• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4510 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۳ آبان

ابرشروري از جنس ما شكست‌خورده‌ها

زندگي ملال‌آور يك دلقك

علي كربلايي

 

 

مرد آرامي كه در فيلم نولان از «جدي بودن» خوشش نمي‌آيد و صحنه لبخند ساختنش روي لب‌ِ ديگري به شكل وحشيانه‌اي دلخراش است در فيلم تاد فليپس، به شكل ديگري لبخند روي لب‌ها مي‌آورد. تمام جوكرهاي تاريخ سينما زندگي و گذشته مرموزي داشته‌اند؛ جنون، بخش جدايي‌ناپذير شخصيت اين دلقك ترسناك بوده و هست. شيوه‌اي كه فليپس جنون جوكر را به تصوير مي‌كشد، اين واقعيت كه او فقط يك نقش مكمل با شخصيت ضدقهرمان در دنياي كميك‌هاي پر از ابرقهرمان است را به چالش مي‌كشد. در واقع او از تصوير يك «ابرشرور» هم فاصله مي‌گيرد. جوكري كه در اين فيلم مي‌بينيم، مي‌تواند هر كدام از ما باشد. او كار عجيبي نمي‌كند و با برنامه‌هاي هوشمندانه قصد ندارد شهر را به ويراني بكشد. او فقط يك دلقك بي‌مزه است كه از اتفاق، عامل آشوب در گاتهام مي‌شود. «آرتور» - اولين جوكر تاريخ كه اسمش با J شروع نمي‌شود - يك دلقك اجاره‌اي است. يك روز در خيابان، تابلوي فروشگاه دستش مي‌گيرد و يك روز به بيمارستان كودكان مي‌رود. شغلي كه به او اين امكان را مي‌دهد تا روياهاي كمدين بودن را پيگيري كند و در عين حال پولي هم نصيبش مي‌كند تا از مادرش محافظت كند. در دنيايي كه فليپس ساخته براي متوقف كردن آرتور نيازي به بتمن نداريم و احتمالا يك پليس زپرتي هم كافي است؛ اما چه كسي مي‌تواند جلوي جنون خاموش يك انسان خسته را بگيرد؟ انسان‌هاي خسته‌اي كه هر دقيقه در گاتهام تكثير مي‌شوند و اين بزرگ‌ترين تمايز اين جوكر با تمام جوكرهاي قبلي است. آرتور، بدون اينكه كسي واقعا بشناسدش در گاتهام محبوب است. هيچ «فرد» خاصي مقابل او نيست. آرتور عليه هيچ شخصي قيام نمي‌كند. او اصلا قيام نمي‌كند. جوكر فقط خسته است و دچار ملال شده و مي‌خواهد از مسببن اين وضعيت كمي انتقام بگيرد. آرتور در وهله اول نماد شوريدن جامعه گاتهام عليه ثروتمندان و در راس آنها توماس وين - پدر بتمن و ثروتمندترين مرد گاتهام در تمام سري داستان‌هاي دي ‌سي - است؛ اما اين چيزي نيست كه خودش خواسته باشد. شايد جمله توماس وين كه «معترض‌ها مشتي دلقك هستند.» عامل اصلي دامن ‌زننده به اين موج است و اوست كه نقاب «دلقك» را تبديل به نماد اين شورش مي‌كند، نه خواست آرتور.

مرد ميانسال تنهاي آرام ابتداي فيلم، در اواسط فيلم همچنان آرام است. آرتور خيلي آرام آدم مي‌كشد. آرتور در حالي كه حتي نمي‌خواست سه مزاحم را بكشد، سه خرده بورژوا را مي‌كشد و همين «يك مرد با نقاب دلقك» را تبديل به نماد جنبش اعتراضي گاتهام مي‌كند و حرف‌هاي توماس وين در اشاره به اين قتل‌هاست.

بي‌رحمانه‌ترين صحنه‌هاي فيلم نه قتل‌هاي جوكر كه زندگي رقت‌بار اوست. عريان‌ترين خشونت‌هاي فيلم زماني پديدار مي‌شود كه همه ‌چيز زندگي آرتور سياه است و حتي معدود لحظات خوش زندگي‌اش در ذهن او مي‌گذرند. مادرش با شقاوت مي‌گويد «مگه نبايد براي كمدين شدن بامزه باشي؟» و تير خلاصي به قلب چند تكه پسرش كه رسيدن به رويا را نزديك مي‌بيند، مي‌زند.

جوكر در فيلم فليپس به‌يك‌باره ظهور نمي‌كند و بيش از نيم ساعت فرصت داريم تا با دلايل و چگونگي تبديل شدن انساني شكست‌خورده به يك جنايتكار آشنا شويم. فيليپس در همان نيم ساعت ابتدايي، تكليفش را با مخاطب روشن مي‌كند؛ اگر به دنبال ضرباهنگ‌ سريع و ديدن شمايل هميشگي دنياي دي‌سي هستيد، اشتباه آمده‌ايد. اينجا يك دنياي خيال‌انگيز نيست. واقعيت جاري در اين فيلم به شكل بي‌رحمانه و غرض‌ورزانه‌اي مخاطب معمول كميك‌ها و فيلم‌هاي دي‌سي را آزار خواهد داد. آرتور قرار نيست با اطرافيان/ دشمنانش تعريف شود. او مانند اغلب‌هاي جوكرهاي پيش از خودش تصورات كابوس‌وارانه ندارد. در دنياي خيالي آرتور، همه ‌چيز شاد، رومانتيك و درست پيش مي‌رود و اين واقعيت كثيف گاتهام است كه مي‌لنگد. شر مطلقي كه از جوكر متصور بوديم، اين‌بار توسط «سيستم» در حال پياده‌سازي است و آرتور تنها يك قرباني است.

البته به هيچ‌ وجه نمي‌توان گفت كه فليپس به جوكرهاي پيش از اين وفادار نبوده. هنوز هم «يك روز بد» مي‌تواند عاملي براي رسيدن به جنون باشد. «كمدين شكست‌ خورده» كه جان‌مايه شكل‌گيري شخصيت جوكر است، اينجا هم ديده مي‌شود. آرتور مثل برخي جوكرهاي ديگر «عاشق» مي‌شود. واكين فينيكس براي اين نقش مجبور شده 23 كيلوگرم وزن كم كند تا جوكر مثل هميشه، از آدم‌هاي عادي لاغرتر باشد. در تاريخ نزديك به 80 ساله حضور جوكر، تنها در «شوخي مرگبار» بود كه از گذشته اين شخصيت كمي درك بيشتري پيدا كرديم و فليپس هم سعي داشته همان خط داستاني را پي بگيرد. كودكي جوكر در اين فيلم همچنان در هاله‌اي از ابهام است و مانند «شوخي مرگبار» جوكر مي‌تواند «چندين گزينه - هر چند محدود - براي گذشته» داشته باشد. آرتور، مثل اغلب جوكرها در شرايط‌هاي بحراني مي‌خندد؛ اما اين‌بار دليلي متفاوت براي اين خنده‌ها وجود دارد. همچنين باز هم مي‌بينيم كه جوكر به جاي زندان، سر از بيمارستان رواني آركهايم درمي‌آورد. هنر فليپس، پيوند گذشته اغلب خيالي جوكر با واقعيت موجود در جهان است. با وجود اينكه داستان در شهر خيالي گاتهام در دهه 80 مي‌گذرد، همه ‌چيز شبيه جهان امروز است. در عصري كه هنوز اينترنتي وجود ندارد تا فرصت «سوژه كردن» مردم را فراهم كند، يك برنامه تلويزيوني اين وظيفه را بر عهده مي‌گيرد. يك ايراني كه با كميك‌هاي دي‌سي آشنايي كمي دارد و جوكر را مساوي با شخصيت خلق ‌شده توسط نولان و هيث لجر مي‌داند، شايد بسياري از ارجاعات شخصيتي فيلم را متوجه نشود. اما اين موضوع به هيچ ‌وجه چيزي از لذت تماشاي جوكر كم نمي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون