دولت و جايزه شعر
عليرضا پنجهاي
اشاره: با معرفي دبير چهاردهمين جشنواره شعر فجر، اين رويداد وارد فاز خبري تازهاي شد. به جهت اهميت موضوع، ديروز يادداشتي به قلم اسماعيل اميني در اين ستون منتشر شد. امروز عليرضا پنجهاي از منظري انتقادي يادداشتي پيرامون ابعاد ديگري از اين رويداد نوشته است كه ميخوانيد.
اوايل روي كار آمدن دولت تدبير و اميد چون گفته بودند به ما كه قرار است، يدالله رويايي را بياوريم از فرانسه و از تعدادي دوستان آرمانخواه ما نام بردند كه دارند با ما در بخشهاي مختلف همكاري ميكنند حتي كم كم پيچيده بود بين ما كه ميخواهند، دلجويي كنند از ديگران و پيگيري شود، رويههاي انواع جفا به اهل قلم. ما هم از بس در 8 سال دولت احمدينژاد مورد جفا قرار گرفته بوديم و كانديداي نزديكتر طيفهاي متنوع جامعه با حمايت همه جانبه هنرمندان و روشنفكران پيروز انتخابات شده بود، سر از پا نشناخته بوديم و خوشحال كه هر جا تصوير وزير ارشادمان را ديديم، تولستوي رمان ما هم كنارش مشغول سيگار كشيدن بود و چون شاعريم باورمان شد كه لابد شعارها محقق خواهند شد. باري... وسطهاي كار داوري شعر فجر بوديم كه كلي براي ماها حاشيه ساختند از آن خبرگزاري كه شعري را متوجه نشده، تيتر زد حمله شاعر لابد غيرخودي به شعر انقلاب و از اين دست حرفها به طوري كه در هتل محل اقامت شاعران پر از استرس بوديم، خوب شد انتخابها را اعلام كرده بوديم و از ترس داوريمان زير سوال نرفت!
من 6 سال زودتر خودم را از بس تبعيد شده بودم به گورستان شهر و... از شر شهرداري محل كارم خلاص كرده بودم. پس انگيزه اداري نداشتم از راي دادن و پذيرفتن داوري و برگزاري چند كارگاه شعر در شهرها، البته انصافا هيچ دخالتي در داوري ما نشد، جناب كاكايي بسيار با سعه صدر بودند و چون انصاف و حريت را نزدش سراغ داشتم، داوري شعر سال ۹۳ را پذيرفتم. البته پس از مدتي گويا فرهنگسرايي كه جناب دبير جشنواره كه از شاعران و ترانهسرايان همواره همراه بود، مورد غضب قرار گرفتند كه البته گويا بعدها مشكلاتشان حل شد. بگذريم... در آن دوره هم اغلب نامداران شعر معاصر كتابشان را شركت نداده بودند و شعري نيز نفرستاده بودند به جشنواره. به نظرم دولت بهتر است از تصديگري جوايز مانند باشگاهداري دست بشويد و جوايز را بسپارد به بنيادها و موسسات فرهنگي- هنري چراكه رفتار هر لوگو و ميزان حرفهايگرياش در اعتماد به آن لوگو نقش پررنگي ايفا خواهد كرد. مانند نوبل، اسكار، پوليتزر و... حالا هر موسسه و بنياد ميتواند برود براي خود جايزه راه بيندازد. ميزان ارزش هر جايزه هم به اعتبار و عملكرد آن بستگي خواهد داشت.
البته مشكلات مضاعف جوايزي كه دولت متولياش است، افزون بر جوايز آزاد است بنابراين من هر وقت داوري شعري را پذيرفتهام اعتمادم به برگزاركننده، دبير و تركيب هيات داوران بسيار برايم پر اهميت و تعيينكننده بوده است. هم از اين رو در جوايز دولتي به طور مضاعف با مشكل طيف شركتكننده مواجهيم. اين معضل در جوايز آزاد بسيار كمرنگ است. البته منطقهاي، ملي، بينالمللي و جهاني بودن يك جايزه را ميزان عملكرد حرفهاي برگزاركنندگان تعيين ميكند. مساله ديگر مافيايي است كه ماهيت دموكراتيك ما را چه در بخش دولتي و چه بخشهاي خصوصي مانند خوره دارد، ميآزارد و مانع رسيدن به يك وضعيت ثبات و امنيت مدني است. هر جايزه بر طيف شركتكنندگان خود دلالت ميكند و نه جز آن، انصاف و فرهنگ كار جمعي متاسفانه نزد حتي روشنفكران ما كم است. مادام كه انتقادپذير نباشيم و كمر به نابودي منتقد ببنديم، متوجه كاستيهاي خود نخواهيم بود. منتقد هم منتقم نباشد و مشفقانه عمل كند. كار خوب را خوب بنماياند و كار بد را هم مشفقانه و با نيت اصلاح به چالش گيرد. بزرگواري مشقي است كه با تماميتخواهي و غرور يا غفلت از آن گذر كردهايم. فرهنگ مفاهمه يعني اتفاق راي نه لزوما اتحاد راي، ما در اتحاد شاهد ريا خواهيم بود اما در اتفاق، كمتر شاهد نادرستي خواهيم بود.