ميراث حسين الهامي
بهروز بهزادي
ديروز دوستي به من گفت: ميداني اين شهريور هشتمين سالگشت درگذشت حسين الهامي است. بياختيار اين فكر آزارم داد كه ما روزنامهنگاران براي اكثر شخصيتهاي از دست رفته مرثيه مينويسيم ولي براي خودمان هيچ. راستي كه اين چه اخلاق بدي است كه ما داريم. تصميم گرفتهام به همكاران نصيحت كنم كه قدر همكاران از دست رفته را بدانند و از بضاعتي كه خداوند به قلمشان عطا كرده است براي اين عزيزان استفاده كنند تا حداقل به نسلهاي نو بفهمانند چه كساني در راه روزنامهنگاري اين كشور زحمت كشيدهاند و البته به قول عزيزي ديگر كه زنده است و خدا نگهش دارد، روزي خود را مثل كلمات از سر خودكارشان درآوردهاند.
حسين الهامي يكي از اين همكاران بود، قلمي به غايت شيرين داشت. زيبا مينوشت، مخالف شديد درازنويسي بود و در نوشتار دستور زبان فارسي – هماني كه امروز بيفروغ شده است – را به كمال رعايت ميكرد.
الهامي سالها قلم زد و در مطبوعات پيش و پس از انقلاب سردبيري كرد و در كنار صفحات زيبايي كه منتشر كرد، تيترهاي زيباتر هم نوشت. هم او بود كه پس از حمله ناو امريكايي به هواپيماي ايرباس ايراني روي آسمان خليجفارس جملهاي اخباري از اين واقعه غمانگيز نوشت؛ جملهاي كه در آن هواپيماي ايرباس را به حقوق بشر تشبيه كرد و اين جمله چه زيبا بر تارك روزنامه ايران در آن زمان نشست و چه چشمهايي را اشكآلود كرد.
همكاران، بهويژه آن گروه از شما كه حسين الهامي را ميشناختيد يا شاگردش بوديد، بياييد به آرشيوهاي اينترنت مراجعه كنيم. نوشتههايش را بخوانيم تا از او شيوه زيبا و سرهنويسي را بيشتر و بيشتر بياموزيم تا زبان فارسي كه زبان من و شما و حسين الهامي و... است همچنان كه در زمان فردوسي و سعدي و حافظ و البته صادق هدايت و اخوان و شاملو زيبا بود همچنان زيبا و گويا بماند.