اينترنت برميگردد
سيد علي ميرفتاح
حرفي كه ميخواهم بزنم احتمالا بعضي از خوانندگان را عصباني كند و بر ابرويشان گره افكند. لذا لازم است همين اول كار دفع مقدر كنم و با صداي بلند بگويم كه طرفدار گردش آزاد اطلاعاتم و دانستن و پيگيري اخبار را حق مسلم مردم ميدانم و براي تحقق كامل آزادي بيان از هيچ اقدام و تلاشي فروگذار نيستم. با اين قلم شكسته آشنا باشيد، تاييد ميكنيد كه در مقام عمل هم- لااقل در عرصه رسانه- راهي برخلاف ادعايم نپيمودهام و تا آنجا كه زورم رسيده جلوي انحصار يا لاپوشاني اخبار را گرفتهام.
معالوصف عرض امروزم چيزي است كه ميتواند سوءتفاهم ايجاد كند و مرا بر موضع تهمت بنشاند. مگر چه حرفي ميخواهم بزنم و وارد چه دعوايي ميخواهم بشوم؟ تجربه تعطيلي اينترنت در اين چهار، پنج روز خيليها را عصباني كرده است. ترك عادت موجب مرض است و اين وقفه كه در عادت اينترنتي ما انداختهاند، خيليهايمان را مريض و كلافه و سردرگم كرده است. اگر ناخواسته هر چند دقيقه يك بار- حتي طبق گزارشهاي اهل فن هر چند ثانيه يك بار- دستتان به طرف گوشي ميرود و لابهلاي پيامهاي تكراري دنبال پيام نخوانده و جديد ميگرديد، ترديد نكنيد كه معتاد به گوشي شدهايد و همه آثار سوئي كه بر «اعتياد» مترتب است به جان شما هم افتاده يا ميافتد. نسبت متعارف ما با گوشيهاي هوشمند نسبت يك كاربر با يك ابزار نيست. خوب نگاه كنيد، درمييابيد كه اين ابزار محترم ما را تسخير كرده و بر فعل و قول ما مستولي شده. خبط و خطاست اگر ابزارهاي رسانهاي را صرف «ابزار» بپنداريم و فكر كنيم، ميتوانيم بر آن چيره شويم. قبلا در سطحي پايينتر و محدودتر، تلويزيون بر ما سيطره يافته بود و ما خواسته و ناخواسته جزيي از آن شده بوديم. مارشال مك لوهان زنده ميماند و گسترش فضاي مجازي را به واسطه اسمارت فون ميديد، معناي فراگيرتر و عميقتري به جمله مشهورش «رسانه همان پيام است» ميبخشيد. واقعيت اين است كه اگرچه ما به لطف فضاي مجازي به اطلاعات دسترسي پيدا ميكنيم و از اخبار سر درميآوريم اما اين دانش و اطلاعات در برابر كار بزرگتر و مهمتري كه رسانههاي جديد با ما ميكنند، ناچيز است. اينجا بحث خوب و بدي نيست و من پرهيز دارم از اينكه به دام ارزشگذاري بيفتم. بيشتر قصدم اين است كه خودم و شما را به تامل وا دارم تا درباره نسبتمان با فضاي مجازي فكر كنيم و بر چيزي و جايي كه هستيم و كاري كه ميكنيم، وقوف يابيم. اينكه ما با خودآگاهي به سراغ گوشي موبايل برويم، كيلومترها فاصله دارد با اينكه از سر غفلت دل به دل گوشي بدهيم و بگذاريم باد فضاي مجازي هر كجا كه ميخواهد ببردمان... اين بحث را همين جا سربسته رها كنم و تا فرصت هست آن حرف اصليام را بزنم. حرف اصليام اين است كه اين وقفه چند روزه اينترنت خيلي هم بد نشد و ما را بر آن داشت تا براي پر كردن جاي خالي تلگرام و توييتر به سراغ شيوههاي منسوخ سنتي برويم و از نو كتاب دست بگيريم، روزنامه بخوانيم، با قوم و خويشهايمان حضوري و صميمي گفتوگو كنيم و اخبار را از حنجره دوستان موثقمان بشنويم نه از يك دستگاه غريبه. دير يا زود اينترنت دوباره برميگردد و همان طوري كه خمار از ديدن افيون ذوق كند ما نيز از اتصال به شبكه ذوق ميكنيم و دوباره نشئه راست و دروغهاي مجازي ميشويم اما در اين ميان شايد معدودي مثل من به خود آمده باشند و فيلشان ياد هندوستان اطلاعات و اخبار واقعي و ارتباطات انساني افتاده باشد. بلكه يادشان افتاده باشد كه چقدر دلشان براي حرف زدن با مردم، با مردم واقعي تنگ است. مدتهاست در جمع رفقا نميشود، بحثي جدي سر انداخت. هنوز آسياي سخن به حركت درنيامده، دينگ و دونگ موبايل حواسها را پرت ميكند و يكي با خواندن خبري نو يا نشان دادن عكسي نوتر، مسير گفتوگو را به انحراف ميكشد. موبايلها هيچ كجا نيست كه نباشند و هيچ عرصهاي نيست كه از حضور ايشان مصون مانده باشد. حتي بالاي سر مريض هم نويز موبايل، آرامش را ميگيرد. بالاي سر مريض كه سهل است حتي در مراسم تشييع جنازه هم يكسري دارند با موبايل سلفي ميگيرند و حالات نفسانيشان را توييت ميكنند. در جلسات اداري، در مناسبات روزمره، در موقع بحث سياسي، در موقع قدم زدن، روزنامه خواندن، سلام و احوالپرسي كردن و خلاصه در هر جا و هر مكان و با هر كه، موبايل حضورش را اعلام بلكه تحميل ميكند و بقيه را واميدارد تا اول به او توجه كنند. دانستن حق مردم است، بر منكرش لعنت اما ما حقوق ديگري هم داريم كه بايد از آنها حراست كنيم و متاسفانه فضاي مجازي به بدترين شكل، تضييعش كرده و ميكند... لااقل كمي در اين باره بينديشيم.