قهرمان المپيك 2008 از الكل و خلأ زندگي ميگويد
سالروز رهايي از توهم و ظلمت
در سال 2012 ويلفرد بانجي ميخواست يكي از بزرگترين روزهاي زندگي خود را جشن بگيرد. فرزند سوم او سر رسيده بود و اين دونده كه حضور در روز تولد دو فرزند اول خود را به دليل شركت در تمرينات سخت آمادگي المپيك از دست داده بود، ميتوانست شاهد به دنيا آمدن سومين فرزندش باشد. با اين حال ويلفرد آنجا نبود. او در آن موقع مشغول نوشيدن الكل بود. الكلي كه مانند يك شيطان بر زندگي او سايه افكنده و وادار به بازنشستگي زودهنگامش كرده بود.
اما امروز اين دونده از شر الكل رهايي پيدا كرده است و اين ميتواند دليل خوبي براي جشن گرفتن باشد. بانجي 39ساله در گفتوگو با بيبيسي اسپرت گفت: «من روز تولدم را جشن نميگيرم اما روزي را كه از دست الكل راحت شدم هر سال جشن خواهم گرفت. اين باعث ميشود نسبت به خود احساس افتخار كنم. اين باعث ميشود حس كنم كنترل زندگيام دست خودم است.»
بانجي فعاليت ورزشياش را در سال 1998به عنوان يك ورزشكار خردسال آغاز كرد. او 10 سال بعد به عنوان كاپيتان تيم دووميداني كنيا در رقابتهاي المپيك پكن 2008 حاضر شد و توانست مدال طلاي رقابت 800 متر را به دست آورد. با اينكه او در فاصله 10 سال به اوج افتخار و آمادگي رسيده بود، دو سال بعد از مسابقات قهرماني بازنشسته شد. درست زماني كه كنترل زندگياش به دست الكل افتاده بود. نقطه سقوط اين ورزشكار زماني بود كه قرار بود هنگام زايمان همسرش آنجا باشد. او ميگويد: «پس از فريب دادن خودم بطرياي را كه براي جشن كنار گذاشته بود، پيدا كردم و با اين توجيه كه هنگام تماشاي زايمان به نوشيدني نياز دارم شروع به مصرف كردم. هميشه اين دروغ وجود داشت. اجازه بدهيد من يكي، دو ليوان نوشيدني داشته باشم تا بتوانم شجاعت اين را پيدا كنم كه ببينم چه اتفاقي ميافتد. من تصميم گرفتم كمي بخورم اما در مدت زمان كوتاهي اين ميزان تبديل به يك ليتر شد. نميدانستم چه اتفاقي افتاده است. اما ميدانم كه در يك چاله به پايان خط رسيدم. مردم فكر ميكردند من از دنيا رفتهام.» يك سال قبل، اولين قهرمان كنيايي ماراتن المپيك يعني سامي وانجيرو كه دوست بانجي به حساب ميآمد پس از سقوط از بالكن خانه خود درگذشت. گفته ميشود كه مقدار زيادي الكل در نمونه خون او وجود داشته است. اگرچه گزارش كالبد شكافي قطعي نبود. در مورد فرهنگ نوشيدن، در بخشهايي از جامعه ورزشكاران دووميداني كنيا، زمزمههاي زيادي به گوش ميرسد اما بانجي ميگويد خيلي از كساني كه در نوشيدن زيادهروي ميكنند، توجيهشان اين است كه مشكلات زيادي سر راهشان وجود دارد. دونده بازنشسته دوي 800 متر اذعان ميكند كه وقتي دوران اوجش به پايان رسيد، تلاش كرد تا خلأ زندگي خود را پر كند. او ميگويد آزاد شدن تمام وقتش مسووليت سنگيني روي دوشش گذاشته بود زيرا او قبلا يك ورزشكار تمام وقت بود.
ويلفرد ميگويد: «بعضيها از جستوجوي راههاي معالجه امتناع ميكنند با اين حال وقتي بحث الكلي بودن مطرح ميشود تنها راه واقعي براي بهبودي توانبخشي است. آن وقت شما متوجه ميشويد چه كسي هستيد. وقتي الكلي بودم بچههايم از من ميترسيدند.» بانجي يادآوري ميكند همانطور كه الكل زندگي او را در دست گرفته بود، فرزندان و همسرش ميترسيدند به او نزديك شوند.
بانجي كه در سال 2001 نقره قهرماني جهان در 800 متر را به دست آورده بود، ميگويد: «بچهها ميترسند همراه من سوار اتومبيل شوند. من بيش از حد مصرف و رانندگي ميكردم و بچهها هم ميديدند كه در جاده چه كار ميكنم. اين اصلا امن نبود. يكبار من بعد از يك تصادف درگير شدم و پسرم گفت اين همان چيزي است كه هميشه اتفاق ميافتد. هر وقت من با يكي، دو بطري ديده ميشدم، آنها نميخواستند كنار من توي ماشين باشند و اين قسمت بزرگي از زندگي مرا تحت تاثير قرار داده بود. اما لحظهاي رسيد كه من به خودم بگويم اين ديگر كافي است.» الكل از نظر جسمي نيز بانجي را تحت تاثير قرار داده بود. او ميگويد: «ميتوانم به ياد بياورم زماني كه بدن من احساس خارش شديد ميكرد. من مدام عرق ميكردم و آنچه بسيار ترسناك بود ظهور توهم و ظلمت بود.»
بعد از المپيك 2012 و درست يك ماه بعد از پايان سلطنت او به عنوان قهرمان المپيك، بانجي در يك مركز توانبخشي در نايروبي كنيا تحت بررسي قرار گرفت. وي شش هفته بعد از مركز خارج شد و آن زمان او ديگر نمينوشيد. اما بانجي به خوبي ميدانست كه چه دشواريهايي در اين مسير پيش روي اوست. او با دردسرهاي بعد از بازنشستگي روبهرو بود. بانجي ميگويد: «من به عنوان يك ورزشكار فقط 13 يا 14 روز در سال استراحت داشتم، بنابراين وقتي بازنشسته شدم هيچ كاري نداشتم كه انجام دهم و تمام سال تعطيل بودم. من يك بطري شراب ميخريدم و در خانه مينشستم و قبل از اينكه بفهمم چه اتفاقي افتاده دنبال يك بطري ديگر ميگشتم. من يك سال و نيم به اين شكل زندگي كردم.»
بانجي نگران است كه ساير ورزشكاران با چنين چالشهايي روبهرو شوند. ميشل بوتينگ، يكي از مدير برنامههاي ورزشكاران دووميداني و كسي كه ورزش كنيا را به خوبي رصد ميكند، موافق است كه مشكلاتي در زندگي قهرمانان وجود دارد. اين هلندي گفت: «اين مسالهاي اجتماعي است. بسياري از اين ورزشكاران دوستاني دارند كه در طول هفته سخت كار كرده و آخر هفته مهماني برگزار ميكنند و براي يك ورزشكار سخت است كه بگويد من به مهماني شما نميآيم. شما تعدادي ورزشكار داريد كه بعد از بازنشستگي به اين پرسش فكر ميكنند كه چطور به زندگي خود سروسامان بدهند؟» امروز بانجي سعي دارد با توجه به تجربه خود از رنج ديگران جلوگيري كند. او تلاش ميكند با راهنماييهايش ورزشكاران حرفهاي را در گذر از دوران شلوغ قهرماني به ركود بازنشستگي كمك كند. بانجي ميگويد: «وقتي داستان مرا به اشتراك بگذاريد، من بسيار خوشحال خواهم شد و ميدانم كه اين ممكن است زندگي كسي را نجات دهد. اينگونه است كه من خودم را شفا دادم.» منبع: بيبيسياسپرت