كمتر گونهاي در ايران حساسيتي مانند يوز آسيايي دارد، همين موضوع باعث شده فعاليت در اين حوزه به راه رفتن در ميدان مين شباهت داشته باشد. كافي است يك مقام مسوول دولتي يا كارشناس حيات وحش سخني درباره اين گونه بگويد كه به مذاق گروهي خوش نيايد، آنوقت است كه سيل اتهامها و انتقادها به سوي فرد روانه ميشود و او را در سه كنج قرار ميدهد. با اين حال اين نقدها كه گاه به شكل مغرضانه مطرح ميشوند، كارشناسان اين حوزه را از كار كردن براي حفاظت اين گونه نااميد نكرده است. آنها همچنان معتقدند تا آخرين يوز به تلاشهايشان ادامه ميدهند، حتي اگر گروهي در افراطيترين شكل آنها را به رهاسازي يوز در بيابانهاي ايران متهم كرده باشند. براي اين كارشناسان يوز همانند عضوي از خانواده است، ديدنش اشك به چشم ميآورد و نشنيدن صدايش آنها را به بيابانها ميكشاند تا بتوانند بار ديگر نشانهاي از اين گونه را پيدا كنند. البته كه مانند ساير حوزهها، در ميان كارشناسان حيات وحش اين حوزه نيز درباره شيوههاي حفاظت از اين گونه اتفاق نظري وجود ندارد، در حالي كه گروهي بر حفاظت از زيستگاه تاكيد ميكنند، گروه ديگري تكثير در اسارت را آخرين تيرهاي اميدي ميدانند كه بايد براي حفظ يوز در ايران انداخت. در يكي، دو سال اخير مسوولان نگاهشان به موضع گروه دوم نزديكتر شده است. «اعتماد» به مناسبت چهارم دسامبر روز جهاني يوز در گفتوگو با كيومرث كلانتري، معاون محيط زيست طبيعي و تنوع زيستي درباره آخرين تحولات در مديريت حفاظت از اين گونه پرسشهايي را مطرح كرده است.
در دو سال اخير برآوردي از جمعيت يوز به واسطه عدم دوربينگذاري در زيستگاهها وجود ندارد، آيا برنامهاي براي دوربينگذاري مجدد در اين معاونت وجود دارد تا مراحل اداري در اين زمينه با سرعت بيشتري انجام شود؟
در سازمان حفاظت محيط زيست و معاونت محيط طبيعي برنامههاي پايش مرتب در حال انجام و پروژه يوز نيز فعال است، بنابراين برآوردهاي جمعيتي مرتب به من ميرسد. اما واقعيت اين است كه بايد بگوييم چراغ قرمز براي بقاي يوز از خيلي وقت پيش روشن شده و متاسفانه تا الان هم برنامههاي حفاظتي كه صورت گرفته براي حفظ يوزپلنگ در زيستگاه خيلي موفق نبوده و نتوانسته است به دستاوردهاي مورد انتظار برسد. اين گونه در زيستگاههاي اصلي با چالش مواجه است و ما بايد ناچارا در كنار حفاظت از زيستگاه اصلي، پروژه تكثير در اسارت اين گونه را به شكل جدي پيگيري كنيم، زيرا آنچه ما امروز از يوز در ايران داريم به نظر نميرسد جمعيتي از يوز باشد بلكه مجموعهاي از افراد است كه بسياري شانس زادآوري با هم ندارند. پروژه تكثير در اسارت براساس متدهاي پذيرفتهشده جهاني و با بهرهگيري از يوزهاي موجود كه در اختيار داريم انجام ميشود تا در كنار حفاظت از زيستگاههاي اصلي، يك رويكرد چندجانبه براي حفظ يوز داشته باشيم. ما در زيستگاههاي خود با مجموعهاي از چالشها و تعارضات مواجهيم كه بقاي يوزها را به خطر مياندازند. اولين آنها جزيرهاي شدن و تكهتكه شدن زيستگاهها به واسطه پروژههاي راهسازي يا ساير پروژههاي عمراني است. در كنار آن جمعيت دامهاي اهلي و گلههايي كه به زيستگاههاي اين گونه وارد ميشوند نيز كنترل نشده است، سگهاي گلهاي هم كه به واسطه همين دامها در همسايگي يوزها قرار ميگيرند چالش ديگري هستند كه يوزها را به خطر مياندازند. كاهش جمعيت طعمههاي يوز هم باعث شده است اين گونه براي يافتن غذا در سطحي گستردهتر حركت كرده و آسيبيپذيرياش افزايش پيدا كند. بنابراين برنامه ما اين است در آينده نزديك در استانهايي كه زيستگاه اين گونه تكثير در اسارت است تكثير طعمههاي يوز را دنبال كنيم تا ضمن تكثير يوزها، آنها به شكل طبيعي شكارشان را هم داشته باشند.
شما از برآورد جمعيت يوز در ابتداي صحبتتان سخن گفتيد، در غياب دوربينگذاري اين برآورد چگونه انجام ميشود؟
برآوردي كه از آن صحبت ميكنم براساس مشاهده مستقيم است، محيطبانان ما رفتارها و گزارشها را رصد و آنها را ثبت ميكنند. بر همين اساس است كه ميتوانيم خوشبينانه بگوييم كمتر از 50 فرد يوز در ايران داريم. البته با توجه به پراكنش يوزها ميتوان گفت با افراد مواجهيم و جمعيتي نيست.
شما از تكثير در اسارت به عنوان پروژه آتي در حفاظت از يوزها صحبت ميكنيد، اين موضوع برخي كارشناسان حيات وحش را نگران كرده است كه حفاظت از زيستگاهها در حاشيه قرار بگيرد. آيا اطمينان ميدهيد كه زيستگاهها به حال خود رها نشوند؟
حفاظت از زيستگاهها به صورت جدي در سازمان حفاظت محيط زيست ادامه خواهد داشت. تكثير در اسارت هم در دو سايت در ايران انجام ميشود.
يزد و سمنان؟
بله در يزد و سمنان اين پروژه انجام ميشود. ولي ما تمام توانمان را براي حفاظت از زيستگاه يوز به كار ميگيريم. اگر هم در حال حاضر سراغ گزينه تكثير در اسارت رفتهايم به واسطه آن است كه به اين جمعبندي رسيدهايم كه چارهاي جز تكثير در اسارت نداريم.
يكي از موضوعاتي كه در بحث تكثير در اسارت مطرح ميشود، زندهگيري يوزهاي نر در زيستگاههاي جنوبي و يزد است، آيا قرار است اين كار بر اساس پروژه مدنظر سازمان حفاظت محيط زيست انجام شود؟
در پروژه براي تكثير در اسارت يوز، مجموعهاي از برنامههاي مدون ديده شده است. بنابراين پس از انجام كارهاي كارشناسي ميتوانيم درباره اين برنامهها صحبت كرده و در خصوص جزييات آنها اطلاعرساني انجام دهيم. آنچه الان ميتوانم بگويم اين است كه عزم ما بر تكثير در اسارت هم براي يوزهايي كه اكنون در اختيار داريم و هم يوزهايي كه براي تنوع ژنتيكي و جنسيتي نياز داريم، جدي است.
در سالهاي اخير يكي از موضوعاتي كه پروژه بينالمللي يوز آسيايي دنبال ميكرد، ستاد دام بود كه در سطح استانداريهاي استانهاي زيستگاه يوز انجام ميشد. براساس وظيفه ستاد دام، ورود و خروج دام در اين زيستگاهها مديريت شده و تلاش ميشد از ورود دام مازاد بر ظرفيت جلوگيري شود. آيا اين برنامه قرار است بار ديگر اجرايي شود؟
يكي از نگرانيهاي ما در همه زيستگاهها اين است كه ظرفيت چراي دام رعايت نميشود و عواقب چنين امري وضعيتي است كه در موضوع يوز و ساير گونهها با آن مواجهيم. ما بايد ستاد دام را بار ديگر فعال كرده تا براساس ظرفيت مربوطه دام به زيستگاهها وارد شوند. همچنين زونهاي امن و زونهاي حفاظتي بايد به شكل ويژهتري حفاظت شوند و روند ورود دام به آنها مشابه ساير مناطق نباشد. از همين رو بايد به شخصه پيگيري كنم كه دام براساس ظرفيت كارشناسي و فني به مناطق وارد شود.
يكي از موضوعات ديگري كه اين روزها به بحث جدي مطرح شده، تغيير در تيم دامپزشكي يوزهاي ساكن پرديسان و انتقال گونههاي حيات وحش به باغ وحش باراجين است. برخي عنوان ميكنند با توجه به اينكه اين تيم طي زمان دانشي را اندوخته، سعي و خطاي مجدد در اين شرايط به نفع يوزها نخواهد بود.
هيچ تصميمي براي جايگزين كردن افراد در موضوع يوزها گرفته نشده است. همكاران ما از سالهاي گذشته اين وظيفه را انجام داده و در آينده هم انجام خواهند داد، تنها ممكن است پيمانكاران در اين موضوع عوض شوند. درباره باراجين هم پاسخ ما اين است كه قرار نيست ما در پرديسان باغ وحش يا دامپروي ايجاد كنيم. اينجا قرنطينه است تا اگر حيات وحش يا دام صدمهديدهاي توسط محيطبانان يا مردم تحويل داده شد، پس از طي كردن فرآيند درمان اگر توان بازگشت به زيستگاه را دارد، رهاسازي شده و چنانچه چنين امكاني وجود ندارد، با نظارت دفتر حيات وحش به مراكز نگهداري حيات وحش منتقل شود.