درباره مسعود كيميايي
هنوز يگانه و سخت منفرد
حافظ روحاني
حاصل بيش از 5 دهه فيلمسازي، خيل فراوان هواداران كه شيفته سينماي او، شيوه گفتوگونويسي و حس و حال فيلمهايش هستند و جماعتي از مخالفان كه نگاهش به يك خردهفرهنگ را مصداق عدول از جامعه مدني و ستايش جامعه پيشامدرن ميدانند. مسعود كيميايي – بهمانند بسياري از پديدههاي فرهنگي ديگر – ميتواند نماينده مجموعهاي از تضادها و تعارضات باشد كه در قالب تعبيرهاي دوقطبي مدرن در مقابل پيشامدرن، مدنيت در مقابل انتخاب شخصي و مشابه آنها تعريف و تعبير شده.
اما از طرف ديگر، دقت و مهارت فيلمسازي كيميايي كه در فيلمهاي اوليه، او را به يك شمايل تبديل كرد، در سالهاي اخير انگار افت كرده است؛ لااقل كارنامه سينمايي او به تعداد فراوان فيلمهاي ناموفق دارد كه فرصتي به دست منتقدان ميدهد تا به او بتازند. از سوي ديگر، گفتمانهاي محبوب كيميايي كه در طول چند دهه، جهان سينمايي او را شكل داده و هوادارانش را اينچنين شيفته ميكند، در طول دهه 1370 به بعد با گفتمانهاي جريانات سياسي مختلف قرين و شبيه شد و همين موضوع نسبت كيميايي با قدرت را بسيار پيچيده و توضيحش را دشوار كرد. مسعود كيميايي به واسطه همه اينها، هنوز چهرهاي نمادين، كليدي و بسيار تأثيرگذار در سينماي ايران است كه مواضعش در قبل قدرت، زن، جامعه، پيشرفت و ... محل اختلاف نظر و درگيري ميان موافقان و مخالفانش. شايد از آنرو كه كوشيد در ميانه اين مسيرهاي دشوار چندگانه، مفري براي مستقل بودن پيدا كند. در راه پيگيري اين استقلال، او گاه موفق بوده و گاه نه، گاه فيلمهايش واجد يگانگي نگاه او بودهاند و در بسياري از موارد نه و همه اينها، همه اين لغزشها در كارنامه كارياش حتي درك و شناخت او را باز هم دشوارتر ميكند.
سينما (دنيا) ي كيميايي – با همه ايرادها و ضعفهاي فراوانش كه كم هم نيستند – واجد مجموعهاي از تعارضها و تضادها است. همين سلسله تعارضها و تضادها است كه اتفاقا او را تا اين اندازه محبوب ميكند، شايد از آنرو كه همان تعارضهايي را نمايندگي ميكند كه هواداران پرشمارش در وجود خود ميجويند و آنها را در سينماي او مييابند. تعارض هميشگي او- جستوجوي استقلال فرد در مقابل توفان پرتشويش روزگار - به خودي خود منجر به يك تناقض در ساختمان فيلمهايش ميشود كه باز هم بر جذابيت او ميافزايند. براي سينماگري كه همواره شكلي از تكگويي (رجزخواني) را به نوشتن گفتوگو (به معني تضارب آرا، نظرات و خواستهها) ترجيح داده، اين خيل از هوادار شايد چندان عجيب نباشد.
بيشتر از آنرو كه كيميايي به آدمهايش اين فرصت طلايي را ميدهد تا آنچه هستند را برملا كنند. نتيجه اين تكگوييهاي بلند، اما علاوه بر بيان خواستههاي آدمها، ارايه تصويري از تعارضات روزگار ما هم هست، دوراني كه به مدد تغيير و تحولات اقتصادي و سياسي خود بيانگر مجموعهاي تعارضات و تضادها است و سينما (دنيا) ي كيميايي فرصتي براي بيان (و نه لزوما نمايش) اين تعارضات.
مسعود كيميايي در طول همه اين بيش از 5 دهه فعاليت حرفهاي سينمايي، بيش از هر كس ديگري شايد كوشيده تا بيانگر تعارضات و تناقضها باشد و گاه تا آنجا پيش رفته كه حتي بيان سينمايي را به كناري نهاده يا با بيدقتي و عجله از سر جزئيات گذشته تا به تيغ انتقادها دچار شود.
و در پايان، سينما (دنيا) ي كيميايي انگار بيشتر شرح مرارتهاي يك جستوجو است و نه امكان رسيدن به نتيجه. شايد از همينرو باشد كه عمده قهرمانان محبوبش (كه تعدادي هنوز در جرگه محبوبترينها قرار ميگيرند) در تمام اين سالها كشته ميشوند، آنها بهاي بلوغ و يا كوشش مرگبارشان براي حفظ فرديت را با جانشان خواهند داد و اين همه تلخي و سياهي سينما (دنيا) ي كيميايي است كه هم هواداران پرتعدادش را شيفته ميكند و هم بر همزيستي تناقض و تعارض در زندگي هر روزه ما صحه ميگذارد. اين درك از زندگي و جهان را كمتر ميتوان در نگاه خيل هواداران و مخالفت مخالفانش ديد كه ميكوشند تمامي تناقض سينما (دنيا) ي او را در چند واژه و تبديلشان به قطبهاي مثبت و منفي چون مدرن و پيشامدرن، چون ضدزن و يا تصويرگر جهان مردانه و شبيه به آن خلاصه كنند. و شايد از همينرو باشد كه كيميايي هنوز يگانه و سخت منفرد است.