وجه تشابه دو خبر متفاوت
در ايران نيز و در جريان قضيه كهريزك همين استدلال به كار رفت كه نميتوان چند مامور را به دليل چنين ضايعهاي كه چند جوان فوت كردهاند، محاكمه و مجازات كرد. نه اينكه آنان را نبايد محاكمه و مجازات كرد، بلكه اين يك نكته فرعي نسبت به اصل ماجرا است كه ناشي از يك اراده نظاممند در آن محيط براي وقوع چنين اتفاقاتي بوده است. اگر قتل خاشقجي با واكنش جهاني مواجه نميشد، مجريان آن نهتنها محاكمه و مجازات نميشدند، بلكه بهطور قطع و يقين ترفيع نيز پيدا ميكردند. امروز آنان چوب بدشانسي خود را ميخورند. همچنان كه در گذشته به علت اين كارهاي خودشان جايزه نيز گرفته بودند.
مورد آقاي دكتر نمكي نيز تا حدي مشابه همين است. مساله امروز اما اين نيست كه اين 134 نفر از دانشگاه اخراج شدهاند. مساله اين است كه آنان چگونه وارد شده بودند؟ آيا مجاز بودند؟ اگر بودند چرا اخراج شدهاند؟ اگر مجاز نبودند، همينطوري كه سرشان را نينداختند پايين و وارد دانشگاه شوند، حتما كساني به آنان كمك كردهاند و كساني نيز در وظيفه نظارتي خود كوتاهي كردهاند يا حتي كساني توصيه به اين تخلف كردهاند. اينها را اعلام كنيد. و الا اخراج اين افراد كه كمترين گام است. بهعلاوه سالهاي گذشته چه ميشود؟ تا آنها را اعلام نكنيد اين مساله حل نميشود. از سوي ديگر اسامي اين 134 نفر چيست؟ چرا نبايد نام آنان اعلام شود؟ مگر مرتكب جرم نشدهاند؟ پرونده آنان در كجا است؟ نپرداختن به اين پرسشها و عدم درج نام آنان، بهترين دليل است كه هيچ ارادهاي براي حل اين تخلفات وجود ندارد. همچنان كه مجازات مشاركتكنندگان مستقيم در قتل خاشقجي نيز به تنهايي كفايت نميكند. اينها لازم است ولي كافي نيستند.