پيچيده مثل تكديگري
اين متكديان معمولا تا حدود 3 ماه - بسته به حكم قاضي - در سامانسراهاي شهرداري ميمانند و از آنها نگهداري ميشود. مشكل بعدي نيز از جايي شروع ميشود كه مدت نگهداري آنها تمام ميشود و بايد فكري براي آنها كرد اما از آنجاييكه بسياري از خانوادههاي اين متكديان رغبتي براي نگهداري از آنها ندارند، معمولا بسياري از آنها دوباره به شهر و خيابانها بازميگردند و دوباره روز از نو و روزي از نو.... بنابراين به نظر ميرسد اين سيكل چندان براي ساماندهي متكديان كارايي ندارد و نميتواند كمكي به كم شدن تعداد آنها بكند. واقعيت اين است تا زمانيكه شاهد مشكلات روز افزون اقتصادي در كشور باشيم و تا زمانيكه روزبهروز بيماريهاي رواني در سطح جامعه افزايش پيدا ميكند يا تا وقتي كه شهروندان به اين افراد كمك ميكنند نميتوان به كم شدن اين متكديان اميدوار بود. شايد كارآمدترين روش در اين مسير، در كنار همكاري بيشتر سازمانهاي متولي، فرهنگسازي و آگاهسازي جامعه در اين خصوص باشد. يعني جامعه بايد به اين يقين برسد كه بسياري از اين متكديان به هيچ عنوان محتاج واقعي نيستند و بايد از كمك كردن به آنها پرهيز كرد وگرنه بايد همچنان منتظر شنيدن آمارهاي كمكهاي ميلياردي شهروندان به اين قشر باشيم. درست مثل آمار 1.5 ميليارد توماني كمكهاي روزانه شهروندان به متكديان كه سازمان بهزيستي آن را اعلام كرده است.