در انتظار معجزه استيلي و جوانانش
اكسير وهمآلود فوتبال
طاهر جمشيدزاده
ديروز در تقويم جلالي ما ايرانيان «روز حافظ شيرازي خواجه اهل راز» بود و اين قدرت جادويي شعر است كه شبيه فوتبال اكسير دارد و جاودانه است. شعر با آن كيمياي سكرت و وهم راز آلودش هنر اول ايران زمين است كه مثل فوتبال و در ميان رشتههاي ورزشي گوناگون و متنوع آلترناتيوي ندارد چراكه حسرت يك اميد از دست رفته در فوتبال خسارتهاي روحي ژرف و عميقي در جسم و روان انسان بر جاي ميگذارد همان طور است كه يك شعر اثرگذار اين مولفه و كاركرد را ميتواند ايفا و بازي كند. و از همين رو است كه دقيقا روز پس از باخت ايران مقابل ژاپن يك شعر كوتاه و هايكووار تيتر يك روزنامه و جريده وزين پرطرفدار ميشود:«المپيك كجايي؟ دقيقا كجايي؟»
فوتبال و سياست همواره شانه به شانه هم حركت كردهاند و اين را در بيشتر كشورهاي جهان به عينه ميتوان تشخيص داد و احساس كرد؛ در كشور ما هم اين مساله در ادوار مختلف خودنمايي كرده است. از رييس دولت اصلاحات و حسن روحاني و وزير ورزش كه طرفدار تيم سرخپوش پايتخت هستند و محمود احمدينژاد رييسجمهور اسبق و غلامعلي حدادعادل كه طرفدار تيم آبيپوش تهران هستند. در جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه و آن بازي تاريخي، حماسي و غرورانگيز كه تيم ملي كشورمان ۲ بر ۱ ايالات متحده را شكست داد و آن برد تاريخساز را در آوردگاه و تورنمنت جام جهاني در پاريس رقم زد و به دنيا اين سيگنال و فيدبگ را ارسال كرد كه تنها در سياست از ينگه دنيا سر نيست بلكه در فوتبال هم سرآمد اوست. در جام جهاني ۱۹۹۸ روزنامه ليبراسيون، آناليزش را در گزارشي ارايه كرده بود كه بر اساس آن، اگر تيم ملي فرانسه قهرمان جام جهاني ميشد، ژاك شيراك در قدرت ميماند و اگر تيم ملي نيجريه ميتوانست رقيبش را پست سر بگذارد، حاكم نظامي آن كشور كه با كودتا به قدرت رسيده بود همچنان در قدرت ميماند و اگر ژاپن به دور بعد ميرفت، ين ژاپن در برابر ارزهاي معتبر ديگر قدرتمند ميشد. و در واقع اشاره كليدي به اين مساله مهم و اثرگذار است كه فوتبال يك اكسير و كيمياي منحصر به فرد و بيهمتايي دارد كه گيراست و ميتواند بر عرصههاي مختلف تاثير دو چندان و شگرفي داشته باشد. فوتبال برد زيادي دارد و در ديپلماسي هم به كار ميآيد. يكي از ديپلماتهاي شهير و كاركشته در اين راستا «جعفر كاشاني فقيد» پيشكسوت باشگاه پرسپوليس بود كه هفته گذشته از ميان اهالي فوتبال غزل آخر را خواند و صفحه ورزشياش بسته شد و روزنامهها تيتر زدند «پديده خوي فوتباليست ديپلمات رفت.» فوتبال آبستن حوادث زيادي است و شيريني و تلخي و تبعات زيادي به همراه دارد. براي چند روز يك برد شيرين ميتواند مردم را از اميد و شادي زايدالوصف سرشار كند و بالعكس با يك باخت يك تراژدي رقم بزند و غم و اندوه در قلبهاي مالامال دوستدارانش به جاي بگذارد. خصوصا وقتي به شكل اسطورهاي حضور و نمايش قاطع ايران در پاريس يا ملبورن درميآيد. در چنين شرايطي مردم آلامشان را فراموش و بودنشان را باور ميكنند. در يكي از سكانسهاي طلايي و شاهكار فيلم گوزنهاي پدر موج نو سينماي ايران «مسعود كيميايي» كه به فوتبال از قضا علاقه زيادي دارد؛ سيد به قدرت ميگويد: «وقتي كه گريه ميكنم، حس ميكنم هنوز جون دارم.» پيروزي در ميدان ورزش و به ويژه فوتبال به مردم اميد و تلاش توأمان ميدهد و انسان به قول معروف با اميد زنده است و در واقع به مردم كمك ميكند، باور كنند هنوز جان دارند و نبايد از ياد برد كه دهكهاي پايين و طبقه پاييندست جامعه، مخاطب اصلي فوتبال هستند. طبقهاي كه راههاي كمي براي شادي و شاد بودن دارند و به ضرس قاطع فوتبال يكي از آنهاست. هر شكستي، آرزوهاي آنها را مشوش ميكند و بر باد ميدهد و هر پيروزي ميتواند، مرهمي بر ريش آنها بگذارد. و بر همين اساس قطعا رفتن تيم ملي اميد ما به المپيك پس از ۴۴ سال با مربيگري حميد استيلي كه چهره فوتبالي تاريخساز كشورمان در برد شيرين مقابل امريكا در فرانسه است، ميتواند باز لحظه تاريخي ديگري چون حادثه بيهمتاي ملبورن خلق كند و اميد است كه اين طلسم پس از ۴ دهه و نيم شكسته شود و باز شاهد روي آبي ژانوس فوتبال براي كشور عزيزمان ايران باشيم.