داستان توپ فوتبال
مارگاريتا و عاشقانش
ساناز عليپور
ميگويند ژوليوس سزار حين ضربه زدن به آن پاهاي سريعي داشته، نرو (امپراتور روم 68-37 پس از ميلاد) هيچ تبحري در گل كردن آن نداشته است و در باغهاي باشكوه واتيكان، پاپ كلمنت هفتم، لئو نهم و اوربان هشتم لباده كشيشي خود را بالا ميزدند تا آن را شوت كنند. شايد عجيب بهنظر برسد اما در حال صحبت كردن از توپ فوتبال هستيم! فوتبال در گذشته اگرچه به اين شكل نبوده يا بدين نام خوانده نميشده (چنان كه در ايتاليا كالچيو ناميده ميشد) اما همواره توپ ركن اساسي آن بوده است. شكسپير در نمايشنامه «كمدي اشتباهات» براي نوشتن چنين از آن استفاده ميكند: «آيا من همان قدر با تو روراستم كه تو با مني/آنچنان كه مثل توپ فوتبال با لگد طردم كني؟» اما تاريخ تولد توپ فوتبال به خيلي وقت پيش از سزار و شكسپير برميگردد!
پنج هزار سال پيش، اولين توپ فوتبال در چين متولد شد؛ توپي از چرم كه با كنف پر ميشد. در زمان فرعونيان، توپ، پارچهاي رنگارنگ بود كه كاه، پوشال يا سبوس بذر را در آن جاي داده بودند. سرخپوستان آمازون در دورانهاي كهن نيز با توپ بزرگي از جنس كائوچو (پلاستيك طبيعي) به بازياي شبيه فوتبالِ امروزي سرگرم بودند. يونانيان و روميان مثانه ورزا را پر ميكردند، سفت ميبستند و از آن به عنوان توپ استفاده ميكردند. در قرون وسطي و عصر رنسانس، اروپاييان با توپي بيضي شكل فوتبال بازي ميكردند كه از موي اسب پر شده بود. توپ در طول تاريخ، بسته به جغرافيا شكلهاي مختلفي به خود ميگرفت تا اينكه سرانجام در سال 1836 چارلز گوديرِ امريكايي توپ فوتبال پلاستيكي را طراحي كرد و اين مقدمه استفاده از توپهاي پلاستيكي در دنياي فوتبال بود. به لطف نوآوري گودير، دنياي فوتبال صاحب يك توپ واحد شد. توپِ او يك محفظه پلاستيكي بود كه با دميدن هوا در آن باد ميشد و پوششي از چرم داشت. لاستيك به علت دارا بودن استحكام، قابليت كشاني و مقاومت در برابر رطوبت، بهترين ماده براي ساخت توپ فوتبال بود. علاوهبر اين، قرار گرفتن لاستيك تحت حرارت درحين فرآيند توليد توپ، آن را در مقابل گرما و سرما مقاوم ميكرد. پس از تثبيت شكل ظاهري توپ، حالا نوبت قوانين بود كه حدود برخورد بازيكنان با آن را در زمين فوتبال مشخص كنند. مطابق قوانيني كه دانشگاه كمبريج انگلستان در سال 1846 وضع كرد، حمل توپ با دست ممنوع شد؛ گرچه دست زدن به آن مجاز بود. اما از سال 1869 به بعد ديگر هيچ بازيكني حق نداشت به توپ دست بزند و در سال 1871 بود كه دروازهبان اين اجازه را كسب كرد كه براي دفاع از دروازه، از دستهايش استفاده كند. يك سال بعد نيز اندازه و جرم استاندارد توپ تعريف شد. در سال 1882 مقامات انگليسي پرتاب اوت را مجاز شمردند و از آن پس بازيكنان ميتوانستند در شرايطي خاص، در جريان بازي، توپ را با دست لمس كنند. در همان سال نيز توري در دروازه تعبيه شد تا با به دام انداختن توپ، شك و شبههها درباره ورود آن به دروازه را برطرف سازد.
اما روند تكامل توپ با آغاز مسابقات جام جهاني فوتبال در سال 1930 آغاز شد. براي اولين جام جهاني هيچ توپي طراحي نشده بود و از اينرو در فينال جام جهاني بين اروگوئه و آرژانتين، از هر دو توپ دستسازي كه دو تيم با خود به همراه آورده بودند، استفاده شد؛ به دستور داور نيمه اول بازي با توپ آرژانتين برگزار شد و نيمه دوم با توپ اروگوئه. اما از جام جهاني 1934 توپ رسمي براي هر تورنمنت معين شد؛ طراحي و توليد توپ رقابتها بهعهده كشور ميزبان بود. در آن زمان توپها از چرم قهوهاي مايل به زرد ساخته ميشدند. اين توپها متشكل از چند تكه بودند (توپ جام جهاني 1934، دوازده تكهاي و توپ جام جهاني 1938، سيزده تكهاي بود) كه توسط بندهاي چرمي به هم آورده ميشدند؛ وجود اين بندهاي چرمي ضربه سر به توپ را براي بازيكنان دردآور ميساخت و به افزايش وزن توپ در روزهاي باراني منجر ميشد. سه آرژانتيني اهل كوردوبا (به نامهاي توسوليني، والبونزي و پولو) در سال 1931 توپي طراحي كردند كه از طريق تزريق، باد ميشد و بدين ترتيب با حذف بندهايي كه براي بههم بستن توپ استفاده ميشدند، بازيكنان ميتوانستند بدون ترس از آسيبديدگي با سر به توپ ضربه بزنند. اين مدل توپ كه از سال 1932 در ليگ فوتبال آرژانتين مورد استفاده قرار گرفته بود، در جام جهاني 1950 به عرصه رقابتهاي بينالمللي وارد شد (به علت وقوع جنگ جهاني دوم و خرابيهاي حاصل از آن، چهارمين دوره جام جهاني در سال 1950 برگزار شد). رنگ توپ نيز در ادوار مختلف جامجهاني دچار تغيير شد؛ در هر دوره رنگ توپ روشنتر شد و سرانجام در جام جهاني 1958 از توپي زرد رنگ استفاده شد اما در نهايت اين رنگ سفيد بود كه براي زمينه توپ به تثبيت رسيد. روند تدارك توپ مسابقات توسط كشور ميزبان (البته زير نظر فيفا) ادامه داشت تا اينكه پس از طراحي توپ جام جهاني 1970 توسط برند آديداس، فيفا طي قراردادي مسووليت طراحي و توليد توپ تورنمنتهاي رسمياش را به اين شركت سپرد (پس از آن آديداس وظيفه تدارك توپ بازيهاي المپيك، يوفا و فينال ليگ قهرمانان اروپا را نيز برعهده گرفت). اولين توپ ارايه شده توسط آديداس، توپي 32 تكه بود كه تلاستار (به معناي ستاره تلويزيوني) نام داشت. براي راحتي بينندگان تلويزيوني، در طرح اين توپ 12 پنج ضلعي سفيد و 20 شش ضلعي سياه به كار برده شده بود. توپهايي كه آديداس براي جامهاي جهاني بعدي طراحي كرد، نمونههاي توسعه يافته تلاستار بودند. براي مثال توپ جام جهاني 1982 در مقابل آب و رطوبت دوام بهتري داشت و توپ جام جهاني 1994 نسبت به مدلهاي قبل از آن، نرمتر بود و راحتتر كنترل ميشد. علاوه بر اين، در يك ابتكار جالب، آديداس براي طراحي سطح توپ دورههاي مختلف از تاريخ و فرهنگ كشور ميزبانِ رقابتها الهام ميگرفت. در توپ جام جهاني 1998 از رنگهاي سفيد، قرمز و آبي (رنگهاي پرچم فرانسه ميزبان) استفاده شد و اين سرآغاز طراحي توپهاي رنگي شد. آخرين توپ ارايه شده توسط آديداس، تلاستار 18 است كه در جام جهاني 2018 به كار گرفته شد؛ اين توپ كه براي ساخت آن از آخرين فناوريهاي روز جهان بهكار گرفته شدهاند، نسبت به توپهاي قبل سبكتر است، آب كمتري را جذب ميكند، از دقت بالايي براي شوت زدن برخوردار است و علاوهبر اينها نوعي سيستم هوشمند در آن بهكار برده شده كه برقراري ارتباط از راه دور با آن را ممكن ميسازد. از نظر ظاهري و مولفههاي فيزيكي، طرحهاي مختلفي از توپ فوتبال وجود دارد و پژوهشهاي تخصصي براي توسعه آن همچنان در حال انجام است. امروزه شركتهاي زيادي در دنيا به توليد توپ فوتبال ميپردازند؛ براي مثال توپ لاليگا محصول پوما و توپ سري آ و ليگ برتر انگلستان محصول نايك است و توپ بوندسليگا را دربياستار تدارك ميبيند. اما توپ اكثر اين شركتها در يك جا ساخته ميشود: پاكستان! تقريبا 55% توپهاي فوتبال دنيا در كارگاههاي شهر سيالكوت پاكستان توليد ميشود. توليدكنندههاي اصلي ديگر نيز چين و هند هستند.
فوتبال رابطه ميان پا و توپ است. بازي با نواختن به آن است كه آغاز ميشود. بازيكنان قبل از زدن ضربه ايستگاهي يا پنالتي بوسهاي نثارش ميكنند تا اطاعت كند و به تور بچسبد؛ اگر ضربه پنالتي كج برود و خراب شود، اين گمان تقويت ميشود كه كسي روي توپ تف انداخته است. برزيليها معتقدند كه توپ فوتبال يك زن است. با ضمير مونث (she) خطابش ميكنند و نامهايي مانند مارگاريتا، ماريكوتا و لئونور روي او ميگذارند. دياستفانو، اسطوره تيم رئال مادريد، يادماني از توپ فوتبال جلوي خانهاش ساخت؛ توپي برنزي با لوحي جلوي آن كه رويش نوشته شده است: سپاس دختر نازنين. دي دي، اسطوره فوتبال برزيل، اعتقاد داشت توپ زنده است: «هميشه نسبت به او يك عالم احساس محبت دارم. چون اگر با محبت با او رفتار نكنيد، فرمان نميبرد... همانقدر به او محبت ميكنم كه به همسرِ خودم. عشق عجيبي به او دارم... او بسته به نقطهاي كه لمسش ميكنيد، سرنوشتتان را رقم ميزند.» و آلبر كامو، نويسنده نامدار فرانسوي، كه براي چندين سال يك دروازهبان آماتور بود، درباره آموختههاي خود از توپ فوتبال چنين ميگويد: «ياد گرفتم كه توپ هيچوقت از جاييكه انتظار داري، نميآيد. اين كلي تو زندگي به من كمك كرد، بهخصوص تو شهرهاي بزرگ كه مردم ميل ندارند آنجورباشند كه ادعا ميكنند.»
يوهان كرايف فقيد ميگويد هر بازيكن در زمين 3دقيقه توپ را در اختيار دارد و آنچه تعيين ميكند تا چه اندازه بازيكن موثري است، 87 دقيقهاي است كه توپ تحت مالكيت او نيست. اما همان سه دقيقه براي رقم خوردن داستانهاي عاشقانه ميان فوتباليستها و توپ كافي است! ميگويند توپ از بابي چارلتون فرمان ميبرد، در حاليكه از دستورهاي او اطاعت ميكرد، زمين را ميپيمود و حتي پيش از اينكه چارلتون به آن ضربه بزند به درون دروازه ميرفت. مارادونا در دوران نوجواني عادت داشت شبها با دستهاي حلقهشده به دور توپ به خواب برود و وقتي پله در استاديوم ماراكانا هزارمين گل خود را به ثمر رساند، بوسهاي بر اين دخترك ككمكي زد. كرايوف قادر بود با شش نقطه پا به آن ضربه بزند و رونالدينهو بر آن فرمانروايي ميكرد. بله ما روي يك توپ كروي خاكي در حال چرخش هستيم و خيره به چرخش توپ پلاستيكي پوشيده به اسفنجي از جنس پلييورتان و پلياتيلن كه تنها شصت سانتيمتر قطر دارد!