شب اميدواري
اول بار اين تلويزيون بود كه يلدا را تقليل داد به ميوه و شيريني و ابتذال و لودگي. بعد از انقلاب هم تا سالها رسانه ملي از آن طرف بام افتاد و هيچ به روي خود نياورد شب تغيير فصل را، اما بعد از چند سال كه به ياد آورد چنان جبران مافات كرد كه دست اسلاف خود را از حيث هندوانه و انار و حرف يامفت از پشت بست. بدتر از تلويزيون گوشيهاي هوشمند موبايل كه بيخود و بيجهت از يلدا عيد ساختند و كاربران را واداشتند تا به يكديگر تبريك بگويند. تبريك چه؟ تبريك گفتن به خودي خود عيبي ندارد، خدا به زندگي و كسب همه ما بركت دهد، اما يلدا چه ربطي دارد به عيد مباركي؟ به جاي اين تصاوير دم دستي از شبچرههاي ايراني، آيا نميشد يكديگر را در اين شب بلند دعوت به تامل و مهرباني و معاشرت واقعي و شنيدن صداي نياكان ميكرديم؟ همه حرف من هم همين است كه تا دير نشده يلدا را نجات دهيم و به دور از موبايل و تلويزيون به «حرف حساب» گرهاش بزنيم. حالا چه حرف حساب شاعران قديمي، چه حرف حساب قوم و خويش و چه حرف حساب پسرخاله و دخترعمه. به جان عزيزتان بيرون از عادتهاي كسالتبار مرسوم، حرفها و كارها و داستانهايي هست كه شبمان را روشن ميكند و شيرينياش را در كاممان مينشاند. نميگويم عين استادان عصا قورت داده ادبيات، با رفتاري تصنعآميز براي هم شعر بخوانيم و تئاتر بازي كنيم. برعكس ميگويم بنشينيم و حرف سنجيده بزنيم و خاطرات بدرد بخور تعريف كنيم و داستانهايي چون ترحلوا براي هم بخوانيم. بنشينيم شوخيهاي عبيد بخوانيم و بخنديم. بنشينيم داستانهايي از قند شيرينتر هوشنگ مرادي كرماني را بخوانيم و غرق در لذت شويم. بنشينيم و شعر قيصر امينپور بخوانيم كه نه خواندنش سخت است و نه شنيدنش. شعر «تقديم به با معرفتهاي عالم» ابوالفضل زرويي را با يك سرچ دم دستي ميتوانيد پيدا كنيد و بخوانيد. اين شعر به قدري عذب است كه عين چاي دبش در جان مينشيند و حال را خوش ميكند. اگر مهمان و رفيق فرهيخته داريد صد البته كه خواندن حافظ و سعدي و مولانا در اولويتاند. اگر رفيق روشنفكر داريد پيشنهاد ميدهم از رولد دال يا اگزوپري قصه بخوانيد، خصوصا با ترجمه سروش حبيبي كه يلدايتان به يادماندني ميشود... من از موضع ناصح اين يادداشت را نمينويسم. نه؛ من هم مثل شما دلم ميخواهد يك يلداي به يادماندني را از سر بگذرانم و روز اول زمستان حالم بهتر باشد. براي همين حرفهايي را كه به خودم ميزنم، با صداي بلند ميزنم تا شما هم بشنويد. ما بايد مواظب باشيم كه ماهواره و اينترنت و اهل ابتذال و لشكر نااميدان حالمان را بد نكنند و ويروس ابتذال تلخكامي را به جانمان نيندازند. شك نكنيد كه ماموريت اصلي شبكههاي ماهواره نااميد كردن من و شماست از به سلامت گذشتن از زمستان. لااقل براي حفظ خود و خانواده خود راه ورود ويروس ابتذال و نااميدي را ببنديد و به جايش به عشق و ادبيات و دوستي و مهر و شعر پناه ببريد. اگر بد گذشت بياييد و تاوانش را از من بگيريد. اما اگر خوش گذشت، زيادش كنيد كه انشاءالله خدا زياد كند.