در دنياي فوتبال چگونه فساد را مهار ميكنند؟
شرطبندي منصفانه در فوتبال
سياوش محدث
اكثر هواداران فوتبال، دليل منطقي خود براي ترجيح فوتبال به ساير تفريحها را هيجان ناشي از غيرقابل پيشبيني بودن آن ميدانند. زمين سبزي كه ميتواند شاهد پيروزي سنگال بر قهرمان جهان (فرانسه/ جام جهاني 2002) باشد يا ما را تا ثانيه آخر مقابل آرژانتين، اسپانيا و پرتغال اميدوار نگه دارد. اما اين بياطميناني از بازده يك بازي فوتبال ميتواند مورد تهديد تباني و فساد شرطبندي هم قرار بگيرد. در زير ابتدا بررسي ميكنيم كه شرطبندي چقدر بر نتايج فوتبال حداقل در سطح اول تاثير گذاشته است. سپس نگاهي به پديده تباني ميكنيم؛ پديدهاي شايع در فوتبال آماتور و دولتي و خارج از دسترس رسانههاي آزاد. همگام با تجاريتر شدن فوتبال و ساير ورزشها، صنايع و بخشهاي مختلفي در كنار فوتبال آغاز به فعاليت كردند. با گذر زمان يكي از بزرگترين اين سهمها را غولي به نام شرطبندي به خود اختصاص داده است. با مراجعه به گزارشهاي نهادهاي مالي به سادگي ميتوان رشد روزافزون صنعت شرطبندي طي 20 سال اخير را مشاهده كرد؛ رشدي سريع بدون اثرپذيري از بحران مالي سال 2007. اينكه چه ميزان از اين رشد تحت تاثير تجاريتر شدن ورزشها بوده يا حاصل نفوذ اينترنت و شرطبندي آنلاين است موضوع بحث ما نيست. آنچه در اين مقاله كوتاه در پي بررسي آن هستيم، بررسي عوارض جانبي اين صنعت و خطر اين بنگاهها براي سلامت فوتبال به عنوان يكي از سالمترين و بيخطرترين تفريحات سرتاسر جهان است.
با رشد روزافزون اين صنعت، كشورها قوانين مختلفي براي شرطبندي منصفانه برقرار كردند؛ چراكه ماهيت شرطبندي با كليه درآمدها متفاوت است. شرطبندي به شكل سنتي آن (فارغ از تبليغات و ساير جريانهاي پولي جانبي) ارزش افزوده ندارد و يك بازي با حاصل جمع صفر است؛ به اين معنا جريان پولي كه در ميان است تنها شامل انتقال وجوه ميشود و در اين ميان جمع سود و ضرر بازيكنان مشاركتكننده صفر ميشود. از نگاه اقتصادي، درآمد شرطبندي همان سود خالص حاصل از ماتريس نظريه بازيهاست، در يك بازي كه شامل 3 بازيكن عمده است: 1- بنگاههاي شرطبندي 2- بازيگران دنياي واقعي (ورزشكاران) و 3- مشتريان شرطبندي. براي برقراري انصاف در اين بازي بايد كساني كه در شكلگيري اطلاعات (نتايج و روند مسابقات ورزشي) نقش دارند از اين بازي دور نگه داشته شوند. مربيان، بازيكنان و داورها عمده كسانياند كه نتايج فوتبال را تحت تاثير قرار ميدهند و ورود آنها به اين بازي در همه كشورها، جرم (نه فقط فوتبالي بلكه قضايي) محسوب ميشود. اما چه سازوكاري در فوتبال اروپا و ساير كشورهاي پيشرفته، ورزش به خصوص فوتبال را از خطر فساد شرطبندي در حد امكان پاك نگه داشته است؟
در نگاه اول ميتوان بازيكنان را كارمند شركتهاي بزرگ فوتبالي قلمداد كرد. كارمنداني كه به شكل داوطلبانه و اجباري، ميپذيرند كه زندگي خارج از مستطيل سبزشان هم به طور نسبي تحت نظارت باشگاه باشد. اما نظارت باشگاه هيچگاه كافي نبوده و نيست. پاداشهاي عملكرد مثبت تيمي و انفرادي به عنوان مشوق و عامل انگيزشي، بازيكنان را در حد امكان متمركز نگه ميدارد. عامل سوم اما از همه ثمربخشتر به نظر ميرسد: پاداشهايي كه فيفا، كنفدراسيونهاي قارهاي و فدراسيونهاي كشورها براي «افشا» قائل شدهاند. بازيكنان در صورت دريافت هر گونه پيشنهاد تباني يا مشاركت در شرطبندي موظفند كه بنگاه را نزد دادگاههاي ورزشي افشا كنند و در صورت افشا، پاداشي بسيار بيشتر از پيشنهاد شرطبندي (در صورت اثبات) دريافت كنند. اين ساز وكار، شركتها را هم از ارتباط با بازيكنان بازميدارد؛ چراكه اثبات برقراري اين تماسها، شركت را تا مرز ورشكستگي يا ممنوعيت ادامه كار ميبرد.
براي باور اينكه فوتبالي كه ميبينيم، حداقل در اروپا، چقدر مصون از فساد و تباني بوده است، بهتر است نگاهي به آنچه طي سالهاي 2004 تا 2006 در ايتاليا رخ داد، بيندازيم. كالچوپلي مجموعهاي از رسواييها بود كه بزرگترين سرمايهداران ورزشي ايتاليا را هدف قرار داد. يوونتوس، رجينا، ميلان، لاتزيو و چند تيم ديگر متهم به برقراري ارتباط با داوران براي تغيير نتايج بازيها شدند. سيمكارتهايي كه براي تماس استفاده شد همگي از يك دهكده در سوييس و يك روستا در ليختناشتاين خريداري شدند تا كمترين رد پاي ممكن را بر جاي بگذارند. تلاش بيحد و اندازه مديران اين باشگاهها براي مخفي كردن فساد گسترده اما بينتيجه ماند و فوتبال ايتاليا به سنگينترين شكل ممكن متهمان پرونده را مجازات كرد. اشاره به كالچوپلي از اين جهت ارزشمند است كه تلاش زياد جهت مخفي كردن فساد هم لزوما نميتواند مانع از افشا شدن آن شود. شبهاتي كه طي ساليان اخير در ارتباط با بارسلونا و رئال مادريد مطرح شدند با ناكامي نسبي بارسا و تحقير رئال مادريد در 3 جام تا حدي پاك شدند. نميتوان چند اشتباه داوري را به سادگي به شكل زنجيرهاي درآورد كه ماهيت انساني و شرافت كاري افراد را زير سوال ببرد.
عمده پروندههاي تباني و فساد در كشورهاي كمتر توسعهيافتهاي ديده ميشود كه فوتبال در آنها اسير بيقانوني شده است و از طرف ديگر رسانههاي اين كشورها اجازه افشاگري را ندارند. حتي در اينگونه سيستمها هم فساد عموما به دستهها و ردههاي سني پايينتر نفوذ ميكند تا سازوكار خود را، كه مبتني بر مخفي بودن فعاليتهاست، به سادگي بر باد ندهد. خبر خوب براي فوتبالدوستان اين است كه طبق گفته بسياري از كارشناسان قديمي فوتبال، جريان حركتي فوتبال طي 10 سال اخير بسيار مثبت بوده است. بررسي كيفيت فني بازيهاي امسال ليگ قهرمانان، ليگ برتر انگليس و بوندسليگا اين جريان را تاييد ميكند. تيمهاي متوسط رو به رشد هستند و با چند سرمايهگذاري هدفمند در ردههاي سني گوناگون و زيرساختها به سادگي خود را در جمع بزرگان قرار ميدهند. به قول مارتين تايلر، خوشبختيم در دورهاي زندگي ميكنيم كه تاپ 3 تبديل به تاپ 4 شد و در كمتر از يك دهه، تاتنهام و منچسترسيتي اين جمع بزرگان را به تاپ 6 تغيير دادند. پيشگامي فوتبال انگلستان خبر خوبي است؛ چراكه نويد رشد و گسترش رقابت در ساير كشورها را نيز ميدهد.