برخيز و اول بكش (267)
فصل بيست و پنجم
«سر عياش را براي ما بياوريد»
به دنبال يك ردپا
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
حاسون يك رويكرد تازه به عياش كه به او نام رمزي «كريستال» داده شده بود را در پيش گرفت. او اظهار كرد كه تمامي اطلاعات درباره كريستال را در دفترش و تحت فرماندهي او متمركز كنند. عمليات كريستال از يك موضوع محلي -كه توسط تعدادي از ماموران شين بت كه به طور جداگانه و تحت فرمانده متفاوت با اولويتهاي خودش بود انجام ميشد- به يك موضوع ملي تبديل شد كه حاسون درباره آن تمامي تصميمات را ميگرفت. اين چيزي بود شبيه يك انقلاب سازماني در مقياس كوچك: حالا حاسون ميتوانست دستوري مافوق روساي فرماندهان محلي صادر كند و همين امر يك كمي نارضايتي برميانگيخت. حاسون به واحدهاي مختلف شين بت دستور داد تا تعدادي فلسطيني كه بتوانند احتمالا كمك كنند، استخدام كنند. او همچنين به ماموران دستور داد تا دهها فعال حماس را كه در زندانهاي اسراييل بودند دوباره بازجويي كنند. متعاقب آن عمليات، 35 فعال ديگر حماس دستگير و بازجويي شدند. آنها را شب در گروههاي مختلف و كنار همديگر در سلولها گذاشتند و مكالماتشان را ضبط ميكردند. علاوه بر اين، آن دسته از فلسطينياني كه به عنوان عاملان شين بت استخدام شدند – آنها را ماپتز ميناميدند- به عنوان زنداني در سلولها در كنار زندانيان قرار داده بودند تا آنها را به حرف دربياورند.آنها به سرعت دريافتند كه عياش بهطور استثنايي باهوش است. عياش مدتها قبل از آنكه قانون اعمال بشود و آژانسهاي اطلاعاتي بتوانند بهطور مخفي مقادير زيادي از تلفنهاي شخصي را جمعآوري كنند، عادت كرده بود تا از يك گوشي همراه استفاده نكند يا آنكه بهطور مكرر محل خوابش را عوض كند. مهمتر آنكه به نظر ميآمد كه او به هيچ كس اعتماد ندارد. در نهايت تلاشها براي پيدا كردن كريستال ثمر داد. مشخص شد كه او در لهستان نيست و هرگز آنجا نبوده. او در شمال كرانه باختري است و از حاشيه قلقيليه، در ناحيهاي كه بخشي از آن تحت كنترل اسراييل و بخشي ديگر تحت كنترل تشكيلات خودگردان فلسطين عمليات ميكند- درست زير چشمان شين بت. كارمي گيلون كه سرپرستي شين بت را از پري گرفته بود، گفت: «اين غيرممكن است كه اتهام دستگير نشدن عياش را بيندازيم بر گردن تشكيلات خودگردان. اين تقصير ما بود و ما بايد آن را بپذيريم.» در ماه آوريل و چهار ماه پس از آنكه برگه قرمز امضا شده بود، شين بت كسب اطلاع كرد كه عياش دارد در يك نشست حماس در حبرون حضور مييابد. حاسون فكر كرد كه عمل كردن در آن موقع بسيار ريسك دارد و اينكه نفوذ اطلاعاتي حماس را بايد بهبود بخشيد اما فشار نخستوزير رابين براي زدن عياش آنقدر زياد بود كه نميشد مقاومت كرد. تيم بيردز كه خودشان را به شكل عربها درآورده بودند در نزديكي محل نشست درست در قلب يك مكان شلوغ و محل دشمن، منتظر عياش بودند. حاسون گفت: «از بخت او و بخت ما، او خودش را نشان نداد. من شك داشتم كه ميتوانستيم تمام افرادمان را از آنجا زنده دربياوريم. آن ماموريت يك ماموريت صددرصد خطرناك بود اما به خاطر خطرناك بودن اين شخص ما تصميم گرفته بوديم كه به هر صورت اين ماموريت را انجام دهيم.» عياش در هر جاي ديگري كه از لحاظ استراتژيكي راحت بود خودش را نشان نميداد. در ماه مه مشخص شد كه او ترتيبي داده و با شناسايي كردن و بهرهبرداري از حفرههاي سيستم امنيتي اسراييل در اطراف غزه به غزه رفته است. گيلون گفت: «آن هم باز تقصير ما بود.» ماموران شين بت براي ماهها سعي كردند تا او را در نوار غزه كه عمليات ميكرد، رصد كنند اما نوار غزه مكاني نبود كه مقامات اسراييلي اختيار دستگيري را ميداشتند. آنها به دنبال گشتن الگوهاي رفتاري او، كارهاي روتيناش، لغزشي در حوزه امنيتي- هر نقطه ضعف ديگري كه بتوان بهرهبرداري كرد، بودند. بالاخره در اواخر ماه آگوست، شين بت متوجه شد كه عياش در يك موقعيت نادر از منزل اسامه حماد، يكي از پيروانش كه دوست دوران كودكي او بوده، در شهرك بيت لاهيا در شمال نوار غزه، تماسهاي تلفني گرفته است. او با استفاده از گوشي حماد و با شماره يكي از زيردستانش در حماس با ايران و لبنان حرف زده است. همچنين هر زمان كه او حماد را ميبيند يك مكالمه تلفني طولاني با پدرش در كرانه باختري دارد. اين اطلاعات ارزشمندي بود.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه