تاكيد بر ضرورت يا اعتراض به حضور ايران و ايرانيان در مراسم سالانه حج امر جديدي نيست. ارزيابي حضور ايران و ايرانيان در اين كنگره سالانه، موضوعي است كه اغلب از منظر ديني، سياسي و ايدئولوژيك، در سدههاي اخير از سوي صاحبان ديدگاههاي مختلف و متناقض، مورد ارزيابي، نقد و بررسي قرار گرفته شده، ولي اين مساله به ندرت از منظر تطابق يا مغايرت با منافع ملي ايران مورد بررسي جدي واقع نشده است.
تاكيد و تشكيك در حضور مسلمانان به خصوص ايرانيان، در مراسم حج، موضوع جديدي نيست. اگر آغاز اين بحث را دستكم از عهد ناصرخسرو قبادياني بدانيم، درمييابيم كه اين بحثي بيش از هزار ساله و تمام نشدني ميان علما، ادبا، صاحب نظران مختلف و عموم مردم بوده و همچنان هم ادامه دارد. با هر فراز و نشيبي كه بين حكومتهاي تهران و رياض رخ ميدهد، مقوله حج و مديريت سعودي مشاركت ايراني در آن، از تبعات طبيعي آن خواهد بود.
نگاهي دوگانه به نحوه حضور ايرانيان در حج
از سويي بحث ميشود كه مشاركت و حضور جدي ايرانيان در مراسم حج را يك ضرورت شرعي و غيرقابل ترك براي افراد واجد شرايط، سفري در جهت تقويت اخلاق، ايمان و مباني ديني و بر اساس تصميم، ميل و اراده شخصي افراد مستطيع و واجبالحج، عاملي براي وحدت مسلمانان و تقويت و تحكيم آموزههاي اسلام و ترويج انقلاب اسلامي يا اقدامي در جهت كارآفريني و رونق اقتصادي داخلي و منطقهاي قلمداد ميكنند.مخالفان از سوي ديگر عنوان ميكنند كه آيا با وجود مشكلات اقتصادي براي نيازمندان ايراني و اولويت اخلاقي و شرعي كمك به آنها و ديگر امور خيرخواهانه، اقدامي براي خودنمايي، سوءاستفاده احتمالي حكومت پادشاهي سعودي از حضور ايرانيها، نفع سرشار اعراب از پول دولت و حجاج ايراني از اين اقدام و ضرر و اعطاي يارانه مستقيم و غيرمستقيم دولتي در اين مورد و اينكه آيا اساسا اين نوع سفرهاي ديني، جايز و ضروري است؟من در اين مختصر قصد ورود به دلايل، مباحث و توجيهات موافق و مخالف ديني، سياسي، ايدئولوژيك و اقتصادي مربوط به پروژه و مقوله سالانه حج تمتع را ندارم. بحث كلي اين نوشته، توجه اجمالي به سمت و سوي مقوله منافع راهبردي ملي در بود و نبود حضور ايرانيان در مراسم حج است. موضوعي كه در اغلب بحثها و جدلهاي تخصصي و عمومي در محافل آكادميك، سياسي يا فضاي مجازي مورد توجه چنداني واقع نميشود.
فراز و فرود حج ايرانيان در يك قرن گذشته
در صد سال اخير چند بار ايرانيان، حضور در مراسم حج را به دليل رفتارهاي ناشايست و غيرانساني حكام سعودي، تحريم يا محدود كردهاند. از آن جمله ميتوان به حادثه تلخ گردن زدن ابوطالب يزدي، جوان زائر يزدي در سال 1323، كه به جرم به هم خوردن حال و استفراغ در نزديكي كعبه اشاره كرد كه موجب قطع روابط دو كشور و اعزام حجاج ايراني به سعودي به مدت چهار سال شد. دو حادثه كشتار زائران ايراني در حج سالهاي 1366 و 1394 نيز منجر به قطع كامل يا محدوديت اعزام حجاج ايراني به سفر حج شد.
موضع سعوديها نسبت به ميزان حضور ايرانيان در حج
به نظر من با وجود درست بودن خودداري اعتراضي از اعزام حجاج ايراني به مراسم حج در سالهاي پرتنش، در سالهايي كه مشاركت ايران در حج محدود يا موقوف بوده، در مجموع اين ايران بوده كه متضرر شده و حكام سعودي از اين اقدام چندان آزرده نشده و حتي از آن استقبال نيز كردهاند. چنان كه حتي در ايام آرامش و خوشي روابط هم كشمكش سعوديها براي محدود كردن ايران و كاهش تعداد حجاج ايراني، اغلب ادامه داشته است.
حكومت وهابي - سلفي سعودي به طور كل و به خصوص جناح تندروتر و بنيادگراي آن با تبليغات بيوقفه خود در جهان اسلام و جامعه بينالمللي و همچنين از سالهاي اخير در رسانههاي فارسي و غيرفارسي تحت حمايت و وامدار خود، تلاش ميكنند تا ايرانيان و شيعيان را پيروان فرقهاي غيرمسلمان و دستكم داراي عقايدي خارج از جريان اصلي اسلام معرفي كنند و طبيعتا هر گونه تلاش براي انزوا و كنارهگيري ايرانيان و شيعيان از حج، كمكي به تاييد ادعاهاي نادرست حكومت سعودي و متحدان و دست نشاندگان آنها است.
شيعيان در جهان اسلام
در تحليل موقعيت جمعيتي تشيع در دنياي مسلمان، معمولا گفته ميشود كه شيعيان تنها 10 تا 15 درصد از كل جمعيت جهان اسلام را تشكيل ميدهند و از اين نظر اساسا تاثير زيادي در صورتبندي و شكلگيري ديدگاهها و جريانات رايج جهان اسلام ندارند. كساني كه اين موضوع را مطرح ميكنند، يا نميدانند يا نميخواهند گفته شود كه به فرض صحت و دقت اين گونه آمارهاي جمعيتي، پراكندگي شيعيان در كل جهان اسلام يكسان نيست.
واقعيت اين است كه در ايران و برخي از مناطق پيراموني ايران، به خصوص جنوب خليج فارس و با احتساب جمعيت اكثريتي شيعيان در ايران، جمهوري آذربايجان، بحرين، عراق و حتي لبنان و مشكوك بودن آمارهاي اعلام شده رسمي شيعيان در ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس، به خصوص پادشاهي سعودي، درمييابيم كه شيعيان و ديگر مسلمانان غيراهل سنت، داراي جمعيتي نزديك به نصف مسلمانان اين مناطق و حتي به روايتي داراي اكثريت هم هستند.از اين نظر هر گونه غيبت ايرانيان و شيعيان در گردهمايي ميليوني چون مراسم حج، ولو با دلايل منطقي و موردي، عملا موجب انزواي ايران و تشيع و از دست رفتن فرصت تعامل با ديگر مسلمانان و به خصوص شيعيان ديگر كشورها و عليالخصوص شيعيان سركوب شده سعودي و بحرين است كه به خصوص با توجه به مشكلات سياسي آن دو كشور با ايران و ممنوعيت سفر آنان به كشورمان، ارتباط منظم و طبيعي با آنان وجود ندارد.
نسبت آل سعود با نظام جمهوري اسلامي ايران
طرح اين مساله لزوما به تاييد يا مردود دانستن تفكر استفاده يا عدم استفاده سياسي و ايدئولوژيك ايرانيان و شيعيان از مراسم حج نيست و امري فراتر و راهبرديتر از آن است. واقعيت اين است كه حس دشمني و رقابت حكومتهاي مختلف در حجاز قديم و پادشاهي سعودي فعلي، به خصوص حكومت شبهكودتايي تحت رهبري شاهزاده جوياي نام، محمد بن سلمان، امري كتمان ناپذير و قديمي و حتي قديميتر از عمر 40 ساله انقلاب اسلامي ايران است.
نتايج سياستهاي ايرانهراسي در منطقه
ولي تجربه تاريخي نشان داده كه سياست ايرانهراسي و تلاش براي انزوا، ناديده گرفتن، دور زدن و تضعيف ايران معمولا چندان موفق نبوده و از هماكنون نيز ميتوان نشانههايي از ناكامي و نااميدي تندروان سعودي در اين رويكرد را مشاهده كرد. جناحهايي در هر دو كشور ايران و سعودي وجود دارند كه داشتن رابطه مناسب و معقول بين دو كشور را خلاف مصالح و منافع خود و كشورشان ميدانند. ولي نه ايران و نه سعودي، با همه دلايلي كه براي دشمنيورزي دارند، هيچ كدام قادر به حذف و ناديده گرفتن نقش و اهميت طرف ديگر در منطقه و جامعه بينالمللي نيستند.
نسبت آل سعود با ايران قبل از انقلاب اسلامي
اسناد تاريخي مورد مطالعه من نشان ميدهد كه حكام پادشاهي سعودي قبل از انقلاب، از دامنه و عمق نفوذ سياست خارجي ايران ناراحت و خشمگين بودند و اين احساس بعد از پيروزي انقلاب تا حد زيادي تبديل به هراس و دلواپسي نسبت به شرايط جديد ايران شد. تا جايي كه ميتوان نقش رياض در تاسيس شوراي همكاري خليج (فارس)، تشجيع و كمك به حكومت بعثي عراق در حمله به ايران، كمك به گروههاي تروريستي و ساختارشكن اپوزيسيون ايران و در سالهاي اخير، نقش پيشاهنگ در تضعيف و انزواي ايران، در همكاري با امريكا و اسراييل و امارات جملگي تلاشهايي مجموعا ناكام و نافرجام در مسير ترويج ايرانهراسي، ايران ستيزي و تضعيف و انزواي ايران بوده است.
تنشزدايي از روابط ايران و عربستان در دولتهاي سازندگي و اصلاحات
بايد توجه داشت كه از اواخر دولت اكبر هاشميرفسنجاني و اغلب دوران رياستجمهوري محمد خاتمي، روابط ايران و سعودي در جهت مطلوبي پيش ميرفت و نهايتا منجر به امضاي مهمترين حادثه مثبت و تنها پيمان امنيتي ميان دو كشور توسط حسن روحاني، دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي ايران و نايف بن عبدالعزير وزير كشور وقت سعودي در سال 1380 رياض شد. اقدامي كه به تدريج از سال 1388عملا نقض و ملغي شد.
ضروريتر شدن حضور ايرانيان در مراسم حج
به طور كلي و به خصوص در شرايط كنوني مراسم حج - سواي ارزشهاي ديني، سياسي و ايدئولوژيك - امكاني كاملا قانوني و مسالمتجويانه در جهت ارتباط و تعامل ايرانيان با ديگر مسلمانان و گامي در جهت پيشبرد بحث ديپلماسي عمومي- مردم محور در جهت منافع راهبردي ايران است. اين تلاش همواره مهم بوده ولي اكنون با فقدان روابط سياسي با سعودي و بحرين و پايين بودن سطح روابط ديپلماتيك با شماري از كشورهاي مسلمان منطقه، ضروري به نظر ميرسد.ديپلماسي عمومي را نبايد با اقدامات رسمي حكومتي- دولتي يا حتي فعاليتهاي بعثههاي مراجع عظام در ايام سفر حج يكي دانست. حضور فيزيكي و ايجاد علقه ايرانيان در سفر حج و مراودات عادي فرهنگي، شخصي و انساني، به سادگي تبليغات مستمر ضدايراني و ضدشيعه در جهت خطرناك و نامسلمان نشان دادن ايرانيان و شيعيان را خنثي خواهد كرد. گاهي يك رفتار انساني، كمك پزشكي يا گفتوگوي دوستانه قادر است كمك غيرقابل وصفي در جهت اجراي آنچه امروزه «فتح قلوب و اذهان» ناميده ميشود، داشته باشد.از سوي ديگر تجربه برگزاري و حضور در مراسم حج و همزيستي با چند ميليون مسلمان به اقشار مختلف حجاج ايراني نشان ميدهد كه ما تنها مسلمانان و ساكنان جهان اسلام نيستيم و اين گونه ارتباطات عادي و بيشائبه با ديگر مسلمانان از سراسر جهان، ميتواند تاثير و تاثر تعيينكننده در تصحيح و تكميل نگرش ايرانيان به كليت جهان اسلام باشد.از اين رو تعجبي نيست كه حجم انبوه گزارشها، خاطرات، اسناد و سفرنامههاي حج ايرانيان و نگاه آنان به ديگر مناطق و مردمان، طي سدههاي اخير، تبديل به منابع مهم و بيبديلي در مطالعات آكادميك و عمومي تاريخ، جغرافيا، اقليمشناسي، مردمشناسي و روابط منطقهاي شده است.بديهي است كه احتمال سوءاستفاده افراد يا جريانهايي از امكانات عمومي و بيتالمال براي رفتن به حج و به بهانه حج يا تبديل سفر حج به جرياني براي فخرفروشي و رياكاري موارد قابل انكاري نيستند، ولي بايد دانست كه اين قبيل عوارض نادرست و غيرقابل دفاع، در برابر جمعيت انبوه حجاج ايرانيان داخل و خارج از كشور واقعا ناچيز هستند.
بايد توجه داشت كه هيچ كس ايرانيان معمولي را مجبور به صرف پس انداز و اندوخته خود براي سفر حج نكرده است. چنان كه هر كسي حق دارد پول حلال و مشروع خود را صرف ايرانگردي و جهانگردي يا هر تفريح مجاز ديگري كند، ترويج تفكر نهي يا تقبيح مسافرت حج اقدامي غيرمدني و غيردموكراتيك است.
خطر كماهميت جلوه دادن حضور ايرانيان در حج
كمارزش دانستن و ناديده گرفتن مراسم حج و حضور ايرانيان و برخورد محض سلبي با آن، با هر نيت و ديدگاهي، سواي ارزشهاي اخلاقي، ديني يا سياسي و لزوم احترام به تصميم و انتخاب اشخاص، دست كم گرفتن استفاده از راهكارهاي مختلف فرهنگي- اجتماعي در جهت تحكيم و تثبت منافع ملي ايران و واگذاشتن اين عرصه به دشمنان و رقباي ما است.
تاريخنگار و تحليلگر امور بينالمللي
با وجود درست بودن خودداري اعتراضي از اعزام حجاج ايراني به مراسم حج در سالهاي پرتنش، در سالهايي كه مشاركت ايران در حج محدود يا موقوف بوده، در مجموع اين ايران بوده كه متضرر شده و حكام سعودي از اين اقدام چندان آزرده نشده و حتي از آن استقبال نيز كردهاند. چنان كه حتي در ايام آرامش و خوشي روابط هم، كشمكش سعوديها براي محدود كردن ايران و كاهش تعداد حجاج ايراني، اغلب ادامه داشته است.
حكومت وهابي- سلفي سعودي به طور كل و به خصوص جناح تندروتر و بنيادگراي آن با تبليغات بيوقفه خود در جهان اسلام و جامعه بينالمللي و همچنين از سالهاي اخير در رسانههاي فارسي و غيرفارسي تحت حمايت و وامدار خود، تلاش ميكند تا ايرانيان و شيعيان را پيروان فرقهاي غيرمسلمان و دستكم داراي عقايدي خارج از جريان اصلي اسلام معرفي كنند و طبيعتا هر گونه تلاش براي انزوا و كنارهگيري ايرانيان و شيعيان از حج، كمكي به تاييد ادعاهاي نادرست حكومت سعودي و متحدان و دست نشاندگان آنها است.
جناحهايي در هر دو كشور ايران و سعودي وجود دارند كه داشتن رابطه مناسب و معقول بين دو كشور را خلاف مصالح و منافع خود و كشورشان ميدانند. ولي نه ايران و نه سعودي، با همه دلايلي كه براي دشمني ورزي دارند، هيچ كدام قادر به حذف و ناديده گرفتن نقش و اهميت طرف ديگر در منطقه و جامعه بينالمللي نيستند.
حكام پادشاهي سعودي قبل از انقلاب، از دامنه و عمق نفوذ سياست خارجي ايران ناراحت و خشمگين بودند و اين احساس بعد از پيروزي انقلاب تا حد زيادي تبديل به هراس و دلواپسي نسبت به شرايط جديد ايران شد. تا جايي كه ميتوان نقش رياض در تاسيس شوراي همكاري خليج (فارس)، تشجيع و كمك به حكومت بعثي عراق در حمله به ايران، كمك به گروههاي تروريستي و ساختارشكن اپوزيسيون ايران و در سالهاي اخير، نقش پيشاهنگ در تضعيف و انزواي ايران، در همكاري با امريكا و اسراييل و امارات، جملگي تلاشهايي مجموعا ناكام و نافرجام در مسير ترويج ايرانهراسي، ايران ستيزي و تضعيف و انزواي ايران بوده است.