توسعه بدون درد نميشود
نيوشا طبيبي
درباره تصميم افزايش قيمت بنزين در روزهاي گذشته فراوان مطلب گفته و چاپ شده است. نويسنده اين سطور هم پيش از اين چندين بار در اين رابطه مطلب نوشته است. به اين تصميم بسيار خوب هم نقد فراوان گفته و نوشته شده و حتي كار به خيابانها هم كشيده شده است. فرمود «نابرده رنج گنج ميسر نميشود». نميتوانيم براي آباد شدن كشور و رسيدن به آن ايران آرماني كه در سر ميپرورانيم و آرزويش را داريم، كاري نكنيم. نميتوانيم سوخت ۱۰۰۰ توماني را ماهانه چندين ميليون ليتر دود هوا كنيم و انتظار داشته باشيم، كشور به جايي برسد. همه آن كشورهايي كه امروز در توسعه و آباداني و از اين قبيل سرآمد ممالك ديگر شدهاند به روزگاري مضايق و مشقتهاي فراواني را به جان خريدهاند. مردمشان صرفهجوييها كردهاند، مدتهاي مديد از تنگي رزق و قوت و غذا به سوءتغذيه و بيماريهاي مختلف دچار شدهاند اما براي اعتلاي وطن و آينده روشن فرزندانشان آن را تحمل كردهاند. گويي با چشم خود آن افق روشن و نقطه سلامت و آرامش را ميديدهاند و البته ميدانستهاند كه لاجرم بايد براي آن هزينه بدهند و درد را به جان خويش بخرند.چرا از ممالك ديگر مثال بزنيم؟ بيست و پنج شش قرن پيش پدران ما در برهوت بيابانهاي خراسان، پروژه عظيمي را براي آباداني و توسعه آغاز كردند كه نتيجهاش 4 قرن بعد پديدار شد. قنات قصبه گناباد را با چشم اميدواري كه به آيندهاي براي فرزندانشان و چند نسل بعد از خود دوخته بودند، آغاز كردند و كاري بينظير انجام دادند. سازه بينظيري ساختند كه امروز هم به نظر عجيب ميآيد. اين قنات از پس قرنها كه موجب آباداني و ارتزاق و توسعه منطقه شده، هنوز هم زنده است و مردمان آن ناحيه از آن بهرهمند ميشوند. آن روز كه مهندس قنات اولين كلنگ را براي حفر مادر چاه آن بر زمين زده است، ميدانسته كه به آب رسيدن آن به دوره حياتش وصال نميدهد اما كار را آغاز كردهاند و نسل اندر نسل پيش بردهاند تا قنات قصبه برپا شود.نميشود شعر نادر ابراهيمي را با غرور خواند كه «ما براي آنكه ايران گوهري تابان شود، خون دلها خوردهايم» بعد در برابر اصلاح رويهاي غلط كه سبب به يغما و هدر رفتن ثروتهاي ملي و منابع نفتي ما ميشود، ايستادگي كرد. همه ما ممكن است هزار گله و شكايت از حكومت و دولت داشته باشيم اما اين اختلافي درون خانه است و حساب صلاح خانه از اين اختلافها جداست. همه ما بايد بر سر مفهوم اين خانه-سرزمين مادري- مانند نياكانمان توافق كنيم. برخي از سختيها را بايد براي آينده فرزندانمان و فرداي ميهنمان به جان بخريم. بايد مصرف صحيح را بياموزيم. بايد از هدر رفتن منابع و اسراف در مصرف آب و غذا و سوخت جلوگيري كنيم تا به آن ايراني كه آرزويش را داريم، برسيم. اگر ما نرسيديم و فرزندانمان رسيدند چه باك؟ مگر پيشينيان ما با سختي اين تمدن يگانه را در ميانه كوير بنيان ننهادند تا امروز به ما رسيد؟