گروه اجتماعي | در ايران همه ساله 17 مرداد، مصادف با سالروز شهادت محمود صارمي(خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران) روز خبرنگار را گرامي ميدارند؛ روزي كه به همين نام خوانده ميشود. اما نميشود در اين روز تنها به تبريك و تهنيت به خبرنگارها بسنده كرد و مسالههايي كه در حوزه رسانه و خبر و خبرنگاري وجود دارد را ناديده گرفت. اين جمله براي همه آشناست كه «اين روزها كسي روزنامه نميخواند». خبرگزاريها هم كمتر مورد توجهاند. مردم اخبار و اطلاعاتشان را از شبكههاي مجازي و گروههاي تلگرامي و موارد مشابه آن كسب ميكنند. دليل اين امر چيست؟ آيا بايد به جرياني تن داد كه روزنامهنگاري را روز به روز به سمت سطحي شدن و در حاشيه ماندن بيشتر سوق ميدهد يا هنوز اميد به زنده ماندن جريان اصيل خبري همراه با تحليل و تفسير و توصيفهاي هنرمندانه هست؟
زهرا نژادبهرام، پيش از آنكه عضو شوراي شهر شود و پيش از آنكه فعال سياسي باشد، روزنامهنگار بوده و معاون سياسي خبرگزاري ايرنا. او ميگويد:«تغيير سبك در روزنامهنگاري نوين امري حياتي در روزنامهنگاري است.» و اينكه؛ «در دنياي مدرن، خبرنويسي كليشهاي تبديل به روايت خبر شده؛ كاري كه خبرنگار آماتور از عهده انجامش برنمي آيد.»
نژادبهرام هماكنون علاوه بر اينكه مدير مسوول نشريه تشكل است و نيز ارتباطي مداوم، مستمر و هدفمند با اصحاب رسانه و خبرنگاران و روزنامهنگاران دارد به فعاليتهاي رسانهاي و نگارشي خود هم ادامه ميدهد.
نژادبهرام از دوران فعاليت رسانهاي خودش هم ميگويد؛ سختيهايي كه نه تنها به عنوان يك خبرنگار كه به عنوان يك زن خبرنگار متحمل شده؛ خاطرات نه چندان خوشايندي كه البته ذكرشان لبخند به لب او ميآورد؛ چراكه صرف تحمل نبوده؛ تلاشي بوده براي تغيير كه هم آموزش اصول حرفهاي و به روز خبرنگاري را شامل شده و هم تلاش براي به رخ كشيدن يك عدالت جنسيتي. متني كه در ادامه ميخوانيد حاصل يك گپ و گفت كوتاه با اين عضو رسانهاي شوراي شهر تهران است.
اگر بخواهيد وضعيت روزنامهنگاري و فضاي رسانهاي اين دوره و عصر را توصيف كنيد، بيشتر از همه چه چيزي به ذهنتان ميآيد؟
باعث تاسف است كه آنچه اين روزها مهم شده نه خود خبر كه حاشيههاي زرد آن است. موضوع خبر مساله بسيار مهمي است كه در اين دوره و زمانه به شبه خبر تبديل شده. حالا متن، دچار تغيير ماهيت شده به عنوان مثال رنگ لباس يا نوع گويش كسي تبديل به خبر ميشود اما كارا و موثر بودن خبر با توجه به اينكه جامعه چه مسيري را طي ميكند، ناديده گرفته ميشود.
دلايل تبديل شدن حاشيه خبر به متن آن چيست؟
شايد بشود گفت كه يكي از دلايل تبديل حاشيه به خبر، وجود و رونق فضاهاي مجازي است كه خبر را سر وقت و در لحظه و فارغ از همه چارچوبها و قانونمنديهايي كه بروكراتيك رايج در خبرنويسي رسمي دارند، ارايه ميدهند و در اين ميان، خبرنويسي رسمي براي اينكه خود را از چالش بيات شدن خبر دور كند به سمت حاشيه غش كرده در حالي كه رويكرد خبرنويسي اصيل و واقعي اين است كه بتواند در كار تحليلي و پژوهشي وارد شود. اهميت اين موضوع از اين روست كه خبرهاي تحليلي و پژوهشي به هيچ وجه در كانالها و شبكههاي مجازي قابل مشاهده نيست.
در اين شرايط، خبرنگار بايد چه كند؟
اگر خبرنگاري ميخواهد ساختار و جايگاه واقعي خود را در اطلاعرساني همچنان حفظ كند، نيازمند اين است كه به نوع خبر ركب بزند نه اينكه در دام حاشيه بيفتد و از رسالت اصلي خودش كه اطلاعرساني است، دور بماند و پيام براي او به ابزاري براي نشان دادن و نه محتوايي براي عمل كردن تبديل شود. خبر تخصصي هم از اهميت بالايي برخوردار است؛ براي نمونه يكي از جديترين مسائل ما در بحرانها اين است كه خبرنگار تخصصي نداريم و خبرنگارها، حوزههاي هم را پوشش ميدهند در حالي كه با فضاهاي هم ناآشنا هستند. ما خبرنگار تخصصي تربيت نكرديم.
به نظر ميرسد سبك نگارش هم از موارد با اهميت روزنامهنگاري است؛ آنچه همواره مورد تاكيد شما هم بوده. كمي راجع به اين موضوع توضيح دهيد.
در روزنامهنگاري نوين نياز مبرم به تغيير سبك داريم؛ چيزي كه در روزنامههاي كثيرالانتشار جهان مورد بررسي و عمل قرار گرفته است.
خبرنويسي كليشهاي تبديل به روايت خبر شده؛ به قول والتر بنيامين قصهگويي كنيم. ما مجبوريم سبك خبرنويسي را تغيير دهيم تا جذابيت بيشتري داشته باشد. اما كسي ميتواند اين كار را انجام دهد كه خبرنگار حرفهاي باشد لذا بايد فاصلهمان را با خبرنگاري آماتور حفظ كنيم.
حرفهايگري در كار خبر چيست و چه راهكارهايي براي حركت به سمت حرفهايگري وجود دارد؟
حرفهايگري تنها راه برونرفت از روزمرگي خبر در شرايط كنوني است. حرفهايگري تنها به اين معنا نيست كه ما بگوييم داريم در روزنامه يا خبرگزاري كار ميكنيم؛ ما بايد ابزارهاي حرفهايگري را داشته باشيم؛ آموزشي كه ديدهايم؛ تحصيلات دانشگاهي كه داريم؛ استفاده از نبوغ خاصي كه داريم.
امروزه بسياري از رسانههاي سنتي در دنيا از اين ظرفيتهايشان استفاده ميكنند و اينها اتفاقاتي است كه ميتواند روزنامهنگاري سنتي را از حالت خمودگي بيرون آورده و از فضايي كه دنياي مجازي به آن تحميل و وادارش كرده كه به حاشيه رانده شود، خارج ميكند؛ ما بايد فضا را پس بگيريم.
روزنامهنگاري حرفهاي با ورود دنياي مجازي بيشتر فرصت اين را پيدا ميكند كه خود را عرضه كند؛ پيش از آن منتظر زمان براي ارايه خبر بود اما الان زمان درنورديده شده و ميتواند با استفاده از ظرفيتهاي خود و با استفاده از روشهايي نظير خلاصهنويسي حرفهاي، پيشتاز باشد. نكته قابل تامل ديگر بحث عدم ارتقاست كه در محيطهاي رسانهاي سخت صورت ميگيرد. براي همين افراد سعي ميكنند از فضاي غيرحرفهاي و غيرمرتبط خود را به جامعه رسانهاي ارايه داده تا جامعه رسانهاي مجبور شود كه از آنها استفاده كند در حالي كه اگر ما مكانيسم متناسب و مشخصي را براي ارتقا داشته باشيم؛ جايي مثل انجمنهاي صنفي و... كه سنجشهايي براي تعيين روزنامهنگاري حرفهاي باشد شايد نيازي به استفاده از هر راه و روشي نباشد. اگر زمينه ارتقاي روزنامهنگاري را فراهم كنيم ديگر ضرورتي ندارد كه روزنامهنگاران ما كارهاي جانبي داشته باشند و به كار حرفهايشان ميپردازند.
بحث ارتقا در مورد زنان به طور خاص در چه وضعيتي است؟
در ارتباط با روزنامهنگاري زنان بايد گفت كه زنان هم علاقهمند به ارتقا هستند اما فضا براي ارتقاي آنها بسيار دشوارتر است. بسيار محدود هستند زناني كه بستر ارتقايشان فراهم شده باشد.
اين روزها تعريف روزنامهنگاري هم دچار چالش شده و هر كسي كه كار مرتبط با روابط عمومي هم انجام ميدهد، خبرنگار تلقي ميشود و برعكس. اين آسيب تا چه حد جدي است؟
امروزه روزنامهنگاري و روابط عمومي مرز مشخصي ندارند در حالي كه روابط عمومي نوعي تبليغ است؛ تبليغ يك پيام از يك سازمان است در حالي كه روزنامهنگاري نوعي اطلاعرساني و كشف است؛ ما فقط به اخباري كه به ما ميدهند، اكتفا نميكنيم بلكه آن نكتهاي كه در خبر ميبينيم، كشف ميكنيم و آن را پرورش ميدهيم در حالي كه در روابط عمومي تبليغ ميكنيم.
براي همين نيازمند تشخيص تفاوت اين دو با هم هستيم و چون يكي نيستند، رويكرد و روششان با هم متفاوت است.
برخي ميگويند روزنامه كاغذي با وجود فضاي مجازي برچيده ميشود، آينده روزنامه را چطور ميبينيد، آيا حذف ميشود؟
روزنامه كه حذف نميشود. فقط ميماند كه كاغذي باشد يا مجازي، من فكر ميكنم كه حداقل تيراژش كاهش پيدا ميكند. اما بايد اين سوال را هم مطرح كرد كه آيا سبك صفحهبندي و طراحي روزنامه كاغذي عينا بايد به فضاي مجازي منتقل شود يا آن هم بايد سبك خاص خود را داشته باشد؟
به نظر آنچه ما امروز تحت عنوان روزنامهنگاري مجازي داريم اصلا سبك و سياق روزنامه را ندارد.
ما داريم عين روزنامهنگاري كاغذي كار ميكنيم و بعد آن را در فضاي مجازي آپلود ميكنيم در حالي كه اين نياز به سبك جديدي دارد.
امروزه روزنامهنگاري و روابط عمومي مرز مشخصي ندارند در حالي كه روابط عمومي نوعي تبليغ است؛ تبليغ يك پيام از يك سازمان است در حالي كه روزنامهنگاري نوعي اطلاعرساني و كشف است؛ ما فقط به اخباري كه به ما ميدهند، اكتفا نميكنيم بلكه آن نكتهاي كه در خبر ميبينيم، كشف ميكنيم و آن را پرورش ميدهيم در حالي كه در روابط عمومي تبليغ ميكنيم.