ادامه از صفحه اول
پيامد مثبت تابعيت مادرانه
پاسخ به استعلام امنيتي بايد حداكثر ظرف مدت 3 ماه انجام شود و نيروي انتظامي نيز مكلف است نسبت به صدور پروانه اقامت براي پدر غيرايراني در صورت نداشتن مشكل امنيتي (به تشخيص وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) اقدام كند.
تبصره 1- در صورتي كه پدر و يا مادر متقاضي در قيد حيات نبوده و يا در دسترس نباشند، درصورت ابهام در احراز نسب متقاضي احراز نسب با دادگاه صالح است.
تبصره 2- افراد فاقد تابعيتي كه خود و حداقل يكي از والدينشان در ايران متولد شده باشد، ميتوانند پس از رسيدن به سن 18 سال تمام شمسي تابعيت ايراني را تقاضا كنند كه در صورت نداشتن سوءپيشينه كيفري و نيز نداشتن مشكل امنيتي (به تشخيص وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) به تابعيت ايران پذيرفته ميشوند.
پيش از اين در جامعه شاهد اين دست مشكلات در خانوادهها بوديم و بنابر آماري كه در كميسيون اجتماعي مجلس در اختيار داريم، خانوادههايي كه با اين مشكلات تابعيتي مواجه هستند، داراي جمعيت قابلتوجهي هستند كه اكثرا در مناطق مرزي اقامت دارند. اين افراد در جامعه فاقد پوشش بيمهاي و سند هويتي بودند و همچنين با دشواريهايي در زيست سياسي و اجتماعي روبرو بودند كه آنها را از مشاركت سياسي محروم ميكرد و اين امر به تبع مشكلات عديده اجتماعي را با خود به همراه داشت.
عدم توان دريافت تابعيت فرزندان مادران ايراني و پدران غيرايراني ساكن ايران سبب ميشد كه اين افراد بعضا خود را تابع قانون رسمي كشور ندانند و در نتيجه به قانون نيز پاسخگو نباشند و بالاتر از اين موارد، مورد حمايت قانون در كشور قرار نگيرند. اين فراز و نشيبهاي نبود اينچنين قوانيني، امروز ديگر قابل بيان نيست؛ چرا كه با تصويب اين قانون مشكلات اين بخش از جامعه كه داراي جمعيت قابل ملاحظهاي هستند، برطرف شد. اكنون اين كودكان ميتوانند آسانتر از گذشته به ادامه تحصيل بپردازند، از خدمات بهداشتي و درماني به نحوه احسن بهرهمند شوند و حضور فعالي در زيست سياسي و اجتماعي خود داشته باشند. همچنين پسران ميتوانند با رفتن به خدمت سربازي نقش خود را براي امنيت كشور ايفا كنند و در مجموع اين كودكان زير چتر حمايتي قانون قرار ميگيرند و فرصتهاي شغلي بيشتري براي آنان ايجاد ميشود.
شهري جهاني با ميناكاري
از يك سو دستمزد كار روي طلا بر قيمت آن ميافزود و از سوي ديگر بازار طلا چنان با گراني مواجه شده بود كه فروش آثاري كه بيشتر از هرچيز برخاسته از هنر بودند كمتر جايي براي خريد و فروش داشتند. در چنين شرايطي تعداد ميناكاران اهوازي كمتر و كمتر شد تا امكان شمارش آنها با انگشتان دو دست رقم خورد. در اين شرايط بهنظر ميرسيد اهواز در حال خداحافظي با يكي از قديميترين هنرهاي درون خود بود تا اينكه تلاش براي ثبت اهواز به عنوان شهر ميناكاري جريان گرفت و اينك اهواز به عنوان شهر مينا شناخته شده و ثبت شده است. اين اتفاق از چند جهت ميتواند اهميت حياتي داشته باشد. نخست اينكه اين هنر- صنعت شناسانده و امكان رونق دوباره آن فراهم شود. ديگر اينكه ثبت اهواز به عنوان شهر مينا موجب شود مسوولاني غير از آنها كه با نفت و كشاورزي سر و كار دارند به موقعيت اين شهر توجه كنند و شرايط را براي زندگي صائبين و ماندگاري آنها در اهواز فراهم كنند. يكي از اتفاقات غيرمستقيم اين نامگذاري و برجستهكردن اين ويژگي توجه به كارون و حيات اين رودخانه مهم است. اگر كارون از آلودگيها پاك شود و دستكم فاضلاب ديگر به آن سرازير نشود ساكناني كه از هزاران سال قبل در جوار كارون ميزيستهاند همچنان در آنجا به زندگي و كار خود ادامه ميدهند. اين توجه ميتواند به حفظ و حيات بيشتر كارون بينجامد. اما مهمترين اثر اين توجه دادن اثري است كه در كوتاهمدت و درازمدت ميتواند براي بازار گردشگري و تجارتي خاص به همراه داشته باشد. ثبت اهواز به عنوان «شهر مينا» ميتواند اين شهر را به مقصدي براي طالبان اين هنر و خريداران آثار دست صائبين تبديل كند. رونقي وراي نفت، شكلگيري اقتصادي برپايه هنر و گردشگري. بايد منتظر شد و ديد اهوازيها اين ويژگي ديرينه شهر و ديار خود را تا چه اندازه تبليغ و اطلاعرساني ميكنند و براي بسط و گسترش آن چه ابتكاراتي به خرج ميدهند.
گام مثبت عمران خان
اما نكته در اينجاست كه در شرايط كنوني، وضعيت سياسي ايران و عربستان چه تحولي را پشت سر ميگذارد. آيا اين دو كشور اراده لازم براي حل منازعات و چالشهاي فيمابينشان را دارند. نشانههايي از هر دو طرف ديده ميشود كه به دنبال همگرايي در عرصه منطقه هستند. ارادههاي اوليه به هر حال وجود دارد و هم طرف ايراني و هم طرف عربستاني بارها آمادگيشان را براي مذاكره اعلام كردهاند. از اين جهت سفر عمران خان ميتواند حداقل سطح منازعات را ميان طرفين كاهش دهد و از بروز تنشهاي غيرقابل پيشبيني جلوگيري كند. مساله مهم ديگري كه بايد بدان اشاره داشت، جنس مسائل و مشكلات دو كشور ايران و عربستان است. دو كشور در طيف وسيعي از موضوعات از بحران سوريه، يمن و عراق گرفته تا تحولات سياسي در لبنان، اختلافنظر دارند. حل اختلافات سياسي و امنيتي به مراتب دشوارتر از حوزههاي اقتصادي و تجاري است. سالها و دههها اختلافات دو كشور تلنبار شده و امروز به صورت عريان در خيلي از موضوعات ديده ميشود. طبيعتا حل اين چالشها به تنهايي از عهده يك شخصي مثل عمران خان برنميآيد، اما واسطهگري عمران خان ميتواند مقدمه و زمينهاي براي نزديكي دو كشور براي حل چالشهايشان باشد. كما اينكه امروز نشانههايي از آمادگي طرف ايراني و عربستاني براي حل بحران يمن ديده ميشود. براي همين بايد از فرصت حضور عمران خان براي حل نهايي بحران در يمن نهايت استفاده را كرد و امروز كه سعوديها در يمن آماده امتيازدهي و كنار آمدن با تحولات سياسي اين كشور هستند؛ ميتوان از ظرفيتهاي عمران خان براي حل بحران يمن و ساير موضوعاتي اختلافي كمك گرفت.