در 5 ژانويه سال 2003، دو بمبگذار انتحاري از جوخه شهداي الاقصي فتح به تلآويو رسوخ كردند و راهشان را به سمت ايستگاه مركزي قديمي اتوبوس ادامه دادند. آنها در ساعت 6:26 بعدازظهر خودشان را در نزديكي مركز تلآويو منفجر كردند. آخرين شمارش كشتهها بيست و سه نفر و تعداد مجروحها بيش از يكصد نفر بود. بسياري از آنها نوزاد يا بچه بودند.
تشكيلات خودگردان حمله را محكوم كرد و قول داد كه تمام تلاش خود را ميكند تا افراد پشت اين نقشه را دستگير كند. هر چند كه اسراييليها از صداقت اين محكوميت اقناع نشده بودند. با همه اين احوال، بمبگذاران از يك سازمان منتسب به فتح كه زير فرماندهي عرفات بود، آمده بودند. اكثر اعضاي رده بالاي تشكيلات خودگردان فلسطين هم از افراد فتح بودند.
نخستوزير شارون سريعا رهبري دفاعي را براي يك مشورت در دفترش احضار كرد و آنها تصميم گرفتند تا يك عمليات عليه تشكيلات خودگردان برنامهريزي كنند.
متعاقب اين جلسه، كمتر از سه ساعت پس از حمله، ياآلون رييس ستاد تصميم گرفت تا هدف 7088 كه نام رمزي دفتر شاخه فتح در شهر خان يونس نوار غزه بود را بمباران كند. اين دفعه، هيچ هشداري از قبل داده نميشد و حمله هم در شب رخ نميداد.
ايدياف به جاي آنكه صبر كند تا زماني كه مردم آنجا هستند حمله نكند، عامدا ميخواست حمله كند.
در ساعت 11:45 بعدازظهر، دپارتمان هدف به دفتر مركزي آمان درخواستي را به واحد 8200 پايگاه توربان تسليم كرد تا اطلاعات مربوط به ساختمان فتح در خان يونس را جمعآوري كند. در ساعت 12:31 بامداد، توريان گزارش خود را درخصوص هدف انتخاب شده فرستاد.
طبق اين گزارش، هدف 7068 هيچ ارتباطي با فعاليتهاي تروريستي ندارد. گروهباني كه بررسيهاي سايت را انجام داده بود صريح و ساده نوشت، «آنجا را بمباران نكنيد، آنها هيچ كار بدي نكردهاند.»
آمير گفت، «اين مسير رسمي بود كه پيش ميرفت و البته من مجبور بودم كه كلمات پيش از آنكه روي خط مخابره كنم آن را حرفهاي كنم. اما راس كار محتوي گزارش را خيلي خوب منعكس ميكرد. هيچ فعاليتي كه مرتبط با ترور باشد در آن مكان رخ نميداد، در آنجا فقط كارهاي معمول كه به فعاليتهاي سياسي محلي مربوط بود، انجام ميشد؛ پرداخت حقوق و رفاهي. نوار غزه معادل يك اتحاديه كاري محلي بود.»
آمير، اول صبح روز بعد كه فكر ميكرد هدف 7088 فقط يك ضربه نمادين ديگري است، به دفتر مركزي آمان گفت كه هيچكس در ساختمان نيست و براي شروع بمباران امن است.
يك نماينده دپارتمان هدف آمان به او گفت كه، «دست نگهدار. آنها منتظر هستند كه دفتر باز شود.»
«چي؟ آنها منتظر كي هستند؟»
«هيچكس. شخص خاصي مدنظر نيست، فقط كسي باشد. به ما اطلاع بده كه چه زماني افراد داخل ساختمان ميروند.»
به نظر خيلي غريب ميآمد. آمير فكر كرد كه بايد سوءتفاهمي روي داده باشد. حضور غيرنظاميان در يك ساختمان دليل تامل است نه ضربه. منتظر مردم بودن -بروكراتها، نظافتچيها، منشيها- درست برخلاف تذكاريه حقوقي 2001 فينكلشتاين بود.
اما هيچ سوءتفاهمي نبود. دپارتمان هدف دستوري را صادر كرد كه هر كسي بفهمد كه آنها منتظر «يك نشانه» هستند كه حاكي از آن باشد كه ساختمان
پر است. «نشانه=تلاش براي تلفن كردن يا مكالمه تلفني. منتظر اين نباشيد كه گوينده خود را معرفي كند يا اينكه يك مكالمه باارزشي روي دهد. هر نشانهاي از سكونت در ساختمان، بدون آنكه به گوينده مرتبط باشد يا محتوي مكالمه مطرح باشد، گزارش شود.» به بيان ديگر، نيت ساده بود، هر كسي را بكشيد.
اين دستور برخي كارشناسان شبكه اطلاعات را كه جرات آن را داشتند تا پيش همه مطرح كنند، آزردهخاطر كرد. آمير به ياد ميآورد، «ما آنجا نشسته بوديم، سه نفر از كارشناسان شبكه كه شام ميخورديم. يك نفر چيزي گفت كه به نظر ژست ميآمد اما واقعا جدي بود، «بگو ببينم، آيا اين را نميشود دقيقا يك دستور غيرقانوني تعريف
كرد؟»
او آن را غيرمستقيم گفت نه به صورت يك بيان جدي، اما ما را وادار به فكر كردن كرد. شايد ما داريم از يك خط قرمز عبور ميكنيم؟ شايد اين غلط باشد؟ چطوري بفهميم چه كسي كشته شده است؟ شايد يك بچه از يك مدرسه نزديك در آن حوالي باشد كه دارد تلفن ميزند. شايد يك فروشندهاي باشد كه آمده تا پول كمكياش را از سازمان ملل بگيرد يا يك نظافتچي دفتري كه صبح زود قبل از ساعت كاري آمده است.»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه