خبرنگار پناهنده و عصر جديد
با ظاهرسازي از نعمتهاي حضور در آنجا بهرهمند شوند و در موقع مناسب نيز ماهيت خود را نشان دهند. پيدا شدن جاسوس نيز در اين وضعيت خيلي محتمل است. اخباري كه اين روزها به صورت غير رسمي شنيده ميشود ولي هيچگاه به صورت رسمي درباره جزييات آن سخني نميگويند، حاكي از اين است كه افراد زيادي تحت پوششهاي مناسب نفوذ و در سطوح مهمي جاسوسي كردهاند و تعداد قابل توجهي از آنان نيز دستگير شدهاند. اجازه دهيد كه نمونه ديگري از اين ظرفيت پذيرش رياكاري را نشان دهم. بنده تلويزيون ندارم و نميبينم. ولي برحسب پيگيري اخبار، بعضي از ويديوهاي مرتبط با اخبار را ميبينم. از جمله برخي از قطعات عصر جديد كه واقعا حال به هم زن و چندشآور بود را ديدم. چندشآور نه به دليل حضور جوانان بااستعداد كه ترديد ندارم همه آنان بااستعداد بودهاند و بيش از آنان هم افراد بااستعداد در اين جامعه هستند كه امكان بروز استعدادشان فراهم نميشود يا در حال رفتن هستند. اين را هم ميدانم كه تعداد زيادي از شهروندان آن برنامه را ميديدند و لذت ميبردند و اين سليقه آنها نيز محترم است. چندشآور از اين جهت كه برخي افراد با شعارهاي ضدامريكايي و ضدغربي، بهترين برنامههاي خبري و تحليلي و گزارشي رسانههاي غربي را محكوم كرده و ناديده ميگيرند در مقابل سطحيترين برنامههاي سرگرمي غربيها را مو به مو كپيبرداري ميكنند، بعد ميخواهند از اين طريق خود را خلاق و رسانه خود را پربيننده و در عين حال ملتزم به ارزشهاي اصولگرايانه نشان دهند. تا اينجاي كار هم مساله مهمي نيست و فقط يك برداشت شخصي و عادي است. ولي هنگامي كه توييت يكي از اصولگرايان را ديدم كه، اين برنامه را نوعي از ظرفيتسازي راه ايران فردا دانسته و مقايسهاي كرده ميان يك خانم ضدحجاب و خانم نقاشي كه نفر اول اين برنامه شده و آن را رفراندوم ميان برهنگي مورد تبليغ او و عفت نقاشيهاي زنانه- دخترانه اين خانم نقاش دانسته و در پايان پرسيده چه كسي پيروز شد؟ پس از ديدن اين توييت حساس شدم تا قدري بيشتر برنده اصلي اين برنامه را بشناسم. هنگامي كه فيلم مسابقه پاياني اين خانم را در برنامه عصر جديد ديدم كه بسيار زيبا نقاشي ميكرد، قدري تعجب كردم چون خانمهاي محجبه به طور معمول از چنين حجاب جذابي استفاده نميكنند. يك سرچ ساده در گوگل نشان ميدهد كه رفتار و پوشش عادي اين افراد هيچ تناسبي با تصويري كه در تلويزيون ديده ميشود ندارد و حجاب بيشتر آنان مثل بسياري از زنان و دختران اين جامعه عادي است. از اينجا به بعد نيز ماجرا روشن شد، حتي نقاشيهاي زنانه- دخترانه ايشان بازتابي بود از تقاضاي كارفرما كه طبعا تناقضي با نمايش هنر نقاشي ايشان نداشت. اين وضعيت را پيشتر درباره برخي از مجريان صداوسيما نيز ديدهايم و تشت دورويي و رياكاري آن بارها از بام جامجم بر خيابان وليعصر سقوط كرده است. اين امر را در آراي كاركنان صداوسيما نيز در انتخابات ميتوان ديد كه چگونه با تمام قوا برنامههاي آنان اصولگرايانه است ولي آراي كاركنان بهشدت مغاير با آن است.
مساله نهادهاي اصولگرا، وجود جاسوس يا پناهنده يا فاسد يا حتي منحرف در آنها نيست، بلكه مساله اصلي وجود ظرفيت زياد آنان براي حضور افراد غيراصولگرا در پوشش اصولگرايي است. چون گذاشتن ريش و سفت كردن روسري و بستن دگمه يقه و به كار بردن كلماتي مجيزگونه براي پوشيده ماندن ماهيت واقعي آنان كافي است و البته اين رياكاري براي افراد منافع زياد و هزينههاي كم به همراه دارد.