا به وجود نميآمد. آنها همانقدر در اين وضعيت مقصرند كه امريكا مقصر است. اروپا براي ممانعت از وقوع درگيري نظامي بايد بيشترين تلاشها را انجام داده و تنها به موضعگيري اكتفا نكند، چراكه اگر جنگي رخ دهد، ضرر و زيان اروپا كمتر از كشورهاي منطقه نخواهد بود. دولت امريكا، مجتمع صنعتي نظامي آن كشور و «گروه بي» خواهان جنگ هستند، به اين دليل كه يا همچون بن سلمان و بن زايد، از عواقب چنين جنگي عليه خود آگاه نيستند، يا چون امريكا اهداف كلان اقتصادي را دنبال ميكنند. با هر جنگي امريكا سود چند جانبه خواهد كرد: نفت خود را جايگزين نفت كشورهاي منطقه در بازارهاي جهاني كرده و كنترل كشورهاي نيازمند به نفت را به دست خواهد گرفت، فروش سلاحهاي خود را دوچندان ميكند و پس از جنگ منابع عظيم نفتي از منطقه را تصاحب ميكند. اين در حالي است كه منابع تامين انرژي اروپا با خطري جدي مواجه خواهد شد، سيل آوارگان بهسوي اروپا گسيل خواهد شد و با درگير شدن ايران، كنترل اين كشور بر مسيرهاي قاچاق مواد مخدر بهسوي اروپا تضعيف خواهد شد. اگر عربستان، ايران و عراق توان صدور نفت و گاز به اروپا از طريق دريا را نداشته باشند، وابستگي اروپا به نفت و گاز روسيه بيش از پيش خواهد شد. بنابراين اروپا نه به خاطر ايران، بلكه براي نجات خود، بايد نقش بسيار جديتري ايفا كند. فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي بايد بدانند كه با متهمسازي ايران، مشكل آنها قابل حل نيست؛ اين در حالي است كه غير از ايران هيچ يك از اعضاي برجام، به تعهدات خود پايبند نبودهاند. منطقي نخواهد بود كه هزينههاي يك توافقنامه چندجانبه بر دوش ايران باشد، بدون اينكه از مزاياي آن بهرهمند شود و تمامي مزاياي آن متوجه سايرين شود، در حالي كه كمترين هزينه هم متوجه آنها نباشد.
اگر اروپا بپذيرد كه برنامه هستهاي ايران از ابتدا
صلحآميز بوده است و اقدامات ايران در كاهش تعهداتش، تنها براي نجات برجام است، ديگر مواضع غيرواقعبينانه نخواهد گرفت. اروپا بايد بپذيرد كه با بيعملي خود، در كنار امريكا، بيشترين ضربه را به برجام زده است و اگر برجام از بين رود، نقش اروپا در اين ميان كمتر از امريكا نيست. ايران بارها عنوان كرده است كه خواهان جنگ نيست و چنانچه تمامي شركاي برجام بر تعهدات خود پايبند باشند، راه ديپلماسي براي كمك به صلح و ثبات منطقهاي بهترين راه بوده و ايران نيز همچون گذشته بيشترين كمك را به صلح و ثبات منطقه خواهد كرد. شايد بد نباشد در انتها از لودريان پرسيد: چرا به خود حق ميدهيد در مقابل نحوه دست دادن ترامپ با مكرون مقابله به مثل كنيد، ولي واكنش منطقي ايران را به بدعهديهاي امريكا و اروپا، برنميتابيد؟