نويسنده داستانهاي پليسي كاذب
كاوه ميرعباسي
فردريش دورنمات اديب و نمايشنامهنويس سوييسي بود كه در وهله اول شهرتش را براي خلق نمايشنامههايش به دست آورد. ابتدا در مقام نمايشنامهنويس شهرت دارد. در جنبش تئاتر حماسي ادامه راه برشت را پي گرفت.دورنمات در كنار برشت دو ركن اساسي تئاتر حماسي محسوب ميشوند. در حقيقت بديعترين نظريهپردازان اين جريان از تئاتر به شمار ميروند. برشت پيش از جنگ جهاني دوم مينوشت بنابراين تئاتر حماسي مشخصا در آثار دورنمات، بازتابدهنده اثرات جنگ جهاني دوم بود. اولين نمايشي كه دورنمات را به شهرت رساند «رومولوس كبير» بود. داستان آخرين امپراتور رم غربي است كه در دوران فرمانروايي او اين امپراتوري منقرض ميشود و به اين جهت به او لقب «كبير» داده بودند، چون امپراتور نالايقي بود. همين لقب نقيضه اين اثر نمايشي است. خود رومولوس در نمايشنامه ميگويد، وقتي به امپراتوري رسيدم هدفم اين بود كه امپراتوري رم را مضمحل كنم چراكه بر پايه فساد، تباهي و انحطاط پيش ميرفت. عمده نمايشنامههاي دورنمات در زمان خودش آوانگارد يا نوآورانه به شمار ميرفت. يكي از شاخصترين آثارش، نمايشنامه «ملاقات بانوي سالخورده» است. اين نمايشنامه داستان بانوي ثروتمندي است كه به روستاي زادگاهش بازميگردد و مبلغ هنگفتي را به تمام اهالي آنجا وعده ميدهد، منتها به اين شرط كه مردي را كه در روزگار جواني در حق او بدي كرده و باعث بدنامياش شده، به قتل برسانند. در اين داستان ميخوانيم كه اهالي روستا عليه يكي از ساكنانش كه خيلي هم عزيز بوده، برميخيزند و او را ميكشند. در اين اثر از دورنمات مثل بسياري ديگر از آثارش با مضمون حرص و آز بشري مواجه هستيم.
وجه ديگر خلاقيت دورنمات بر رمانهاي پليسي- فلسفي استوار است. ميتوان به «قاضي و جلادش»، «سوءظن» و «قول» اشاره كرد. رمان «قول» با عنوان فرعي «مرثيهاي بر روايت پليسي» منتشر شد، چراكه دورنمات معتقد بود بعد از اين اثر بايد فاتحه روايت پليسي را خواند. معتقدم بايد رمانهاي پليسي دورنمات را داستانهاي پليسي كاذب دانست؛ در واقع داستانهاي پليسي او محمل و بستري است براي طرح مسائل هستيشناسانه و داستان پليسي به معناي رايج و جاافتاده آن نيست.