اهل گفتوگو شويم
ما پهلواناني مثل مرحوم دهخدا داشتهايم كه كار فردي كردهاند. البته كارهاي جمعي هم داشتهايم، مثلا در دوره ناصري نامه دانشوران ناصري را داريم كه كاري جمعي است كه متاسفانه ناتمام ماند؛ يعني ما شبيه اصحاب دايرهالمعارف، اصحاب نامه دانشوران داشتيم، اما در دورههاي بعدي بيشتر شاهد كارهايي از جنس پهلوانان هستيم؛ ما رستمهايي را در ساحت علم خودمان داريم تا گروهي كه با هم كار گروهي كنند. در يك و نيم قرن اخير درك نياز به دايرهالمعارف در ايران وجود داشت كه نمونه بارزش استقبال گسترده دانشوران و اهل فرهنگ ايراني از دايرهالمعارف قرن بيستم محمد فريد وجدي (نويسنده مصري) است. افكار فريد وجدي بسيار در شكلدهي به انديشه متفكران ما موثر بوده است. شايد بتوان گفت فريد وجدي به اندازه دكتر شريعتي در يك نسل پيش از او موثر بوده است. اين نشاندهنده آن است كه نياز به دايرهالمعارف در ايران و منطقه ما وجود داشته است. اين نياز باعث شده گامهايي برداشته شود. چندبار تصميم به نوشتن دايرهالمعارف گرفته شد، مثلا در فرهنگستان اول مساله نوشته شدن دايرهالمعارف مطرح شد كه به سرانجام نرسيد. در كشورهاي پيرامون ما نيز چندين كار دايرهالمعارفي انجام گرفت. اين نشان ميدهد دركي از اين مساله بوده و هست؛ مثل دايرهالمعارف آريانا در افغانستان يا دايرهالمعارفهايي كه در تركيه نوشته يا ترجمه شد. شايد ما ديرتر وارد اين عرصه شديم، اما تصور ميكنم در سال 1350 اين نياز بهطور جدي احساس و حركتهايي نيز آغاز شد. يكي از آنها دانشنامه ايران و اسلام به سرپرستي احسان يارشاطر است. بعد از انقلاب آن نياز اجتماعي به دايرهالمعارفنويسي با يك موتور محركه خيلي قوي به نام انقلاب همراه شد كه ناگهان منجر به شكلگيري چند نهاد مختلف شد. در كنار اين انگيزش اجتماعي، بايد از انگيزههاي شخصي بزرگاني كه كار دايرهالمعارفي كردند، ياد كرد.
هر يك از اين بزرگان به تنهايي انگيزه قوي براي نگارش دايرهالمعارف داشتند. بسياري از اين بزرگان مثل مرحوم زرياب خويي، مرحوم ايرج افشار، مرحوم زرينكوب، مرحوم شرفالدين خراساني و استاد مجتبايي، متفكراني بودند كه اين نياز را احساس كرده بودند و وقتي اين نهاد برقرار شد، گرد اين پرچم جمع شدند و تصميم به همكاري گرفتند، بنابراين حتما انگيزههاي خودآگاه نيز در اين كار بوده است. برخي از بزرگان ياد شده پيش از آن با مرحوم دكتر مصاحب كار كرده بودند و كاملا درگير مساله دايرهالمعارفنويسي بودند. كشور ما ساختارهاي خاص و پيچيدهاي دارد. من 30 سال است كه در مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي كار ميكنم. تا جايي كه به محتواي مقالات مربوط ميشود، به جز الزامات و حساسيتي كه در كليت جامعه وجود دارد، تاكنون محدوديتي احساس نكردهام. از اين حيث بايد از نهادهايي كه به اين موسسه كمك كردهاند نيز تشكر كرد كه در عين ياري، سعه صدر داشتهاند. اما به هر حال معتقدم كه موسسات دايرهالمعارفي در درازمدت بايد به سمت استقلال مالي حركت كنند. در دايرهالمعارف بزرگ اسلامي بهطور تقريبي مخاطب ما پژوهشگران، دانشجويان و فارغالتحصيلان تحصيلات تكميلي هستند كه چه در دانشگاه و چه در حوزه، در زمينه فرهنگ و تمدن ملل اسلامي مطالعه ميكنند. البته مثلا در دانشنامه ايران يا دانشنامه فرهنگ مردم ايران مخاطبان فرق ميكنند.
ويژگي فكر و معرفت ديالوگ و گفتوگو است و اگر در وضعيت مونولوگ باشيم، علم مثل موجي بدون حركت، از ميان ميرود. علمي كه شكل مونولوگ بيابد و نتواند در گفتوگو قرار بگيرد، از علم بودن ساقط ميشود، بنابراين مهم اين است كه در كنار ياد گرفتن كار جمعي، اهل گفتوگو شويم. من نسبت به خو گرفتن ايرانيان به كار جمعي در دهههاي اخير خوشبين هستم. در كنار اين بايد ياد بگيريم كه به ديگران گوش دهيم. ياد گرفتن گوش دادن و تحمل نقد و گفتوگو، هرچند ديدگاههاي متفاوتي داشته باشيم، بسيار ضروري است.