رشد عددي مجسمههاي شهري
گروه اجتماعي|«رشد عددي مجسمههاي شهري، تهديد يا فرصت» موضوع نشستي است كه با حضور اردشير ميرمنگره، مدير هنري معاون هنري اداره كل هنرهاي تجسمي، روحالله شمسيزاده، مجسمهساز و استاد دانشگاه هنر تهران و پديده عادلوند، عضو هيات علمي پژوهشكده نظر و دبير پانل به بررسي اين موضوع پرداخت. عادلوند در اين نشست كه با هدف بررسي مخاطرات نگاه كميگرا به مجسمه شهري در گالري نظرگاه برگزار شد با اشارهاي گذرا به سابقه مجسمه شهري در ايران، رشد كمي ساخت مجسمه شهري از دهه ۸۰ به بعد و تكرار برگزاري برخي رويدادها در حوزه مجسمه شهري، اين هنر را در لايهاي سطحي ارزيابي كرد و اين عوامل را نشانههاي گسترش نگاه كميگرا دانست.
روحالله شمسيزاده درباره مناصبات حضور يك اثر در شهر تا پيش از انقلاب اسلامي گفت: «كميسيون نصب مجسمه و دو آييننامه سالهاي ۱۳۳۸ و ۱۳۴۸ تشكيلاتي بودند كه به مجسمه اجازه ورود به شهر را ميدادند». او به برگزاري رويدادهاي مجسمه شهري پس از فاصلهگرفتن از انقلاب و جنگ و در فضاي باز سياسي سال ۷۶، در اولين سمپوزيوم مجسمه تهران اشاره كرد و شروع رويكردهاي كمي به مجسمه شهري را در رويداد سال ۸۸ دانست و گفت: «پس از اين رويداد ۲۵ اثر وارد شهر شد و مديريت شهري به يك فرمول جديد رسيد: به واسطه برگزاري اين رويدادها، ظرف مدت كوتاهي با هزينه نهچندان زياد، تعداد بيشتري مجسمه وارد شهر ميشوند». اين مجسمهساز با انتقاد از برگزاري فستيوالهاي مناسبتي سالانه گفت: «مجسمه نيازمند مداقه، تفكر و زمان است. حاصل سراسيمگي در بردن مجسمه به شهر با قرارداد، اوضاع فعلي است كه مورد انتقاد كارشناسان بسيار است». اردشير ميرمنگره هم بحث را از عبارت «رشد عددي» در عنوان نشست آغاز كرد و گفت: «كميت به خوديخود يك فاكتور منفي در ارزيابيها نيست. ميتوان بالارفتن تعداد مجسمههاي شهري را به چشم يك تمرين ديد كه «كار نيكو كردن» در آن «از پر كردن است». اين روند زماني به تهديد بدل ميشود كه بدون فكر انجام شود».
او با رد اين نكته كه تهران مجسمههاي زيادي دارد، گفت: «بايد آمار كمي را به نسبت شهر بسنجيم. ما از لحاظ كمي در تهران، مجسمههاي زيادي نداريم. به علاوه بايد مطالبه زمان را نيز در نظر گرفت. امروز مجسمههاي شهري و تمام چيزهايي كه به آن وابستهاند، نهاد و تشكيلات دارند». عادلوند در پاسخ به ميرمنگره اشكال را در رويكرد كمي مسوولان در توليد مجسمه شهري دانست. او برگزاري مداوم رويدادهاي مجسمه را تكرار يك روند خواند كه به توليد سريكاريشده مجسمه منجر ميشود». شمسيزاده اشكال برگزاري اين مسابقات را بيتوجهي آثار ساخته شده به مكان نصب و تاثير متقابل مكان بر مجسمهها و مجسمهها بر هم خواند. او واگذاري توليگري تام مجسمه شهري را به يك ارگان نقد و اظهار كرد: «آنچه در برخي شهرهاي كوچك ميبينيم، يك مسموميت بصري است. در تهران هم مجسمه شهري بيصاحب است؛ انجمن مجسمه منبع مالي ندارد؛ سازمان زيباسازي پول دارد اما در آن همه مسووليتها با مدير است و لاغير». ميرمنگره اضافه كرد: «من مشكل را در كميت توليد اثر نميدانم، مشكل اصلي در اين است كه اين كميت، كيفيت ندارد. امروز مجسمه شهري يك نياز است، اما شايد بضاعت ما به قدر نيازمان رشد نكرده است». عادلوند فاكتورهاي مطرحشده توسط سخنرانان در نشست را كيفي دانست و گفت: «ما بيشتر درگير آمار بودهايم و كمتر به سراغ ارتقاي كيفيت رفتهايم». او همچنين به ميرمنگره پاسخ داد: «بضاعت مديريتي نيز شرط است و تنها بضاعت ساخت اثر و هنرمند مطرح نيست. به پشتوانه انجمن مفاخر ملي است كه استاد صديقي اثر مجسمه فردوسي را خلق ميكند. مديريت يك فرآيند ميتواند مسير حركت را تغيير دهد». معطوفشدن تمركز و توجه نهادهاي مسوول به كميگرايي صرف در ساخت مجسمههاي شهري، ميتواند عاملي در تضعيف كيفيت اين آثار باشد. توجه به كميت و كيفيت مجسمه در كنار هم موجه است. تعيين معيارهاي كيفي مجسمههاي شهري در فرآيندهاي داوري كه با حضور اسامي سرشناس و همواره حاضر برگزار ميشوند، ضامن كيفيت اين آثار نيست. براي ارتقاي سطح مجسمه شهري، بايد فرآيندها، شاخصها و افراد فعال و كارشناس با ديدگاههاي متنوع، تعيينكننده كيفيت اثر باشند.