تلاشهاي رامين صديقي را ناديده نگيريم
در برابر تحريمها
بابك احمدي
بيش از يك دهه قبل همراه جمعي سينمادوست در يكي از سينماتكهاي مركز شهر به تماشاي هفتگي بهترين آثار سينمايي جهان مينشستيم؛ از كالتها و كلاسيكهايي مثل «سگهاي پوشالي» (1971) و «فارغالتحصيل» ساخته مايك نيكولز (1967) تا مستندهاي برگزيده جهان و فيلمهاي نخل طلا برده و اسكار گرفته سال. فراموش نميكنم كه چه جد و جهدي پاي كار بود تا ما هفت، هشت نفر بتوانيم بيگزند ديگري، دور هم هفتهاي يك فيلم تماشا كنيم. به قول رفقا «عين خارج»؛ اصلا تصور اينكه بتوانيد همين دو فيلم را كه نام بردم در سينماتك ببينيد حقيقتا يك دستاورد بود! اگر فاش كنم اينها را كجا تماشا ميكرديم كه ديگر فتحالفتوح. بگذريم... همان روزگار خانم پا به سن گذاشتهاي داشتيم كه اگر يك روز همه آن پنج، شش نفر ديگر غيبت ميكردند، حضور او قطعي بود. روزي از سر كنجكاوي دليل اين پيگيري را جويا شدم و گفت: «هر امكان فرهنگي - هنري كه اينجا فراهم ميشود را روي هوا بزنيد، اوضاع فردا معلوم نيست.»
آسمان و ريسمان بافتم كه به تلاشهاي قابل ستايش رامين صديقي براي برپايي جمعي هر چند محدود و كوچك اشاره كنم. فستيوال و گردهمايي كه براي نوازندگان، دانشآموختگان و علاقهمندان عرصه موسيقي امكاني بالقوه پديد ميآورد. امكان به اشتراك گذاشتن تجربهها و ملاقات با يكديگر در بستر هنري و با تاكيد، در شرايط صاحب تشخص. مسيري كه صديقي در تمام اين سالها گشوده امكان ديگري نيز به دست ميدهد. حتي اگر قرار باشد به سياق عدهاي كوششهاي فرهنگي او را ناديده بگيريم، چطور ميتوان ناديده گرفت كه صديقي شهريور هر سال نقطهاي از پايتخت را به يكي از معتبرترين نقاط اجراي موسيقي در جهان بدل ميكند. آن هم در دوراني كه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند تا از ايران كشوري ايزوله بسازند. او تك و تنها تمام تحريمهاي خارجي و البته داخلي را دور ميزند.