سارا معصومي/ افغانستان روزهاي سياسي آرام اما امنيتي ناآرامي را تجربه ميكند. هفت ماه از عمر دولت وحدت ملي و شراكت دو رقيب در قدرت ميگذرد. اشرف غني احمدزي، در نتيجه ائتلافي كه پس از چندين ماه جدال انتخاباتي شكل گرفت عنوان رييسجمهور افغانستان را به خود اختصاص داده است و عبدالله عبدالله كه سابقه حضور در وزارت امور خارجه افغانستان در دولت حامد كرزي را در پرونده خود دارد هم در حال حاضر عنوان رييس اجرايي دولت را در اختيار دارد. نيروهاي خارجي اندكاندك از افغانستان بارسفر بستهاند و البته هنوز پروسه صلح با طالبان در اغما قرار دارد و تحرك خاصي در اين مورد صورت نگرفته است. دولت وحدت ملي برخلاف پيشبينيهاي بدبينانه نخست در 7 ماه گذشته عملكرد قابل دفاعي از خود نشان داده اما داستانهاي پرحاشيه تشكيل كابينه هنوز پايان نيافته است. آزمون و خطاي دموكراسي در افغانستان همچنان روزهاي پرفراز و نشيبي را پشت سر ميگذارد. در شرايطي كه بحران امنيتي ناشي از عملياتهاي انتحاري گاه به گاه طالبان هنوز ادامه دارد، زمزمههايي در خصوص آغاز فعاليت داعش در افغانستان هم به گوش ميرسد؛ زمزمههايي كه در صورت صحت آن چالشي جديد و البته بسيار جدي براي دولت وحدت ملي خواهد بود. فرانز مايكل ميلبن، نماينده ويژه اتحاديه اروپا در افغانستان اعتقاد دارد كه داعش زيستگاه طبيعي در افغانستان ندارد اما اين به آن معنا نيست كه انتقال فعاليتهاي اين گروه تروريستي به افغانستان هم غيرممكن است. وي اعتقاد دارد گروههاي تروريستي كه به طالبان تعلق ندارند با برافراشتن پرچم داعش در خاك افغانستان به دنبال جلبتوجه سران داعش و البته كسب بودجه براي فعاليتهاي خود هستند. مايكل ميلبن، سياستمدار دانماركي كه از ژوئن 2013 به عنوان نماينده ويژه اتحاديه اروپا در افغانستان و پاكستان منصوب شده است در گفتوگوي تفصيلي با «اعتماد» تاكيد ميكند كه ايران و اتحاديه اروپا دغدغههاي امنيتي مشتركي در خصوص مبارزه با تروريسم دارند اما بياعتمادي كه ميان طرفين وجود دارد مانع از همكاريهاي ْآنها در اين خصوص ميشود. مايكل ميلبن كه زماني سفير دانمارك در افغانستان هم بوده است در اين گفتوگو با اشاره به اشتباهات استراتژيك پاكستان در مبارزه با شبهنظاميگري تاكيد ميكند تا زماني كه اسلامآباد وارد فازهمكاري با كابل در روند مذاكره با طالبان نشود، اين مسير موفقيتآميز نخواهد بود. او البته در بخشي از سخنان خود ديدگاههايي را مطرح ميكند كه بر اساس سياستهاي رسمي ايران، مورد تاييد نيست اما «اعتماد» به منظور اطلاعرساني اين ديدگاهها را بازتاب ميدهد. مشروح گفتوگو با وي كه در كابل انجام شد به شرح زير است.
در سال 2001 ميلادي، امريكا و متحدان اروپايي آن براي مبارزه با تروريسم و افراط به افغانستان آمدند. فكر ميكنيد بعد از 13 سال در اين دو مورد شاهد نتايج ملموسي بودهايم؟
زماني كه بحث به استانداردهاي زندگي مردم افغان ميرسد ما شاهد پيشرفتهاي بسيار اساسي بودهايم. پيشرفتهاي چشمگيري در مسائل اساسي چون آموزش و سلامت داشتهايم. علاوه بر اين وضعيت كلي حاكم بر افغانستان هم پيشرفتهاي بسياري داشته است. متاسفانه، هنوز با وجود پيشرفتهاي چشمگير ما شاهد چالشهاي بسيار در برخي حوزهها مانند بخش آموزش هستيم. ما هنوز در شرايطي هستيم كه به عنوان نمونه 60 درصد از دختران افغان به مدرسه نميروند. هنوز كارهاي بسياري با وجود دستاوردهاي فراوان در 13 سال گذشته باقي مانده است. زماني كه به بحث امنيت ميرسيم، متاسفانه هنوز شبهنظاميگري فعال در كشور وجود دارد. وضعيت امنيتي پرمخاطره است و بايد تغييرات جدي در اين خصوص صورت گيرد كه متاسفانه در 13سال گذشته به وضعيت ثبات امنيتي نرسيدهايم. چالش جدي وجود دارد كه نيروهاي امنيتي افغانستان بايد پس از خروج نيروهاي ايساف با آن دست و پنجه نرم كنند.
اين بحث امنيت داخلي افغانستان نبود كه نيروهاي امريكايي و متحدان آنها را به افغانستان كشاند، بلكه پس از حمله به خاك امريكا در سپتامبر 2001 بود كه نيروهاي امنيتي بينالمللي به افغانستان آمدند. فكر ميكنيد امروز جهان امنتر از گذشته شده است؟ در چندماه گذشته ما شاهد حملات تروريستي در خاك كشورهاي اروپايي بوديم.
متاسفانه من فكر نميكنم كه جهان در اين فاصله زماني امنتر شده است اما سوال اينجاست كه آيا اين مساله تنها به اتفاقهايي كه در افغانستان رخ ميدهد، مربوط است؟ من فكر ميكنم اتفاقهاي ديگري هم افتاده كه منجر به تغيير شرايط شده و يكي از اين تغييرات مهم اين است كه تا پيش از حمله به عراق، ميزان دخالتهاي نظامي در افغانستان بسيار اندك بود و تنها امريكاييها و متحدان آنها نبودند. منظور من اين است كه ايساف بزرگترين ائتلاف نظامي است كه تاكنون در سطح بينالمللي شكل گرفته و بيش از 80 كشور را شامل ميشود. اما مسائل ديگري در اين ميان اتفاق افتاد كه منجر به تغيير شرايط شد. اگر ما اكنون به دنبال تمركز بر مساله افغانستان باشيم، من فكر ميكنم كه آلترناتيو اين خواهد بود كه اگر جهان به حمله 11 سپتامبر پاسخ نداده بود، القاعده همچنان بهشت امني براي خود در افغانستان داشت. اگر تنها به اين مساله نگاه كنيد و اين سوال را مطرح كنيد كه آيا دخالت نظامي در افغانستان كار درستي بود يا خير؟ پاسخ من اين است كه قطعا عدم اين دخالت نظامي اشتباه بزرگي بود.
آنچه مردم معمولا فراموش ميكنند اين است كه به دنبال حملات 11 سپتامبر كشورهاي بسياري به دليل ميزان سبعيت و وحشت ناشي از اين حمله تروريستي با امريكا همدردي و همراهي كردند. حتي كشورهايي چون سوريه، سودان و ليبي هم به پا خاستند و از حمايت مالي و دولتي از جريانهاي تروريستي دست كشيدند. تنها كشوري كه اين كار را نكرد افغانستان و البته رژيم طالبان بود. بارها از طالبان حتي پيش از حملات تروريستي يازدهم سپتامبر توسط كشورهايي چون روسيه و امريكا درخواست شده بود كه عليه القاعده دست
به كار شوند اما آنها توجهي به اين مساله نكردند. پس از 11 سپتامبر هم باز از طالبان خواستيم كه لطفا براي مهار اين گروه دست به كار شويد و پاسخ آنها همچنان منفي بود. آنچه كه مردم فراموش كردهاند اين است كه پس از آنكه حملات شروع شد (كاملا هم مشخص بود كه به دليل هماهنگيهاي امريكا با نيروهاي ائتلاف شمال، آنها به طالبان حمله خواهند كرد) در حملات نظامي امريكا براي چند روز وقفه ايجاد شد. در آن وقفه زماني مجددا از طالبان سوال شد كه اكنون با توجه به مجموع اتفاقاتي كه رخ داده است آيا مايل به دست برداشتن از حمايت از القاعده و همكاري با ما در اين مسير هستيد؟ پاسخ طالبان مجددا منفي بود. بنابراين من فكر ميكنم كه اين دخالت نظامي براي جامعه بينالمللي يك ضرورت بود. اين دخالت نظامي حمايت قاطع سازمان ملل را به دنبال داشت. ائتلافي وسيع بود كه به بزرگترين ائتلاف عليه تروريسمي كه جهان را تهديد ميكند تبديل شد. اگر جامعه جهاني در مسير تصحيح آنچه در افغانستان رخ ميداد، قرار نگرفته بود، جهان مكان ناامنتري شده بود. متاسفانه مسائل ديگري هم در اين ميان رخ داد مانند حمله به عراق كه شرايط را كاملا و به شكل مناسبي تغيير داد. اين حمله همانطور كه در ابتدا هم گفتم شرايط در افغانستان را هم به شكل نامطلوبي تغيير داد. تا پيش از حمله به عراق، شرايط در افغانستان كاملا ثابت بود و ميزان دخالتهاي مستقيم نيروهاي خارجي در اين كشور هم بسيار اندك بود، چراكه افغانستان در آن زمان داراي ثبات امنيتي بوده و صلح هم در آن برقرار بود. البته نميتوان گفت صلح كامل در افغانستان برقرار بود اما ميزان شبهنظاميگري به اين ميزان كه امروز شاهد آن هستيم، نبود. اما پس از عراق، ما شاهد افزايش فعاليتهاي شبه نظاميگري بوديم. متاسفانه مردم در داخل افغانستان از شبهنظاميگري حمايت كردند و همين مساله به تقويت اين جريان منتهي شد. طالبان در آن زمان به اين نتيجه رسيدند كه ميتوانند به دليل پرت شدن حواس امريكاييها به قدرت بازگردند. بنابراين من فكر ميكنم كه مجموعهاي از حوادث ديگر مانع از ساخت افغانستان بسيار بهتري شد كه ميشد براي افغانستان رقم بخورد.
در اين سالها ما شاهد تمركز بسيار زياد بر مساله افغانستان بودهايم. در خصوص پاكستان چطور؟ پاكستان هنوز بهشت امني براي گروههاي تروريستي است كه ايران، هند، افغانستان و تمام جهان را تهديد ميكنند. اروپاييها چه برنامهاي براي پاكستان دارند؟
ما از پاكستان ميخواهيم كه سياستهاي خود را تغيير دهد. متاسفانه ميزان تمركز بر پاكستان و نقش پاكستان در اين سالها بسيار اندك بوده است. اما اين بدان معنا نيست كه مردم از عملكرد پاكستان ناآگاه هستند. فشار زيادي روي پاكستان بوده است اما من فكر ميكنم اگر شما بخواهيد تلاش شاياني را كه در افغانستان انجام گرفت با تلاشهاي ديپلماتيك كه بر پاكستان وارد شد، مقايسه كنيد، محلي از ارعاب باقي نخواهد ماند. اين مساله تاسفآور است، چراكه امروز ديگر مشخص شده است كه تا زماني كه پاكستان به شريكي همراه بدل نشود، شبهنظاميگري هم پاياني نخواهد داشت. به نظر من كاملا مشخص است كه دولت پاكستان بحثهاي بسيار زيادي در اين خصوص داشته است اما سوال اينجاست كه آيا فقط يك دولت وجود دارد؟ آياسآي (سرويس اطلاعات پاكستان) و ارتش هم وجود دارند. بهتر است وارد اين بحث به شكل ريز نشويم اما اين نتيجهگيري كاملا مشخص است كه پاكستان در نگه داشتن طالبان به عنوان ابزاري براي روي كار آوردن دولتي حامي اسلامآباد در كابل پس از خروج نيروهاي بيگانه از اين كشور سرمايهگذاري كرده است. البته كاملا مشخص است كه اين مساله هم اتفاق نخواهد افتاد. بنابراين دليلي كه پاكستان در يك دهه گذشته به اميد رسيدن به آن طالبان را زنده نگه داشته است، محقق نخواهد شد. اين سياست شكست خورده است و اكنون سوال اين است كه آيا پاكستانيها استراتژي ديگري هم در قبال طالبان دارند و آيا تغيير مسير خواهند داد؟ آيا آنها از استراتژي پيشين خود دست برخواهند داشت و به سمت راهي خواهند رفت كه به صلح و ثبات در اين كشور منتهي شود؟ من اميدوارم اين اتفاق رخ بدهد، چرا كه ما شاهد تغييرات بسيار سخت در پاكستان بودهايم و يكي از اين تغييرات منفي در يك دهه گذشته اين بوده است: مشكلات رو به افزايش در منطقه سوات و مناطق قبيلهاي كه به شكل فدرالي اداره ميشوند و همچنين گسترش گروههاي تروريستي در پاكستان. پاكستانيها بايد بدانند كه حمايت از گروههاي ترور و قرار دادن تروريسم به عنوان بازويي از سياست خارجي نميتواند سياست مقبول بينالمللي باشد. اين استراتژي نميتواند در راستاي منافع ملي خود پاكستان هم باشد.
نظر شما در خصوص روند انتخاباتي بسيار طولاني در افغانستان و چالشهاي انتخاباتي كه اين كشور با آن روبهرو بود، چيست؟
در خصوص انتخاباتي كه برگزار شد شما ميتوانيد اين پروسه و تمام جزييات آن را مورد انتقاد شديد قرار دهيد اما من مايل هستم به اين نكات اشاره كنم: نخست آنكه ميليونها نفر از مردم افغانستان در اين انتخابات شركت كرده و به صلح و دموكراسي راي دادند. اين مساله احساس عمومي خوشايند بسيار بسيار خوبي را القا كرد. در نتيجه اين انتخابات دو كانديدايي كه مردم دوست داشتند در اين انتخابات پيشرو باشند برنده شدند. دكتر عبدالله و دكتر غني در حال حاضر در راس هرم قدرت در افغانستان هستند. بحثها در خصوص اينكه چه كسي رييسجمهور باشد اندكي تلخ بود اما اين دو نفر بدون شك دو نفري هستند كه مردم افغانستان كه به دموكراسي راي دادند دوست داشتند به عنوان رهبران كشور خود ببينند. مساله سوم اين است كه در كشوري كه بايد اعتراف كنيم زمينه سياسي رنگارنگي دارد با مردماني كه بسيار هم صريح هستند ما نميتوانستيم دكتر غني و دكتر عبدالله را در راس هرم قدرت ببينيم. من اعتقاد دارم كه هر دو اين چهرهها خواهان كار كردن با هم براي تامين منافع افغانستان و ملت اين كشور هستند. اگر پروسههاي نابسامان ايجاد شده و مذاكرات سختي كه پشت سر گذاشته شد، تقلبي كه انجام شد و هياهوهايي كه در پيرامون وضعيت انتخاباتي به وجود آمد را كنار بگذاريم، نتيجه نهايي بسيار خوب بود و من قويا اعتقاد دارم كه دولت وحدت ملي بهترين راهكار براي چالشهاي سياسي افغانستان بود. ميدانم كه بسياري از افغانها احساس ميكنند كه چرا نبايد يكي از اين دو نفر برنده نهايي ميشد يا اينكه تقلبي صورت گرفته است يا اين سوال كه به هرحال در دولت ائتلاف ملي شما يك برنده و يك بازنده نداريد اما من با اين بحثها چندان موافق نيستم چرا كه اگر يك لحظه تصور كنيم كه در شرايطي كه يكي از اين دو نفر زمام امور سياسي را در دست گرفته بودند شرايط سياسي كشور در حال حاضر چگونه بود ميبينيم كه الان با يك وضعيت نامتعادل روبهرو بوديم و نوعي عدم ثبات حاكم بود. در آن شرايط نيمه قابل توجهي از جامعه كه تقريبا نصف جمعيت افغانستان را شامل ميشود احساس ميكردند كه از ساختار قدرت بيرون نگه داشته شدهاند و به دليل طبيعت انتخابات و دورنماي سياسي بايد بگويم كه هيچ كس در آن شرايط احساس راحتي نميكرد. پروسه انتخاباتي كه طي شد وحشتناك، دردناك و بسيار طولاني بود اما نتيجه بسيار مثبت بود.
پس از فروپاشي حكومت طالبان در افغانستان دو بار انتخابات در اين كشور برگزار شد و هر دو بار شايبه تقلب مطرح بوده است. اتحاديه اروپا براي اصلاح پروسه برگزاري انتخابات در افغانستان چه برنامهاي دارد؟
ما كميته ناظران انتخاباتي مستقلي در افغانستان داريم كه گزارش بسيار مفصلي
در خصوص انتخابات با توصيهنامههاي مشخصي كه ضميمه آن شده است را در اختيار ما قرار دادهاند. اما دو نكته به نظر من در اين خصوص بسيار مهم هستند: نخستين آنها تقلب در جريان انتخابات است و مساله دوم اين است كه شما چگونه تلاش ميكنيد اين مساله را با بازشماري آرا حل و فصل كنيد؟ هيچ كس پيش از اين در اين پروسه گام نگذاشته است. اين پروسه بسيار مشكل است و در تمام شرايط سخت هم انجام شده و تنها بايد مجوز براي اين بازشماري داده شود. اشتباهات بسيار زيادي در اين پروسه صورت گرفته اما سوال اينجاست كه چه كسي ميتواند اين كار را بهتر انجام دهد؟
شما به عنوان نماينده اتحاديه اروپا چه نقد مشخصي بر پروسه برگزاري انتخابات داشتيد؟
آنچه من نقد جدي به آن دارم، به بخش كارهاي تداركاتي براي برگزاري انتخابات بازميگردد. من فكر ميكنم تصميمهاي بسياري توسط كميته انتخاباتي مستقل گرفته شد كه متاسفانه وقوع تقلبي را كه اجتنابپذير بود، آسانتر كرد. من فكر ميكنم تدابير امنيتي مشخصي وجود دارد كه بايد در انتخابات بعدي براي پرهيز از تقلب مدنظر گرفته شود. در اينجا بايد به دو كانديدا هم اشارهاي بكنم. من فكر ميكنم كه اين دو نفر نتوانستند ناظران باكفايت و نمايندگان حزبي كافي براي حضور در اين پروسه را در كنار خود داشته باشند تا مطمئن شوند كه ناظران آنها در تمام بخشهاي حتي دورافتاده افغانستان هم ميتوانند مدافع حقوق آنها باشند. من تنها در كابل در روز انتخابات گشتزني داشتم اما در پنج استان ناظران ما فعاليت داشتند و بسيار عجيب بود كه در بسياري از مناطق تنها ناظران يك حزب حضور داشتند و نه بيشتر و البته ممكن بود ناظران كانديداهاي ديگر هم در آن منطقه باشند اما كانديداي فوق از وزنه و شانسي براي برنده شدن در انتخابات برخوردار نبود. بنابراين خود كانديداها هم ميتوانند كارهاي بيشتري انجام دهند.
آيا نشانههايي وجود دارد كه دولت افغانستان طرحهاي شما براي بهبود اوضاع انتخابات را مد نظر قرار دهد؟
من فكر ميكنم فشار بسيار جدي براي حصول بهبود وضعيت انتخابات آتي وجود دارد. من انتظار دارم و فكر ميكنم كه بسياري از پيشنهادهاي ما روي ميز قرار بگيرد.
آينده دولت وحدت ملي را چگونه ارزيابي ميكنيد. تشكيل كابينه با چند ماه تاخير انجام شد و هنوز هم تمام اعضاي اين كابينه از سد مجلس نگذشتهاند.
معرفي كابينه زمان بسيار طولاني را به خود اختصاص داد اما به هرحال نامزدهايي معرفي شدهاند و البته كه ليستهاي دو طرف هم در اين مدت تغييراتي كردند. من فكر ميكنم كه با راي اعتماد گرفتن اكثريت اعضاي كابينه دولت كار خود را آغاز ميكند. من نسبت به بقيه در خصوص عملكرد دولت وحدت ملي خوشبينتر هستم و حداقل در اين بازه زماني فكر ميكنم آنها كار را به خوبي پيش ميبرند.
اصليترين چالش پيش روي اين دولت در عرصه سياسي را چه ميدانيد؟
من فكر ميكنم اصليترين دغدغه سياسي، سازمان دهي و به انجام رساندن انتخابات پارلماني آتي در افغانستان است چرا كه اين انتخابات گذشته تجربه دردناكي را از خود به جا گذاشت. يكي از اصليترين مسووليتهايي كه بر دوش دولت وحدت ملي است بازبيني و اصلاح سيستم انتخاباتي در افغانستان است. زماني كه شما از سيستم انتخاباتي سخن ميگوييد تنها يك راه براي محقق كردن آن وجود ندارد و همين مساله كار را بسيار دشوار ميكند. شما ميتوانيد با توسل به چندين راه اين انتخابات را به خوبي برگزار كنيد و البته كه مردم انتظار رويكردي را ميكشند كه در آن از تقلب خبري نباشد. من از تقلب به تنهايي صحبت نميكنم. بلكه در مورد روشهاي سازماندهي و تعداد موسسات و سيستم رايگيري صحبت ميكنم كه ميتواند تنشهاي بسياري را در انتخابات آتي هم توليد كند. بنابراين من فكر ميكنم كه دولت وحدت ملي به كار خود به خوبي تا انتخابات پارلماني آتي ادامه خواهد داد. در آن زمان اين ريسك وجود دارد كه بحران سياسي جديدي پيرامون چگونگي برگزاري اين انتخابات و قواعد و قوانين چگونگي برگزاري آن در افغانستان ايجاد شود. علاوه بر اين طرفين در دولت وحدت ملي بايد در خصوص جزييات بسياري در خصوص اصلاحاتي كه بايد در قانون اساسي انجام بگيرد با هم به توافق برسند. در اين بخش من فكر ميكنم اختلافهاي سياسي ميان دو طرف پيش خواهد آمد كه كار را براي دولت وحدت ملي سخت ميكند. اما تا آن زمان من جزو افراد خوشبيني هستم كه فكر ميكنم دو طرف ميتوانند كار را با هم پيش ببرند و دليل آن هم اين است كه زماني كه با دو نفر در خصوص مسائل سياسي صحبت ميكنم اختلاف ماهوي چنداني ميان ديدگاههاي آنها نميبينم.
اتحاديه اروپا براي ارتقاي وضعيت زنان در افغانستان تا به امروز چه كارهايي انجام داده و چه سرفصلهايي در دستور كار است؟
اين مساله براي ما از اهميت فوقالعادهاي برخوردار بوده و همچنان هم هست. آنچه ما انجام دادهايم و از اهميت بسياري برخوردار است در دو بخش قابل تفكيك است. بخش نخست حقوق زنان است و بخش دوم هم تغييراتي است كه جامعه افغانستان در اين سالها داشته است. دو مسالهاي كه شرايط را براي زنان افغان بسيار متفاوت كرده دسترسي به آموزش و سلامت است. اين دو مساله زندگي آنها را دگرگون كرده است. زماني كه به عقب بازميگرديد، به ياد ميآوريد كه خارج از شهرهاي بزرگ، خدمات پزشكي و درماني تقريبا صفر بود و هيچ دسترسي به زنان هم وجود نداشت. منظور من اين است كه شرايط به شكل باورنكردني وحشتناك بود و در همان زمان فرصتهاي آموزشي براي زنان هم صفر بود. اين كمبودها بخش بسيار غمانگيز حكومت طالبان بر مردم افغانستان بود. امروز زنان افغان فرصت تحصيل دارند. دسترسي بسيار تا بسيار قابل توجهي به خدمات اصلي بهداشتي و درماني داشته و همين مساله زندگي آنها را دچار دگرگونيهاي مثبت كرده است. شما با همين مساله در ايران هم روبهرو هستيد. من اين موضوع را به دليل جذابيت فوقالعاده آن براي خودم چندين بار با منابع متفاوت چك كردم و متوجه شدم كه امروز در ايران زنان بيشتري نسبت به مردان وارد دانشگاه ميشوند. اين يك تغيير فوقالعاده است. اين مساله در كشوري كه زنان از پشت پردهها بيرون ميآيند بسيار جالب است. زنان افغان در اين حوزه دگرگونيهاي بسياري را تجربه كردهاند و اتحاديه اروپا هم در بخش بهبود اوضاع سلامت زنان نقش اصلي را بازي كرده است. اگر از من سوال كنيد كه مهمترين كاري كه اتحاديه اروپا در افغانستان انجام داد چه بوده است؟ ميگويم كه تلاشهاي بيپايان و طولاني ما براي ارتقاي وضعيت سلامت در افغانستان.
در خصوص حقوق زنان چطور؟ آيا دستاوردي داشتهايد؟
در اين خصوص هم ما تلاشهاي بسياري داشتهايم. ما گفتوگوهاي مداومي در اين مورد با دولت افغانستان داشتهايم و هرزمان كه احساس نياز ميكنيم با دولت در اين خصوص تماس ميگيريم. براي اتحاديه اروپا و همچنين كشورهاي اروپايي اين مساله از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. هربار كه با مقامهاي اروپايي ديدار ميكنم آنها در خصوص وضعيت زنان در افغانستان از من سوال ميكنند. ما بودجه بسياري را براي تامين حقوق زنان به بخشهاي امنيتي افغانستان و همچنين پليس پرداخت كردهايم. اتحاديه اروپا به ارتش پولي نميدهد اما ما اين رقم را در اختيار پليس گذاشتهايم. زماني كه مقوله پليسهاي زن مطرح ميشود ما بسيار جدي وارد عمل ميشويم. در افغانستان بايد افسران پليس زن وجود داشته باشد براي آنكه زنان در جامعهاي تا اين اندازه سنتي با فرهنگ خاص بتوانند به راحتي به پليس مراجعه و شكايت كنند. همان طور كه ميدانيد در افغانستان مساله برابري جنسيتي با چالشهاي بسياري روبهرو است. بنابراين هنوز كارهاي بسياري بايد انجام شود اما ما بازيگر بسيار فعالي در اين خصوص هستيم. تلاش ميكنيم صداي خودمان را به گوش ديگران رسانده و به دولت هم فشار ميآوريم كه آنچه تاكنون در اين خصوص انجام شده كافي نبوده است.
آيا دولت جديد نگاه متفاوتتر يا مثبتتري به مساله حقوق زنان نسبت به دولت قبل دارد؟ آيا عزم جدي در اين دولت براي ارتقاي وضعيت زنان ديدهايد؟
من به شخصه فكر ميكنم كه در دولت جديد ما شاهد چرخشهاي مثبتي در خصوص مسائل زنان خواهيم بود. ما فكر ميكنيم كه دولت جديد مايل به انجام كارهايي براي ارتقاي وضعيت زنان به نسبت دولت قبل است. دولت كرزي جملات خوب و صحيحي در خصوص حقوق زنان بر زبان ميراند اما در حوزه عمل وي از اختيارات رياستجمهوري براي بهبود وضعيت حقوقي زنان استفاده نميكرد. يكي از اين موارد در وزارتخانه زنان شاهد آن بوديم. زماني كه وزارتخانهاي براي امور زنان در يك كشور وجود دارد بايد صداي رساي زنان در احياي حقوق آنها و ارتقاي جايگاه اجتماعي زنان باشد. اما اين وزارتخانه به هيچوجه اين گونه عمل نكرد و عملكرد آن دقيقا برعكس بود. به نظر ميرسد كه در عملكرد اين وزارتخانه نوعي محافظهكاري سنتي وجود داشت. مساله اينجاست كه دولت طالبان نماينده افغانستان پيش از روي كار آمدن آنها نبود. منظور من اين است كه در دوران طالبان افغانستان به سمتي رفت كه به ديدگاههاي مردم افغانستان شباهتي نداشت. اوضاع در افغانستان دهه 60 به مراتب بهتر بود.
احتمال از سرگيري مذاكرات ميان طالبان و دولت افغانستان را تا چه اندازه ميدانيد؟
پروسه سختي خواهد بود. طالبان درك كردهاند كه بايد در سال جديد تصميم خود را بگيرند؛ آيا به دنبال مذاكره هستند يا خير؟ ورود به مذاكرات براي آنها بسيار سخت است. طالبان يك پديده مشخص نيست بلكه چندبعدي و البته چندبخشي است. نميدانم كه آيا ميشود طالبان را يك جنبش خواند؟ تندروهايي در بدنه طالبان هستند كه به هيچوجه مايل به مذاكره نيستند. چهرههاي سياسي هم حضور دارند كه از اين ميزان تنش و درگيري خسته شدهاند. من به روند همهجانبه مذاكرات صلح ميان دولت و طالبان خوشبين نيستم. اميدوارم كه دولت بتواند با بخشهايي از طالبان وارد مذاكره شده و به اين ترتيب ميزان خشونتها و تقابلها تا حدودي كاهش پيدا كند.
فكر ميكنيد كشور دومي مانند عربستان سعودي يا پاكستان ميتواند با ميانجيگري نقش مثبتي در مذاكرات بازي كند؟
افراد بسياري ميتوانند در اين خصوص كمك كنند. شكي وجود ندارد كه پاكستان فرصت استثنايي براي ميانجيگري دارد. پاكستان به بهشت امني براي طالبان تبديل شده است. طالبان ميتوانند در پاكستان سلاح و پول دريافت كنند. هيچ نكته مخفي در خصوص فعاليت شوراهاي طالبان در پاكستان وجود ندارد. پاكستان ميتواند بدون ورود به جنگ با طالبان افغانستان كمكهاي بسياري به مسير مذاكرات بكند. من سياستهايي كه پاكستان تا به امروز دنبال كرده را درك نميكنم. فكر ميكنم پاكستانيها مسير اشتباهي را طي كردند و مشكلات فراواني را هم براي مردم افغانستان به وجود آوردند. اما ما بايد در اين خصوص واقعبين هم باشيم. يكي از نگرانيهاي پاكستان اين است كه اگر مستقيم به جنگ با طالبان افغانستان برود احتمال ايجاد پيوند عميقتر ميان طالبان پاكستان و افغانستان وجود خواهد داشت. با اين همه پاكستان ميتواند فشار بسياري بر طالبان وارد كرده و به گونهاي عمل كند كه ميزان كارايي فعاليتهاي شبهنظاميان را كاهش دهد. اين همان كاري است كه پاكستان ميتواند انجام داده و طالبان افغانستان را به ورود به پروسه گفتوگو با دولت وادار كند. در اين ميان اگر چين يا عربستان سعودي كه شركاي استراتژيك پاكستان هستند بتوانند اعمال نفوذ كنند بايد از پاكستان بخواهند كه طالبان را تحت فشار براي مذاكره قرار دهد. طالبان به اين نتيجه رسيدهاند كه شرايط تغيير كرده است. چين اعمال فشارها بر طالبان را آغاز كرده است. نميدانم كه عربستان سعودي هم چنين رويهاي را در پيش گرفته يا خير؟ اعمال فشار بر طالبان اين گروه را به بازبيني در سياستهايش وادار خواهد كرد.
آيا هيچ كشوري در اتحاديه اروپا در اين سالها براي ميانجيگري ميان كابل و اسلامآباد تلاشي كرده است؟ حامد كرزي تاكيد دارد كه در چندسال حضور خود در قدرت براي جلب نظر مثبت پاكستان هركاري كرده است.
من هم به اين موضوع بسيار فكر ميكنم. اما پاكستانيها به اين دليل كه نميتوانند دولتي حافظ منافع اسلامآباد در كابل روي كار بياورند چندان به ايده اعمال فشار بر طالبان فكر نميكنند. كشورهاي اروپايي بسياري براي قانع كردن آنها تلاش كردند اما پاكستانيها نپذيرفتند. زماني كه به گذشته نگاه ميكنم بدون آنكه منظورم انتقاد از فرد خاصي باشد، فكر ميكنم كه ما بايد در ابتداي كار فشار بيشتري بر اسلامآباد براي تغيير سياستهايش وارد ميكرديم يا به شكل جديتري تذكر ميداديم كه عملكرد آنها مورد پذيرش ما نيست.
اندك اندك سربازان اروپايي و امريكايي از افغانستان خارج ميشوند. فكر ميكنيد ارتش افغانستان از پس چالشهاي امنيتي برميآيد؟
بله. عملكرد آنها در سال گذشته و امسال خوب بود. فكر هم ميكنم كه در سال 2016 خوب عمل خواهند كرد. سوال اينجاست كه آيا تلاشهاي آنها بادوام است؟ با توجه به تداوم تنش كه در سالهاي 2017 و 2018 هم ادامه خواهد داشت، اين سوال معناي بيشتري هم پيدا ميكند. به اين دغدغهها بايد پرداخته شود و من هم دولت را دايما براي تعريف يك استراتژِي جديد تشويق ميكنم. يكي از عجيبترين حقايق اين است كه افغانستان هيچگاه در يك دهه گذشته استراتژي امنيتي خاص خودش را نداشته است. در اين سالها افغانستان استراتژياي را داشته است كه كم و بيش توسط امريكاييها تبيين شده است. اين استراتژي بر تسليحات سنگين، موشكها و پهپادهاي بدون سرنشين استوار بوده است. افغانها بايد هرچه سريعتر استراتژي جديدي براي خود تعريف كنند. افغانها منابع كافي خوبي در اختيار دارند. منظور من اين است كه آنها بدون سلاح يا لجستيك نيستند. البته ارتش عراق نميتواند مانند ارتش ايساف عمل كند. انتقال مسووليتها به شكل كامل هنوز اتفاق نيفتاده است. اگر اين اتفاق نيفتد ارتش افغانستان با اين شيوه امروز از هم پاشيده خواهد شد.
منافع مشتركي ميان اتحاديه اروپا و ايران در مسير مبارزه با تروريسم به خصوص در افغانستان و عراق وجود دارد اما ما عملا شاهد همكاري خاصي ميان دو طرف در اين حوزه نيستيم. دليل اين امتناع چيست؟
من با اين گزاره كه منافع مشترك بسياري ميان دو طرف وجود دارد موافق هستم. فكر ميكنم بخشي از اين عدم همكاري در بياطميناني نهفته است كه همكاري را مشكل كرده است. من شخصا براي شكلگيري اين اعتماد و اين همكاري تلاش ميكنم و مدتهاست كه دوست دارم براي بحث در اين خصوص به كشور شما سفر كنم. من ماموريتهاي جهاني دارم و به همين دليل از پكن، دهلي و اسلامآباد ديدار كردهام و بايد به تهران هم سفر كنم. اخيرا به تهران دعوت شدم و از اين دعوت بسيار خوشحال هستم. اروپا و ايران بايد وارد اين فاز گفتوگو با هم شوند چرا كه ما منافع مشتركي در اين حوزه داريم. شكي نيست كه ايران به عنوان همسايه نزديك افغانستان، نفوذ بالايي دارد. ايران موقعيتي دارد كه هيچ كدام از ما در مواجهه با افغانستان نداريم چرا كه ما از اروپا آمدهايم و ايران منطقه و افغانستان را بسيار بهتر از ما ميشناسد. ميليونها نفر از پناهندگان افغان در ايران زندگي ميكنند. همكاري ميان ايران و افغانستان بسيار ارزشمند است و من به دنبال توسعه آن هستم.
گزارشهايي در خصوص فعاليت داعش در افغانستان به گوش ميرسد. آيا اتحاديه اروپا برنامهاي براي مبارزه با داعش در افغانستان دارد؟ آيا اين مساله را تهديد امنيتي براي افغانستان ميدانيد؟
ابتدا بايد فعاليتهاي داعش را با دقت زيرنظر داشته باشيم كه اين كار را انجام ميدهيم. در خصوص فعاليت داعش چند مساله وجود دارد كه بايد در نظر گرفت: نخست آنكه هيچ اقامتگاهي براي داعش در افغانستان وجود ندارد و اين تفكر در مذهب افغانها ريشه ندارد. البته اين به آن معنا نيست كه داعش نميتواند جاي پاي خود را در افغانستان محكم كند. من فكر ميكنم كه ريسك بالايي براي ورود داعش از پاكستان به افغانستان وجود دارد. البته من در خصوص دولت پاكستان در اينجا صحبتي نميكنم اما حقيقت اين است كه بنيادگراهاي بسياري كه در پاكستان حضور داشتند به داعش پيوستهاند. مرداني كه امروز پرچم داعش را بلند كردهاند و خود را داعشي ميخوانند يا زماني به طالبان تعلق داشتند يا مخالف طالبان بودند. حرف آنها اين است كه من داعشي هستم، لطفا براي ما پول ارسال كنيد. اين افراد در داخل افغانستان گمان ميكنند كه با گفتن اينكه نه حامي دولت افغانستان هستند و نه به طالبان تعلقي دارند ميتوانند نيرو و مقداري هم بودجه جلب كرده و داعش را مجبور كنند كه آنها را هم به رسميت بشناسند. بنابراين گروهي كه در افغانستان به عنوان داعش خود را معرفي ميكنند بيشتر عدهاي فرصتطلب هستند. هشدارها در خصوص حضور داعش در افغانستان به ما اين تذكر را ميدهد كه اگر زمام امور در افغانستان از هم پاشيده شود، هراتفاقي در اين كشور قابل رخ دادن است و مساله فقط به طالبان، القاعده يا داعش اختصاص نخواهد داشت. اگر در افغانستان فضاي آشفتگي حاكم شود، مردم بسياري هستند كه به دنبال فرصتي براي ضربه زدن به ما خواهند بود؛ افرادي كه همان شرايطي را كه در عراق شاهد آن بوديم براي ما در افغانستان تكرار خواهند كرد. ما بايد مراقب سرمايهگذاريهاي احتمالي داعش روي اين گروهها در افغانستان باشيم. داعش به دنبال گسترش تفكر خود است و من فكر ميكنم كه يكي از ايدههاي آنها اعلام خلافت از شبهجزيره عربي تا چين است. در راستاي همين سياست داعش از مردم گمراهي كه پولي هم در اختيار دارند استفاده ميكند. يكي از نقطههاي تمايز داعش با ساير گروههاي تروريستي اين است كه داعش يك گروه تروريستي ثروتمند است. طالبان از منابع مختلفي تامين ميشود اما خود اين گروه دارايي ندارد و مصرفكننده است. اما داعش پولدار است.
اتحاديه اروپا از حمله نظامي به افغانستان و عراق حمايت كرد. اما امروز ما شاهد پاگرفتن گروههاي تروريستي از سوريه تا افغانستان، از پاكستان تا عراق و ديگر كشورهاي منطقه هستيم. فكر ميكنيد با توجه به تجربههايي كه در افغانستان و عراق به دست آمد همچنان گزينه نظامي بهترين راه براي از ميان برداشتن گروههاي تروريستي است ؟
همانطور هم كه پيش از اين گفتم فكر ميكنم حمله نظامي به افغانستان درست بود. جهان به دليل اين حمله مكان بهتري شده است و خودداري از اين حمله يك اشتباه بود. البته اتحاديه اروپا به شكل واحد از حمله به عراق حمايت نكرد. كشورهاي مهم اروپايي مانند انگلستان بودند كه در اين مسير با امريكا همراه شدند و همزمان كشورهاي مهم ديگري مانند آلمان هم بودند كه با امريكا در يك مسير قدم نزدند. اما پاسخ به اين سوال كه آيا گزينه نظامي هميشه بهترين گزينه است؟ در اين خصوص مطمئن نيستيم و بر همين اساس بود كه به سوريه حمله نكرديم. هيچ كس نميدانست كه در صورت حمله نظامي به سوريه چه سرنوشتي در انتظار جهان خواهد بود. بنابراين در اينجا بايد يك بازبيني هم صورت بگيرد: اگر ما از گزينه نظامي استفاده كنيم نتيجه نهايي چه خواهد بود؟ اگر به شكل موردي فقط افغانستان را در نظر بگيريم بايد بگويم كه حمله نظامي اقدام درستي بود. اين پاسخ به اين معنا نيست كه گزينه نظامي همواره در تمام موارد بهترين گزينه است. همزمان ميتوانيم شرايط برعكس را هم مورد بازبيني قرار دهيم و متوجه شويم كه عدم حمله نظامي هم بيهزينه نخواهد بود.
فكر ميكنيد مردم افغانستان امروز از حمله نظامياي كه به كشورشان شد راضي هستند؟ آيا اين حمله به ارتقاي دموكراسي در افغانستان با وجود تمام چالشها منتهي شد؟
ابتدا بايد بگويم كه هيچ كشوري در اتحاديه اروپا نيست كه بپذيرد ما افغانستان را اشغال كرديم. ما اقدام نظامي خود در افغانستان را مصداق اشغال نميدانيم. شوراي امنيت هم زماني كه مجوز اين دخالت نظامي را صادر كرد چنين منظوري نداشت. شوراي امنيت هم عنوان دخالت نظامي را به اين حمله داد. به اين دليل كه بسياري از كشورهاي اروپايي و امريكا حكومت طالبان را به رسميت نشناخته بودند بنابراين حمله ما مصداق اشغال نبود. در خصوص دموكراسي هم من فكر نميكنم كه ميان خواستههاي دموكراتيك مردم افغانستان و آنچه كه ما فكر ميكنيم براي آنها مصداق دموكراسي است، تفاوتي وجود داشته باشد. در جريان انتخابات اخير رياستجمهوري ديديم كه مردم حمايت فوقالعادهاي از روند دموكراسي كردند. ما شاهد بوديم كه سياستمداران افغان به گونهاي كه در تاريخ اين كشور سابقه نداشت، ظاهر شدند. ما شاهد تظاهرات سياسي در سرتاسر كشور با حضور تمام افغانها بوديم. تمام اين اعتراضهاي سياسي هم به شكل مسالمتآميز برگزار شد. مهمترين مساله در حال حاضر اين است كه انتخابات آتي موفقيتآميز باشد. اگر پس از انتخابات پارلماني هم با همان مشكلاتي روبهرو شويم كه پس از انتخابات رياستجمهوري شاهد آن بوديم، ضربه جدي به دموكراسي خواهد بود. سياستمداران افغان بايد مطمئن باشند كه انتخابات آتي از كيفيتي برخوردار خواهد بود كه اعتماد مردم به سيستم انتخاباتي را احيا كند.
جملههاي كليدي
بارها از طالبان حتي پيش از حملات تروريستي يازدهم سپتامبر توسط كشورهايي چون روسيه و امريكا درخواست شده بود كه عليه القاعده دست به كار شوند اما پاسخ آنها منفي بود.
دخالت نظامي در افغانستان براي جامعه بينالمللي يك ضرورت بود.
حمله امريكا به عراق، شرايط در افغانستان را به شكل نامطلوبي تغيير داد.
پاكستان در نگه داشتن طالبان به عنوان ابزاري براي روي كار آوردن دولتي حامي اسلامآباد در كابل پس از خروج نيروهاي بيگانه از اين كشور سرمايهگذاري كرده است.
دولت وحدت ملي بهترين راهكار براي چالشهاي سياسي افغانستان بود.
تصميمهاي بسياري توسط كميته انتخاباتي مستقل گرفته شد كه متاسفانه وقوع تقلبي را كه اجتنابپذير بود، آسانتر كرد.
در خصوص عملكرد دولت وحدت ملي خوشبينتر از سايرين هستم.
يكي از اصليترين مسووليتهايي كه بر دوش دولت وحدت ملي است بازبيني و اصلاح سيستم انتخاباتي در افغانستان است.
دولت كرزي جملات خوب و صحيحي در خصوص حقوق زنان بر زبان ميراند اما در حوزه عمل وي از اختيارات رياستجمهوري براي بهبود وضعيت حقوقي زنان استفاده نميكرد.
طالبان درك كردهاند كه بايد در سال جديد تصميم خود را بگيرند: به دنبال مذاكره هستند يا خير؟
من به روند همهجانبه مذاكرات صلح ميان دولت و طالبان خوشبين نيستم.
ريسك بالايي براي ورود داعش از پاكستان به افغانستان وجود دارد.
يكي از نقطههاي تمايز داعش با ساير گروههاي تروريستي اين است كه داعش يك گروه تروريستي ثروتمند است.
جهان از تبعات حمله نظامي به سوريه مطمئن نبود.
اقدام نظامي خود در افغانستان را مصداق اشغال نميدانيم.
تكرار اشتباهات انتخابات رياستجمهوري گذشته در انتخابات پارلماني، ضربهاي جبرانناپذير به دموكراسي خواهد بود.