احياي بنيه مطبوعات
محمدجواد حقشناس
رسانه ابزاري است كه علاوه بر تعاريف رايجي كه براي آن ميشود، ميتوان از آن به عنوان تنظيمكننده روابط بين مردم و دولتمردان ياد كرد. واسطهاي براي آگاهي و اطلاعرساني بين اين دو طيف و البته ابزاري براي انتقال واقعيتها و ايدههاي جامعه به مسوولان. به بياني گزارشها و اخبار و مطالب يك رسانه مبتني بر تحليل و بررسي يك وضعيت خاص يا عمومي است. گرچه با توجه به روندي كه رسانه داشته جايگاهش كاملا در جوامع كنوني شناخته شده و مشخص است و براي همين، اين نقش چندان نيازي به توضيح و تفسير ندارد. به خصوص نقشي كه رسانهها به عنوان يكي از شاخصهاي توسعه و پيشرفت دارند و جايگاهي كه به عنوان نمادي از آزادي دارند، نقشي است كه بر كسي پوشيده نيست. از سويي يكي از اصليترين دلايل فلسفي شكلگيري انقلاب اسلامي، مبارزه با اختناق و سانسور بوده است و نتيجه اين رويكرد اين بود كه به آزادي بيان و حتي برگزاري راهپيمايي و تجمعهاي اعتراضآميز اشاره داشت. اين منطق و فلسفه انقلاب تا آنجايي پيشرفت كرد كه حتي براي محاكمه احزاب و رسانهها هيات منصفه خاصي درنظر گرفته شد و اجازه ندادند كه يك دادگاه عادي براي اين قشر از اقشار جامعه تصميمگيري كند بلكه افكار عمومي - كه نمايندگان آن در دادگاههاي ياد شده و درقالب هيات منصفه حضور دارند - در مورد آنها قضاوت كنند. اما امروز، شرايط كنوني جامعه به گونهاي است حتي كساني كه تا ديروز تمايلي به دنبال كردن اخبار نداشتند با ولع خاصي خبرها را پيگيري ميكنند. حالا بايد پرسيد كه آيا در چنين شرايطي ميتوان فضاي امن و مطمئن و صادقي براي انتشار اخبار در جامعه فراهم كرد يا نه؟ درچنين شرايطي، زماني كه فقط به صدا و سيما اجازه داده ميشود تا در چارچوبي مشخص و تعيين شده اخبار را منتشر كند، طبيعي است كه موقعيت و شرايط را براي شايعهپردازان رسانهاي بيگانه فراهم ميكنيم تا از اين بستر معيوب كمال بهره را براي ضربه زدن به كشور ببرند. از سويي چنين فضايي باعث تقويت حوزه پخش شايعات مختلف در تاكسيها، محافل عمومي، نانواييها و... ميشود. مسلما هر دوي اين رويهها - يعني چه شايعه پراكني در محافل عمومي و چه شايعهسازي از طريق بيگانگان - براي كشور و مديريت آن ضرر دارد.
اما ضرر بزرگتر، سلب اعتماد جامعه از رسانههاي عمومي است. يعني به زبان ساده، چنين برخوردي باعث ميشود تا ديگر حناي رسانهها پيش مردم رنگ نداشته باشد و نتوانند در انتقال مفاهيم توفيقي را داشته باشند. در حقيقت اين رويه باعث ميشود تا رسانهها در روزهاي سخت و بزنگاههاي كشور نتوانند براي جامعه و كشورشان ايفاي نقش كنند و تبديل به ابزاري فاقد قدرت و نفوذ ميشوند! در اصل اين اقدامات خلاف قاعده كه با رسانهها ميشود، بيشترين ضربه را به رسانههاي نحيف شده كشور وارد ميآورد. بنابراين بهتر است تا دير نشده مسوولان امر فكري براي تقويت بنيه تحليل رفته رسانههاي كشور فكري كنند و با اقدامات خود باعث تقويت رويكرد جامعه و بهرهمندي آنها در قبال از وجهه آگاهيدهنده رسانهها شوند و مطمئن باشند كه در چنين شرايطي، رسانهها ميتوانند كمك حال خوبي براي دولتمردان در مواقع بحراني و عصاي دست آنها و درعين حال امين آنها بين اقشار مختلف جامعه باشند.