فاصله بين اسكله «آلبرت» تا اسكله «بارملي مور» حدود 2 مايل است؛ دو مكاني كه كدهاي پستي يكساني دارند اما تفاوتشان از زمين تا آسمان است: در جنوب، رديف بلندي از اتوبوسها با اكراه در حال رساندن توريستها به ساحل، گالري تِيت، موزه گروه بيتلز و بارها و رستورانهاي دنج و ساكتند اما در شمال، يك پيادهروي بلند در كنار زمينهاي متروكه در كنار يك واحد تاسيسات فاضلابي جلبتوجه ميكند! اسكله شمالي ليورپول در ميان 0.5% از كل نقاط محروم و عقبمانده انگليس قرار دارد بطوري كه با حضور در آن مكان، فرار از احساس رخوت و كمبود غيرممكن به نظر ميرسد.
بنابراين انتخاب اين مكان توسط باشگاه اورتون جهت احداث ورزشگاه جديد تصميم خوبي به نظر ميرسد؛ استاديوم 52 هزار نفرهاي كه آبيهاي بندر ليورپول اميد دارند تا به لطف آن به ناكاميهاي خود پايان دهند. روز چهارشنبه از طرح اوليه اين استاديوم رونمايي شد كه بسيار هيجانانگيز بود و آنطور كه «ليتون بينس» ميگفت طراحي رختكن هنوز حرفهاي بسيار بيشتري براي گفتن دارد. به عنوان باشگاهي كه سابقه سه دهه جنگ براي كسب عنوان قهرماني را در كارنامه ميبيند، استاديوم جديد ميتواند مجالي باشد براي روياپردازي، براي باور به اينكه روزهاي خوب سرانجام از راه خواهند رسيد.
نيازي نيست هوادار باشگاه باشيد تا تغييرات را حس كنيد؛ جايگاه جنوبي كه جايگاه اصلي ورزشگاه محسوب ميشود 13 هزار نفر گنجايش دارد و به سبك استاديومهاي دورتموند و تاتنهام به صورت يكپارچه ساخته خواهد شد. از مهمترين ويژگيهاي منحصر بهفرد ورزشگاه، نزديكي جايگاه تماشاگران به زمين بازي است به صورتي كه فاصله نزديكترين جايگاه تا زمين فقط 5 متر خواهد بود؛ جايگاهي كه به صورت شيبدار طراحي شده است.
معمار پروژه، دن مِيس كه به عنوان عضو يكي از فرقههاي مذهبي- فرهنگي در ميان هواداران جايگاه ويژهاي دارد، در كنفرانس معرفي استاديوم حرفهايش را با نشان دادن خالكوبي خود كه عدد 1878 بود (سال تاسيس باشگاه) آغاز كرد و گفت: «فكر نميكنم حتي يك صندلي در ورزشگاه بيابيد كه از حالت استاندارد در ورزشگاههاي ديگر دورتر از زمين بازي قرار بگيرد.»طبيعتا اورتونيها دلگرميهاي زيادي براي آينده دارند؛ يك فرصت خوب براي رقابت و ارتقاي سطح كيفي باشگاه. منتها در فوتبالِ امروزي تشخيص كارِ درست از غلط امري بسيار دشوار است. در حوزهاي كه از خودشيفتگي، غرور و تكبر و استثمارگري مملو شده يك سوال بنيادين مطرح ميشود: آيا احداث زيرساختهاي عظيم ميتواند به گسترش فوتبال و توسعه اقتصادي نزد توده مردم كمك زيادي كند؟ مالكين باشگاه اصرار دارند كه با ساخت باشگاه چيزي حدود يك ميليارد پوند به اقتصاد محلي كمك خواهد شد؛ رقمي كه كمي اغراقآميز به نظر ميرسد. بسياري از كارشناسان اقتصادي نظرات متفاوتي در اين خصوص دارند. به عنوان مثال در سال 2015 يك تحقيق در نيوزيلند نشان داد كه چنين فعاليتي بعد از تاثير كوتاهمدت خود، در بلندمدت تاثير زيادي نخواهد داشت: «براساس مشاهدات تجربي به نظر ميرسد كه ساخت يا تجهيز چنين ابنيهاي تاثير چنداني بر رونق اقتصاد محلي نخواهد داشت.»
راجر نول، اقتصاددانِ دانشگاه استنفورد، هم معتقد است كه اين عمل تاثير زيادي بر توسعه اقتصادي ندارد. او كه در زمينه ساخت استاديومهاي غولپيكر مطالعه ميكند در اين باره ميگويد: «صاحبمنصبان محلي فكر ميكنند كه به اين طريق در حال سرمايهگذاري براي آينده هستند اما به راحتي ميتوان ثابت كرد كه ساخت يك مركز خريد ميتواند عملا ظرفيت بالاتري براي ايجاد مشاغل پايدار و توسعه اقتصادي داشته باشد.»
نكته ديگر اين است كه بايد توجه كنيم زماني كه سازندگان از رشد و منافع اقتصادي صحبت ميكنند، اين منافع دقيقا به چه كساني ميرسد! به عنوان مثال استاديوم جديد باشگاه تاتنهام منجر به ساخت بيش از 585 خانه ارزانقيمت در آن منطقه شد يا اينكه استاديوم «ومبلي» بعد از اتمام، قيمت كلِ ملكهاي آن منطقه تا فاصله 2 مايلي را 15% افزايش داد كه براي افرادي كه به سرمايهگذاري علاقهمند هستند اتفاق بسيار جذابي محسوب ميشود اما براي يك فرد سالخورده كه رابطه خوبي با سر و صداي جوانان و تماشاگران ندارد، ساخت استاديوم ميتواند ايده بدي باشد.
اما يك مساله ديگر نيز در اين ميان مطرح است و آن اينكه استاديومهاي جديد، به خصوص آنهايي كه با كمك مشاغل عمومي ساخته ميشوند، ميتوانند فرصتي باشند براي ثروتاندوزي چند شخص و نابودي مشاغل عموم مردم؛ به اين صورت كه با جوسازي، پخش چكهاي سفيدامضا، بروشورها، تبليغات فريبنده و وعده يك بهشتِ تجاري با ماليات پايين، همگان را با خود در يك جهت قرار ميدهند اما در نهايت بر حسب تجربه، اين وعدهها به شغلهايي با درآمدهاي پايين و البته پارهوقت نزول پيدا ميكنند.
آيا بايد بپذيريم كه اورتون با مديريت «فرهاد مشيري» - فردي كه به دلايل مالياتي در موناكو اقامت دارد و شركتش را در منطقهاي بدون پرداخت ماليات اداره ميكند - در آينده باشگاهي متفاوت خواهد بود؟
به هر حال واقعيت اين است كه به عنوان يك تماشاگر و هوادار، اورتون با حضور مشيري ميتواند باشگاهي جذاب قلمداد شود. اورتون از معدود باشگاههايي است كه به پرسنل خود حق اياب و ذهاب ميدهد، مدرسه رايگان در اختيار كارمندان خود گذاشته و امكانات داخل استاديوم فعلي را به سطح قابل قبولي نسبت به گذشته رسانده است؛ امكاناتي از قبيل فضاي سبز، مركز بازي كودكان، مركز كمكها و مراقبتهاي درماني كه همه اين موارد يك بستر بسيار مناسب را براي كسب وكارهاي كوچك محلي فراهم ميكند.
يك فرد بدبين ممكن است به شما يادآوري كند كه ساخت استاديوم باعث رونق كشتيراني و اسكله شده كه در نهايت موجب به وجود آمدن خانهها و آپارتمانهاي لوكس در اين منطقه و سود سرشار مشيري خواهد شد اما در مقابل يك فرد خوشبين ميتواند به وجود مركز تاسيسات فاضلاب و زمينهاي باير اشاره كند و بپرسد: «واقعا بهتر نيست كه به جاي اين نماي افتضاح، ساختمانهاي لوكس در كنار بندر خودنمايي كنند؟»
جواب در حال حاضر كاملا قطعي به نظر ميرسد؛ اينكه به يك ميلياردر اجازه دهيم روياهاي ما را تحقق بخشد و در عوض به سودآوري خود نيز بينديشد؛ يك بازي برد- برد براي هر دو طرف. در اين ماجرا مهم نيست كدام طرف بيشتر سود ميكند، مهم پيروزي هر دو طرف در چنين معاملهاي است.
فراموش نكنيد توقعات در بندر بسيار بالاست و شايد بهترين چيزي كه بتوان گفت اين است كه اگر باشگاهي با اعتبار و سابقه اورتون نتواند با وجود مشكلات به مقصد برسد، احتمال اينكه باشگاه ديگري بتواند به اين مهم دست يابد بسيار كم است.