نگاهي به فيلم كندو
رستاخيز طبقه فرودست
علي علايي
مرور اجمالي سينماي «فريدون گله» در اين فرصت با مطالعه موردي فيلمي از او امكانپذيرتر است. هر چند فيلم محبوب خود او «مهر گياه» بوده اما در ميان اهالي نقد و نوشتار سينمايي، سينماگران و فيلمبينهاي جدي فيلم «كندو» معروفتر و محبوبتر است و در اين فرصت نمونهاي مناسب براي شناخت بهتر جهان فيلمسازي او قلمداد ميشود. در اين مجال تلاشي جز برشمردن سريع و تكيه روي يك يا دو وجه از وجوه اين هفت خان يا اوديسه خياباني كنشگرانه «فريدون گله» ميسر نيست.
گذشته از وجوه فلسفي، عرفاني و اساطيري «كندو» - و نيز ديگر فيلمهايش- و نقدهاي سياسي اجتماعي آن كه تاريخ مصرف ندارند؛ روايت فيلم وام گرفته از ادبيات كهن چون هفت خان رستم، اوديسه هومر و هفت شهر عشق و روايتي در مسير نيل به «چيزي شدن» يا تلاش براي به دست آوردن موقعيتي ممتازتر نسبت به موقعيت قبلي شخصيتها بوده كه در ديگر آثارش نيز اين انگيزه گستردهتر ديدن پيرامون و جهان توسط شخصيتهاي اصلي ديده ميشود. اثبات هويت «خود» يا «من فاعلي» و شوريدن عليه «من مفعولي» در فرآيندي دردناك و در روايتي مدور كه در انتها نيز در ظاهر جز «هيچ»، دستاوردي براي موجوديت، موقعيت شهروندي و جهش و ارتقاي شخصيت اصلي برجاي نميگذارد. اما اين فقط جسمانيت «ابي» است كه اين فرآيند را چنين خشن و دردآلود تا مرز مثله و متلاشي شدن تجربه ميكند. رابطه مريد و مرادي از روحانيت شخصيت او جنبهاي ميسازد كه جز «آقاحسيني» كسي از آن مطلع نيست. در آن ميان تنها آقاحسيني ميداند ابي (بهزعم فريدون گله) از طبقه فرودست است و رستاخيز ندارد، مگر اينكه محركي چون خود آقاحسيني به نقش خود و در زمان مناسب عمل كند كه ميكند.
فيلم حسب ضرورت زمان، به نمادها و نشانههايي متوسل ميشود كه بر ناامني، ازهمگسيختگي جامعه و عدم انسجام اجتماعي تاكيد دارند. در اينجا شهر فقط يك محدوده جغرافيايي نيست. در شهري كه قدرتهايي در آن متمركز ميشوند، پديدهاي چون خشونت شهري شكل ميگيرد. اين خشونت صرفا فيزيكي نيست و پتانسيل وجود آن هم ميتواند منجر به خشونت روحي شود. بر بستر اين خشونت رفتارهاي آنارشيستي شكل ميگيرد. موكدا بايد متذكر شد كه مراد از «آنارشيسم» صرفا آنارشيسم مخالف نظام ساختگي حكومتها و ابزارهاي خودكامگيهاي فردي و طبقاتي نيست. آنارشيسم به تعبيري ديگر در پي بازيافتن نظام طبيعت و جامعه نظاممند انساني است كه در آن افراد مطابق حقيقت عام واقعيت زندگي كنند و به حكومت عقل تمايل دارد. پس وقتي كه به آنارشيسم اشاره ميشود، لزوما به معني طرح يا انطباق عملكرد شخصيتهاي يك داستان يا روايت با مقابلههاي خصمانه، ضد سازمانها و تشكلها نيست. آنارشيسم را در مقاومت و اعتراض بيخشونت گاندي، وقايع سال 1968 فرانسه و تاثير شگرف آن بر فرهنگ و هنر و جنبشهاي سنديكاگرا كه به تشكلگرايي منجر ميشوند نيز ميتوان يافت. از همينرو برخي آنارشيسم را سياستي شاعرانه تعريف ميكنند. گرايش آزاديخواهانه در آنارشيسم يكي از همين وجوه شاعرانه آن محسوب ميشود.
آنارشيسم با اشتباهي رايج به طرفداري از خشونت متهم ميشود، اما خشونتي اگر هست به خشونت درد زايش تعبير ميشود و هرگونه مقاومت طبيعي در مقابل تغيير نيز خشونتي حداقلي و ناگزير را با خود به همراه دارد. در «كندو» ابي خود قرباني خشونت ناشي از مناسبات تضاد طبقاتي و فرهنگي است. ابي در خيابانهاي اين شهر، چنين تربيت شده است. سرپناه برايش يا زندان است يا قهوهخانهاي با حضور آدمهايي كه در نقطه عزيمت تفاوت زيادي با او ندارند. اينجا آقاحسيني براي او شرايط يك رستاخيز را ايجاد ميكند.
ابي فرديت ويژهاي دارد. فرديت حتي اگر يگانه و منحصربهفرد هم باشد، از به هم پيوستن عناصر قومي، ملي، طبقاتي، زماني و نهادي به وجود ميآيد. فرديت ابي و عملگرايي او نيز در تحليلي مبتني بر روانشناسي اجتماعي، رفتار آنارشيستي او را در حيطه «صيانت ذات» بازتعريف ميكند. امثال ابيها از هر طبقهاي كه باشند ميل به بقا دارند و براي ماندن و نيز اثبات خود متوسل به روشهايي ميشوند كه محيط به آنان آموخته است. مصاديق فراواني در تاريخ سينما نشان ميدهند، رفتارهاي آنارشيستي جذابيت روايي دراماتيك و سينمايي دارند و از سويي به خلق كاراكترهايي منجر ميشوند كه راههاي برونرفت از شرايط محتوم هر نسلي در آنها بروز مييابد. پرداخت موجز، ماهرانه و ژرفانديش فريدون گله در «كندو» مثالي منحصربهفرد در اين زمينه و معرف بخشي از سينما، روايتها و شخصيتهاي اوست.