نگاهي به زينالدين زيدان در مقام مربي
او نام ناپذير است
محمدرضا شيخ حسني
از نظر هگل ناميدن مثل بيدار كردن كسي از خواب، از بيرحمانهترين خشونتهاي طبيعي در زندگي بشر است. اينكه كسي، چيزي يا مسالهاي ذهني نام ميپذيرد از همان لحظه قابليت گسترش يافتن تا بينهايت را از دست ميدهد. براي مثال يك هواي خاص در چندم بهمن اگر صدا بشود، هواي ارغواني احتمالا جزييات زيادي در ذهن شنونده از دست خواهد رفت.
نگاهي به فوتبال مدرن و مربيهاي روي بورس آن كه بيندازيم، خيلي سريع هر كدامشان با كلمه ديگري توضيح داده ميشوند.
Stop the ball
Pass the ball
اين توضيح همان تيكي تاكاي بارسلوناست كه بعدتر با كلمه گوارديولا حتي در قامت مربي يك تيم انگليسي يادش ميافتيم. يا چيدن دفاع اتوبوسي كه حالا نه تنها ويژگي بازي مورينيوست كه با اسم مورينيو هم
يكي شده.
والورده سكان كشتي آبيانارياش را توي توفانها اكيدا به مسي ميسپارد و اينها الزاما پيامدهاي ناگواري ندارد اما در فوتبالي كه براي تماشايش هنوز مرداني جذابتر از بازيكنان درون زمين كنار زمين ميايستند، جزييات كارشان كم اهميت نيست.
اگر به عنوان مصداق اين گزارش به بازيهاي ليگ قهرمانان اروپا نگاه كنيم، ميشود شرح و بسط بيشتري به گزارههاي بالا اضافه كرد. آمار خلق شده توسط زيدان در آغاز دوران مربيگري قابل مقايسه حتي با كاركشتههاي اين عرصه نيست. گوارديولا بعد از دوران طلايي با بارسلونا ديگر هرگز در فينال اروپا حاضر نشد هر چند هميشه موفق به قهرماني با تيمهاي خودش در ليگهايي كه بود، شده. (جز فصل اول سيتي) او توانايي هدايت بازيكنان كافي براي يك دوره مسابقات فشرده و فرسايشي را به خوبي دارد. در ليگهاي مختلف اين را ثابت كرده اما سالهاست در مهمترين بازيهاي فصلش، قافيه را به رقبا باخته. يا در آن سمت مورينيو بعد از دوران شكوفايي و تكامل دفاع اتوبوسي مبتني بر ضد حملات مرگبار كاملا دستش رو شده و «مرگبار» ديگر صفت ضد حملات تيمهاي آقاي خاص نيست. اما زيدان در سالهايي كه آناليز نقش مهمي در فوتبال پيدا كرده همچنان توانسته براي خودش دستهاي رو نشده زيادي تعبيه كند. با هر بار بازي تيمهاي زيدان سوالهاي بيشتري براي بينندگان بازي به وجود ميآيد؛ تا جوابهاي بيشتري در مورد سازوكار بازي. در زمان حضور مورينيو در رئال مادريد روزنامه آ.س مقاله مفصلي در مورد سازوكار بازي تيم مورينيو منتشر كرد. مقالهاي كه هر چند ستايشآميز بود ولي به واقع دست آقاي خاص را رو ميكرد و نشان ميداد كه مورينيو بود با كشف فرمول مقابله با بارسلونا، چطور به يك حكمراني چند ساله خاتمه داده است. اما همه كار زيدان صرفا ايستادن در مقابل ايده حكمران نيست؛ نوعي از بازي كه فوتباليها آن را ضد فوتبال صدا ميكنند. بازي تيمهاي زيدان روي ديگري هم دارد.
روزهايي كه برنميگردند
زيدان نه تنها بازيكن بزرگي بوده بلكه هر بار تماشاي بازي او، زمينهساز كشف جزييات بيشتري بود از حقيقتي با شماره 5 كه مثل همه عصباني ميشد، مثل همه شبهاي فوقالعاده داشت و مثل همه از جام جهاني حذف شد اما مثل خودش توپ را جلو ميبرد در زمين و مثل خودش كاشته ميشد. زيدان هر روز كه فوتبال بازي ميكرد روي ديگري به ما نشان ميداد. در فينال جام جهاني با يك چيپ فوقالعاده دروازه را باز ميكرد و بعد توي همان بازي دلش براي ضربه خودش نميسوخت. زيدان وقتي پشت توپ ميايستاد تا دروازه انگلستان را به فاصله دو دقيقه باز كند، چراغهايي را روشن كرده بود براي عصرهاي آينده. براي بازيهاي مهمي كه همين ايده ضد تاكتيك، ضد هر چيز توسط زيدان به بازيكنان ديگر القا شود. زيدان كار خودش را به خوبي بلد است. در حد كيفي يك نابغه. گوارديولا هم. البته بعيد است، مورينيو در فوتبال يك نابغه نباشد وقتي جانتري ميگفت:«ما در 500 جلسه تمرين با مورينيو هيچ جلسه تكرارياي را تجربه نكرديم.»
اما آنچه هميشه چراغهاي روشن زيادي را نصيب تيمهاي زيدان كرده، اعتماد به نفس بالاي زيدان است؛ اعتماد به نفسي كه نه صرفا به ضد تاكتيك ايده مربي مقابل بلكه گاهي به ايده متفاوت بازي كردن منجر ميشود. اگر ما در نمونههاي خاصي از فوتبال گلهاي عجيب و غريبي به خاطر ميآوريم، زيدان تقريبا همه موفقيتهاي شخصي و تيمياش با گلهاي استثنايي در هم آميخته است.
اين توضيحاتي بود ضروري تا برگرديم به مساله اول؛ مسالهاي كه لازم است تشريح شود، شناخته شدن يك مربي فوتبال يك انتخاب نيست، فوتباليها هر چند به نظر ميرسد، پيرو شورند اما اگر ديديد كسي كه به نظر خيلي پيگير هم نيست اما سبك بازياي را به نام كسي ميشناسد، شك نكنيد اين ايده مصداقهاي زيادي دارد.
حالا اگر كارشناسان فوتبال از سبك بازي رئال مادريد كه تقريبا با همان نفرات تكراري در اين سالها به مصاف بارسلونا ميرود، شگفتزده ميشوند اين خيلي غيرعادي نيست. حداقل وقت مواجهه با زيدان، قبلتر هم كارشناسان و فوتباليستهاي حرفهاي و با تجربه انگشت به دهان برده بودند از جادوي زيزو. در عصر ماشيني شده معاصر، زيدان از معدود نمونههايي است كه از دست انسانهاي خشن و علاقهمند به ناميدن، به درك كردن، به بستن پرونده هر چيز كلاه عافيت به در برده است. كاري كرده كه صدا كردنش سخت باشد. چيزي شبيه همان زيزو و تلفظ سادهاش. كسي كه تيمهايش مثل سگهاي آموزشديده نيستند اما مثل گربههاي ناقلا خودشان را در هر ظرف سخت و راحتي جا ميكنند. بكت كتابي دارد به نام «نام ناپذير». حالا با زيدان از بين اين همه كلمه من ياد نام ناپذير ميافتم. اينها توافقات چندان فوتبالياي نيست؛ شايد چون ما باز با زيدان طرف هستيم.
پس از نوشتار: زيدان و گوارديولا از اين بابت مورد مقايسه واقع شدند كه به تنهايي نيمي از قهرمانيهاي ليگ قهرمانان اروپا در دهه اخير را به همراه داشتهاند. يعني اين مقايسه ميتواند بين مربيهاي ديگر از هر سو انجام شود.