دزدان دام‌گستر
می‌گفت اشتری کور، روزی سر مناره
پنهان شدم من اینجا، کی گردم آشکاره
دیگر کسم نبیند، دست کسم نگیرد
راحت شدم خدایا، زین رنج بی‌شماره
بدتر ز اشتر کور، دزدان شهر مایند
آلوده کثافت، وامانده از اداره
بردند حق مردم، خوردند مال دولت
نه این کشید کیفر، نه آن نمود چاره
چون قدرت حقیقت، اردنگ زد به ایشان
ماندند مات و حیران، بدکار و هیچ‌کاره
گفتند سخت باشد اندر دیار کوران
ما لکه‌دار و پاکان، با حسن اشتهاره
دادند خوی خود را، نسبت به نیک‌نامان
تا راستی و حق را، سازند ناقواره
چندان جسور گشتند دزدان دام‌گستر
کز دادگستر دزد کردند استشاره
بهتان نادرستی بستند بر درستان
کردند رهنما را با راهزن شماره
غافل که قرص خورشید در زیر لکه ابر
یک‌دم شود نهفته، تابان شود دوباره
هرگز جهان نپاید یکسر به کام دزدان
آید طلیعه صبح، ظلمت کند کناره
ما مجمع کرانیم، در گوش بسته ما
چه نغمه نکیسا، چه تق‌تق نقاره
مردان پاک را ما دانیم ارج و قیمت
کی قدر لعل دانند طفلان گاهواره
گر تو نمی‌شناسی، درمان چشم خود کن
خفاش کی تواند خورشید را نظاره
ای کهنه‌دزد! دیدی آخر که عف‌عف تو
از مه نکاست پرتو، مخفی نشد ستاره
روی سیاه آن دزد، هردم سیاه‌تر باد!
کاین ملک را سیه‌روز، می‌خواست چون هماره
امّید آن‌که روزی، بینم به چوبه دار
تن‌های خائنان را، چون گوشت بر قناره!
دود می‌کنند
رضا احسان‌پور
جداً چقدر نسل جوان دود می‌کنند
مانند دودکش، چه روان دود می‌کنند
دائم، شبانه‌روزی و پیوسته می‌کشند
در هر زمان و جا و مکان دود می‌کنند
فرقی نمی‌کند که در آزادی بیان،
باشند یا که در خفقان! دود می‌کنند
قبلا چنین نبود ولی تازگی همه
بی‌ترس و لرز، امن و امان دود می‌کنند
فکری به حال جیب پدرها نمی‌کنند
هر طور هست، مفت و گران دود می‌کنند
وقتی که پول چون علف خرس می‌شود
خب! بی‌خیال سود و زیان دود می‌کنند
محض تنوع و مد و این‌جور چیزها
گاهی چنین و گاه چنان دود می‌کنند
گاهی چقدر جنس دم و دود، عمقی است
از منتهی‌الیه فلان دود می‌کنند
حالا اگر شبیه پژو بود، جای خود
بیچاره‌ها شبیه ژیان دود می‌کنند
یک‌عده را به جان شما جو گرفته است
اینها برای نام و نشان دود می‌کنند
مردانه آب از سر مردان گذشته است
وقتی زنان کشورمان دود می‌کنند
القصه، مانده‌ام که در این وضع دودناک
این اهل دود، تا چه زمان دود می‌کنند؟
کشاف
مصطفی مشایخی
مُخم دارای فسفرهای بسیار است
چهل‌سالی‌ست کارم کشف اسرار است
نخستین‌بار من بودم که فهمیدم
هر انسانی تبش بالاست، بیمار است
و با تحقیق هایم روی صدها بز
مشخص شد که این حیوان علف‌خوار است
من از خار سرِ دیوار دانستم
که بی‌تردید خاری روی دیوار است
بشر تا پیش از این اصلا نمی‌دانست
که وقتی وام می‌گیرد بدهکار است
پژوهش‌های من این را مشخص کرد
که هر مردی مجرد نیست زن‌دار است
پریشب در سونا دریافتم وقتی
درختی میوه‌اش کم نیست، پربار است
پس از ده سال دقت روی یک خانه
توانستم بفهمم کار معمار است
مخم فرسوده شد تا کشف کردم که
کش از اصلی‌ترین ارکان شلوار است
دقیقا هر دو شب یک‌بار ده مورد
از این کشفیده‌ها در صدر اخبار است
...