توضيحات جواد نجفي از برنامهريزي تخصيص منابع آبي براي پستانداران درشتجثه
حيوانات وحشي در جستجوي منابع آبي
فرناز حيدري
ايران يكي از خشكترين كشورهاي جهان است و بالطبع كمبود آب يكي از مهمترين نگرانيها براي حفاظت از حيات وحش در كشورمان محسوب ميشود. كارشناسان در مطالعهاي كه در منطقه حفاظت شده بافق واقع در بخش مركزي ايران انجام شده، منابع آبي عمده را از نظر شاخصهاي فيزيكي شيميايي و شاخصهاي ژئواكولوژيكي مورد بررسي قرار داده و تلاش كردهاند كه ارتباطي بين منابع آبي و دفعات مراجعه پستانداران درشت جثه پيدا كنند. نتايج اين مطالعه نشان داده كه شيب، ارتفاع، فاصله با سكونتگاههاي انساني، جادهها، موقعيت مناطق حفاظت شده، فعاليتهاي كانكني و ساخت و سازهاي انساني از جمله مهمترين فاكتورها در انتخاب منبع آبي توسط پستانداران درشت جثه هستند. در اين گزارش به شما خواهيم گفت كه حيوانات مختلف در مناطق خشك كجاها به دنبال آب ميگردند و چه كارهايي بايد انجام شود كه حيوانات وحشي در فصول بحراني با كمبود منابع آبي مواجه نشوند و براي تامين نياز خود به سكونتگاههاي انساني جذب نشوند. بديهي است كه مديريت صحيح منابع آبي براي حيات وحش ميتواند نقش بسزايي در كاهش تعارضات ميان انسان و حيات وحش داشته باشد.
منابع آبي حياتي در زيستگاههاي خشك
منابع آبي سطحي، تجديدپذير و غيرقابل تجديد زيرزميني همگي جزو منابع حياتي براي حيات وحش در زيستگاههاي خشك هستند. بهطور مشخص هر تغييري در فراواني و پراكنش آب ميتواند به صورت منفي بر جمعيتهاي حيات وحش اثرگذار باشد و دليل عمده آن هم احتمال شكلگيري تعارض بين نيازهاي انساني و حيات وحش بر سر منابع آبي است. مثال بارز اين اتفاق هم در پارك ملي كلاه قاضي استان اصفهان و زماني رخ داد كه بنا به دلايل فعاليتهاي كشاورزي و انساني از كيفيت منابع آبي كاسته شد. جواد نجفي، نويسنده ارشد مقاله «برنامهريزي تخصيص منابع آبي براي پستانداران درشت جثه» ميگويد: «پيشبيني و تخصيص حقابه حيات وحش از منابع آبي موجود نهتنها براي جمعيتهاي مختلف جانوري مفيد است بلكه حتي جابهجايي و پراكنش آنها بالاخص در فصول خشك سال را هم تحتتاثير قرار ميدهد. هنوز مشخص نيست كه چرا حيوانات يكسري منابع آبي را بر ساير منابع آبي ترجيح ميدهند اما پيشبيني اثرات جانبي احتمالي تغيير در دسترسي منابع آبي اكوسيستم اطراف به اين منظور مهم است كه بتوانيم اهميت اجزاء مربوط به منابع آبي زيستگاه را بهتر بشناسيم. ما در مطالعه خود پارامترهاي فيزيكي شيميايي نظير ميزان شوري، كلر، بيوكربنات، كربنات، كلسيم، سديم، پتاسيم، منيزيم، كل جامدات محلول، اكسيژن محلول، درجه حرارت آب، رسانايي الكتريكي و pH و پارامترهاي ژئواكولوژيكي مانند ارتفاع از سطح دريا، شيب، فاصله از سكونتگاههاي انساني شهري، فاصله از جاده، فاصله از نهر، وضعيت حفاظتي، فاصله از معدن، فاصله از ساخت و سازهاي انساني و ميزان پوشش گياهي گونههاي مختلف را ارزيابي كرديم و به اين جمعبندي رسيديم كه گونههاي جانوري مانند پلنگ، قوچ و ميش، روباه، گربه وحشي و كل و بز در فصل گرما و تابستان بهشدت وابسته به منابع آبي طبيعي هستند در حالي كه گونههايي مانند آهو، كاراكال و شغال در طول همين فصول گرم هم ميتوانند از منابع آبي مصنوعي و دستساز انسان بهره ببرند.» اين محقق در ادامه ميافزايد: «منطقه حفاظت شده بافق كه ما مطالعات خود را در آن انجام داديم، جزو مناطق با اقليم خشك و خيلي خشك است كه متوسط درجه حرارت سالانه در آن ۱۶ درجه سلسيوس و متوسط بارندگي سالانه هم ۷۰ ميليمتر برآورد شده است. چشمهها، چاهها، پمپهاي هوا و سدهاي كوچك در ارتفاعات بالا تنها منابع آبي موجود در اين منطقه هستند. منطقه حفاظت شده بافق، يكسري بدنههاي آبي عمده دارد كه حيات وحش اغلب براي رفع نياز به آنها سركشي ميكنند اما منابع آبي طبيعي در اين منطقه، بهشدت تحتتاثير فعاليتهاي انساني مانند تغيير مسير آب، زهكشي و ذخيره آب در پشت سدها هستند؛بنابراين يك تعارض آشكار ميان انسان و حياتوحش در اين منطقه شكل ميگيرد و براي حفاظت از حيات وحش لازم است كه درك بهتري از شرايط منابع آبي داشته باشيم تا بتوانيم نهتنها خطرات را براي حيات وحش بلكه حتي براي انسانهايي كه ممكن است در زندگي روزمرهشان با يك حيوان وحشي مواجه شوند، به حداقل برسانيم.»
تفاوتهاي ميان گوشتخواران و گياهخواران در استفاده از منابع آبي
جواد نجفي درباره تفاوتهاي ميان مصرف آب در ميان گوشتخواران و گياهخواران ميگويد: «تحقيقات ما در منطقه حفاظت شده بافق نشان داد كه گونههاي مختلف پستاندار درشت جثه دفعات مختلف از منابع آبي بازديد ميكنند. بهرغم ابعاد جمعيتي اينگونهها، وابستگي علفخواران به منابع آبي خيلي بيشتر از گوشتخواران است. بهطور كلي نيازهاي آبي براي علفخواران خيلي بيشتر است و پس از آنها همهچيزخواران هستند كه حدوسط را دارند و در آخر هم گوشتخواران هستند. در نتيجه بايد در نظر داشت كه كمبود آب گوشتخواران را كمتر تحتتاثير قرار ميدهد چرا كه آنها بخش اعظم نياز خود را از طعمههايشان تامين ميكنند. اما وقتي آب كمياب و كميابتر ميشود، تعداد طعمهها هم كاهش پيدا ميكند، در نتيجه كمين نشستن گوشتخواران هم در مجاورت منابع آبي كه طعمهها به آنها سركشي ميكنند، خيلي بيشتر ميشود. طبيعي است كه در اين مواقع امكان تعارض گوشتخواران با انسان نيز زياد ميشود.» نجفي همچنين ميافزايد: «بررسيها نشان ميدهد كه حيواناتي مانند پازن، آهو، قوچ و ميش، گربه وحشي و پلنگ منابع آبي را ترجيح ميدهند كه در ارتفاعات پايينتر واقع شدهاند و شيب آنها هم متوسط است در حالي كه براي گونههايي مانند روباه، شغال و كاراكال بالعكس متغيرهاي توپوگرافيك مثل شيب و ارتفاع آن قدرها مهم نيستند.»
سوالهاي بيجواب
جواد نجفي در پاسخ به اين سوال كه ساخت منابع آبي مصنوعي نظير آبشخورها تا چه اندازه در فعاليتهاي مديريتي و حفاظتي موثر هستند، ميگويد: «منابع آبي در هر فعاليت حفاظتي و مديريت حيات وحش از اهميت بسزايي برخوردار هستند، در كنار آنها ساخت منابع آبي مصنوعي هم براي حفاظت از جمعيتهاي مختلف مهم است. از نظر علمي ما در بافق به اين جمعبندي رسيديم كه نياز آبي پلنگ و پازن يك رگرسيون منطقي كم و بيش مشابه دارند اما اين رگرسيون با گونهاي مثل قوچ و ميش متفاوت است. از اين دستاورد ميتوان دو استنباط داشت؛ استنباط اول اين است كه بهرغم اينكه پلنگ از گونههاي مختلف مثل گوزن، آهو، پستانداران كوچك، پرندگان و حتي حشرات تغذيه ميكند اما طعمه اصلي اينگونه در ايران پازن است بنابراين پراكنش بزهاي وحشي نقش مهمي در تعيين پراكندگي پلنگ دارد. دوم اينكه خيلي از مطالعات نشان ميدهند پلنگ و پازن از تيپهاي زيستگاهي مشابهي استفاده ميكنند و اغلب هم در كوهستانهاي صخرهاي پراكندگي دارند كه اين مورد هم با نتيجه مطالعات ما در بافق همخواني داشت.»اين پژوهشگر حيات وحش ميافزايد: «وقتي گفته ميشود كه براي رفع تعارضات انسان و گوشتخواران بايد اولويتها مشخص و تصميمگيريها ميبايست بر اساس كار درست و اصولي انجام شود، يعني دقيقا چنين مسائلي بايد مدنظر مديران باشد. اگر ما حفاظت از زيستگاههاي دردسترس براي گوشتخواران مخصوصا آن زيستگاههايي كه خارج از مناطق حفاظت شده هستند را يك اولويت مهم فرض كنيم، لازم است كه مطالعاتي نظير آنچه در بافق انجام شد، دنبال شود تا مشخص شود كه دقيقا كدام زيستگاهها بيشتر استفاده ميشوند و از اين ميان كداميك ميتوانند ظرفيت ايجاد تعارض داشته باشند. حال آنكه تصميمگيريهاي مديريتي ما در زمينه حياتوحش اغلب بر حسب وقوع يك اتفاق و كمتر بر پايه شناخت مستند از زيستگاهها است كه اين كار از اساس مشكلي را حل نميكند بلكه باعث ميشود كه يك اتفاق چندين بار در چند جاي مختلف تكرار شود.» يكي ديگر از يافتههاي جالب توجه در منطقه حفاظتشده بافق اين است كه مشخص شده پارامترهاي فيزيكي شيميايي مانند ميزان شوري، كلر، بيوكربنات، كربنات، اكسيژن محلول، درجه حرارت و رسانايي الكتريكي نقشي در انتخاب منبع آبي توسط گونههاي پستاندار ندارند. نويسنده ارشد اين مقاله ميگويد: «بر اساس يافتههاي ما مدرك مشخصي به دست نيامده كه بتوانيم بگوييم تغييرات كيفي ناشي از فعاليتهاي انساني در بدنههاي آبي براي حيات وحش مشكلساز شدهاند. ضمن اينكه شاخصها نشان ميدهند كه منابع آب مصنوعي در نواحي خشك براي حيات وحش يك نوع تهديد سلامت محسوب نميشوند. البته اين احتمال هم وجود دارد كه عناصر خاصي در آب با راهنماهاي كيفيت آب براي احشام سازگاري نداشته باشد اما اين موارد هم به ندرت اتفاق ميافتد.» او ميگويد: «بر اساس تحقيقات براي منطقه بافق پيشنهاد كرديم كه آبگيرهايي به منظور جمعآوري آب باران در ارتفاعات پايين و شيبهاي تند ايجاد شوند. ضمن اينكه پيشنهاد كرديم اين آبگيرها نزديك معادن و دور از جادهها، سكونتگاههاي انساني و هر گونه ساخت و ساز انساني باشند. نبايد فراموش كرد كه كشور ما يك كشور گرم و خشك است و در سالهاي اخير هم گزارشاتي از مرگ و مير حيات وحش به واسطه كمبود آب داشتهايم بنابراين ايجاد يك شبكه آبي در داخل مناطق حفاظت شده كشور يك امر خيلي حياتي است.»
«بر اساس تحقيقات براي منطقه بافق پيشنهاد كرديم كه آبگيرهايي به منظور جمعآوري آب باران در ارتفاعات پايين و شيبهاي تند ايجاد شوند. ضمن اينكه پيشنهاد كرديم اين آبگيرها نزديك معادن و دور از جادهها، سكونتگاههاي انساني و هر گونه ساخت و ساز انساني باشند.»