ادامه از صفحه اول
چالش بيحاصل
اين پديده چند حوزه را به كلي دگرگون كرده است. آزادي رسانهاي و كسب نظر و خبر بدون سانسور، و بيان آزادانه انديشه، تغيير در سبك زندگي، مهمتر از همه رو آمدن چهرههاي جديد در عرصه عمومي است كه موجب نگراني سنتگرايان شده است. و جالب اينكه شبكههاي اجتماعي محيطي است فاقد كنترل موثر يا دروني كه در نتيجه نظام ارزشهاي رسمي را با چالش مواجه كرده است. در يك كلام اين شبكهها كليت نهاد سنت را چه در حوزه سياست، چه دين، چه آموزش و چه در خانواده و اجتماعيات با چالش جدي مواجه و همه را از اين جهت نگران كرده است.
از سوي ديگر استقبال از اين پديده نيز سريعتر از هر پديده ديگري در گذشته رخ داده است. به طوري كه بيش از ۶۰ درصد جمعيت كشور به نحوي از اين شبكهها استفاده ميكنند. به علت تنوع و ويژگيهاي بصري و نيز امكان ارضاي خودشيفتگيها در اين شبكههاي اجتماعي، استقبال از آن شديد و غيرقابل بازگشت شده است. بهويژه كه اينترنت به عنوان زيرساخت اين شبكهها با زندگي اقتصادي و معيشتي مردم عجين شده و كمتر كاري است كه بتوان انجام داد و به نحوي با اينترنت و فضاي مجازي مرتبط نباشد و مهمترين آن پول و خريد و فروش و نقل و انتقالات بانكي است، كه وجود و گسترش اينترنت را غير قابل توقف كرده است.
مقاومت در برابر اين پديده قابل فهم است. اين جزو طبيعت بيشتر ما است كه تا حدي نسبت به تغييرهايي كه تعادل جامعه را بر هم ميزنند واكنش نشان دهيم. ولي مقاومت غيرمنطقي و بيهوده و از روي استيصال و درماندگي نه تنها مشكل را حل نخواهند كرد، بلكه تشديد هم ميكند. اظهارات اخير دبير شوراي عالي فضاي مجازي در خصوص اين مساله از نوع مقاومتي است كه ممكن است اثر منفي بگذارد و فرصت مواجهه درست با اين پديده را از همه بگيرد. موضعگيريهاي مسوولان مرتبط با موضوع، اين برداشت را القا ميكند كه مواجهه حداكثري با فضاي مجازي هدف اصلي آنان است در حالي كه چنين مواجههاي ممكن نيست و اگر هم شد، معلوم نيست كه هزينه آن چقدر است يا اصولا مفيد باشد و دير يا زود با وضعيت ديگري مواجه نشويم كه بدتر از وضع كنوني نباشد؟
بدون ترديد فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي عوارض سختي دارند، ولي مقاومت در برابر آنها دو گونه است، يا در مقابل آنها ميايستيم كه نتيجهاي جز نابودي ندارد و فقط اتلاف وقت ميكنيم و بودجه و امكانات و توان خود را هدر ميدهيم يا آنكه در كنار آنها قرار ميگيريم و با اين پديده به صورت مسوولانه همراهي ميكنيم و اين فضا را در چارچوب ممكن قاعدهمند ميكنيم. مقاومت بياثر جز فرسوده كردن نيروها و جز اينكه مانع از اصلاحات جزيي و موثر در اين فضا ميشود نتيجه ديگري در برندارد.
مقابله عاقلانه با تنشسازها
با اينكه هر كشوري براي دفاع از منافع مشروع خود در برابر اقدامات غيرقانوني و خصمانه مجاز به مقابله به مثل است ولي باز هم ايران از خود خويشتنداري نشان داد كه دولت مستعفي انگلستان از تنش مزبور دست بردارد ولي ظاهرا از صبر تهران تعبير ديگري شد! به هر حال اكنون كه يك نفتكش با محموله قاچاق در خليج فارس توسط ايران توقيف شده است احتمالا دول همسو با امريكا متقاعد ميشوند كه دستان ايران براي دفاع از منافع خود بسته نيست. البته نبايد از نظر دور داشت كه امريكا با اقدامات و تحريكات خود عمدا براي ايجاد تنشهاي مديريت شده، تلاش ميكند تا فشار حداكثري به تهران را همچنان فعال نگه دارد و عبور اقتصاد ايران از بحران را با چالش مواجه كند. به عبارت ديگر ما در مقابل اين همه خصومت بايد به آرامش كشور و مرزهاي آبي و خاكي آن توجه داشته باشيم و در دور تنشسازي نيفتيم. يعني پاسخهاي كوبنده ما با دقت و محاسبه دقيق انجام شوند و مديريت كلي اوضاع از دستمان خارج نشود. آخرين اقدام تحريكآميز امريكا ادعاي سرنگوني يك پهپاد ايراني است. هر چند هنوز معلوم نيست كه چنين ادعايي چقدر صحيح است ولي در تحريكآميزي آن ترديد نيست و اگر پاسخي ميطلبد بايد در كمال دقت و هوشياري صورت گيرد. شايد امريكا براي پر كردن خلأ حيثيتي پس از سرنگوني پهپاد خود چنين ادعايي را مطرح ميكند اگر چنين باشد، بگذاريم دلشان خوش باشد. ما بايد براي جهان ثابت كنيم كه در دشمني با خصم خود هم عاقل و دور انديشيم و اقتدار خويش را در اندازههاي كودكانه خرج نميكنيم. به هر حال ايران حقيقتا در عين اقتدار مظلوم هم هست، امريكا حقيقتا ظالم و در حال اعمال تروريسم اقتصادي عليه ملت ايران است. اين معاني بايد براي جهان روشن شوند و بر همين مبناست كه بايد از تلاشهاي ديپلماتيك و خستگيناپذير آقاي ظريف تقدير و پشتيباني كرد و اجازه داد كه تاكتيكهاي زيركانهاش را پيش ببرد.