عمق راهبردي
بيشك كشورها هيچگاه نسبت به آنچه كه در پشت مرزهايشان ميگذرد، بيتفاوت نبوده و نبايد باشند. اما در دوره كنوني تلاش براي بسط عمق راهبردي در معناي نظامي آن و با ابزار سخت اغلب نقض غرض بوده و موجب تهديدات بيشتري شده است. به اين دليل كشورها به نحوي فزاينده بر آنچه كه ميتوان «عمق راهبردي غيرنظامي يا سياسي» ناميد، متمركز شدهاند.
كاهش فزاينده تهديدات نظامي از نوع كلاسيك به رواج اين قرائت از عمق راهبردي كمك كرده است. «عمق راهبردي سياسي» با تكيه بر ابزار نرم گسترش مييابد و تلاش براي جلب دوستي ملتها و دولتها در منطقه و جهان از طريق تفاهم و گسترش روابط بر مبناي همكاريهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با هدف اطمينان از برقراري روابطي صلحآميز و با ثبات در مركز توجه آن است. در چنين صورتي نياز به تقويت نيروي نظامي در مرزها و نفوذ سخت در داخل كشورها منتفي و به طريق اولي نياز به بسط عمق راهبردي نظامي بيمعني ميشود. اكثر كشورهاي جهان طي 75 سال گذشته اين راه را رفتهاند. اكنون مرزهاي امريكا، كانادا و مكزيك و نيز مرزهاي بين كشورهاي اروپايي به رغم 3 قرن جنگهاي خانمانسوز، غيرنظامي شدهاند و نگراني امنيتي آنها از جانب يكديگر به صفر نزديك شده است. امريكاي جنوبي، خاور دور و حتي اخيرا آفريقا نيز گام در اين وادي نهاده و با ابزار نرم و تفاهم براي تحكيم مباني امنيت ملي خود تلاش ميكنند. كشورهايي كه به ويژه از نظر عمق راهبردي نظامي خود را در معرض تهديد ميبينند، ميكوشند تا نقاط ضعف امنيت ملي خود را با گستردن عمق راهبردي سياسي رفع كنند. روسيه به رغم اينكه در برابر اوكراين عمدتا بر ابزار سخت متمركز است اما بيش از پيش ميكوشد تا در رابطه با بقيه جمهوريهاي سابق شوروي و كشورهاي اروپاي شرقي از طرق نرم عمق راهبردي خود را تقويت كند.
اكنون، به قولي، افكار عمومي تنها ابرقدرت در قرن بيست و يكم است و جلب نظر اين ابرقدرت نقشي تعيينكننده در گسترش عمق راهبردي پايدار كشورها دارد. امروزه هر تلاش موفقي براي بسط عمق راهبردي تنها موكول و مشروط به اين است كه مردم كشور مخاطب احساس نكنند كه هويت و غرور ملي، شأن و كرامت انساني، حاكميت ملي و استقلال سرزمينيشان مورد تعرض قرار گرفته است. امروزه تقويت چهره و برندينگ ملي يعني بهبود وجهه عمومي كشور به يكي از مولفههاي قطعي امنيت ملي تبديل شده است و اين مهم تنها از طريق تلاش براي ايجاد حسن شهرت و حسن ظن عمومي در مورد سياستهاي عام ملي حاصل ميشود. براي اين منظور گسترش رابطه مردم با مردم بهترين ابزار است.
چين يك نمونه موفق در گسترش عمق راهبردي خود از طريق قدرت نرم است. راهبرد توسعه اقتصادي چين از اوايل دهه 1980 با تلاش براي اعتمادسازي، ايجاد روابط دوستانه، احترام به حاكميت ملي و بسط تجارت و سرمايهگذاري در ديگر كشورها و تاكتيكهايي مانند ابتكار «يك كمربند، يك جاده» همراه بوده است. كشورهايي كه به لحاظ اقتصادي به هم وابسته باشند، از جمله سرمايههايشان را در كشورهاي يكديگر به كار انداخته باشند، راههايشان را به هم متصل كرده باشند و شهروندانشان در تعامل مستقيم با هم قرار گرفته باشند به ناچار در قبال هم عملگرايي پيشه ميكنند، از دشمني با هم دوري ميكنند و هر يك به ناچار ميكوشند تا عمق راهبردي ديگري باشند.