دوچرخه؛ از توسعه زيرساخت
تا توسعه فرهنگي
حميدرضا ميرزاده
دوچرخه سواري در شهر، يكي از نمادهاي علاقه به حفظ محيط زيست و هواي پاك محسوب ميشود. هرچند پرواضح است كه منظور، استفاده از دوچرخه به مثابه يك وسيله نقليه است، نه به عنوان وسيلهاي صرفا براي ورزش يا تفريح. امروزه علاقهمندان به دوچرخهسواري در شهرها با راهاندازي پويشهاي متعدد سعي دارند تا دوچرخه را به عنوان يكي از راهكارهاي برونرفت از آلودگي هوا در شهرهاي بزرگ مطرح كنند و در كنار اين فعاليتها، برنامههايي مانند دوچرخههاي اشتراكي در شهرها توسط شهرداريها و بخش خصوصي راهاندازي شده است. با اين وجود هنوز آنهايي كه چندان روي خوش به توسعه دوچرخهسواري نشان نميدهند، كم نيستند. از انتقادها به دوچرخهسواري بانوان گرفته تا اعتراض به اختصاص خطوط ويژه دوچرخه در خيابانهاي اصلي شهر، نمونههايي از واكنشهاي منفي به توسعه دوچرخهسواري هستند.
اما شايد لازم باشد تا همزمان با توسعه سختافزاري زيرساختهاي استفاده از دوچرخه، به توسعه فرهنگي استفاده از اين وسيله نقليه نيز توجه بيشتر شود. اگرچه استفاده از دوچرخه توسط مسوولان و چهرههاي شناخته شده و برگزاري پويشهايي همچون «سهشنبههاي بدون خودرو» سهم بسزايي در اين توسعه فرهنگي دارند، اما كافي به نظر نميرسند. با نگاهي به شبكههاي اجتماعي و انجام گفتوگوهاي مستقيم در سطح جامعه چند دليل جالب از سوي مخالفان مطرح ميشود كه درخور توجه و تعمق است. شايد نخستين دليل مخالفت را بتوان از سوي صاحبان خودرو دانست و آن، محدود شدن خيابانها براي احداث خطوط ويژه دوچرخهسواري است؛ مخالفتي كه تنها متوجه خطوط دوچرخهسواري نيست و خطوط ويژه اتوبوسراني را نيز هدف ميگيرد. كم نيستند رانندگاني كه معتقدند با احداث خطوط ويژه در خيابانها به بار ترافيكي شهر افزوده خواهد شد و همين ترافيك به تشديد آلودگي هوا منجر خواهد شد.
ادامه در صفحه 15