نگاهي به فيلم داستان ازدواج، ساخته نوآ بامباك
درسهاي يك جدايي
كامل حسيني
به تصوير كشيدن داستان كشمكش خانوادگي يك كارگردان و همسر بازيگرش كه در يك جامعه پيچيده كاملا غربي ميگذرد و سپس جداييشان، درست زماني كه يك پسربچه نيز در زندگي روحي زوجين حضوري چشمگير دارد؛ بايد بسيار پيچيده، تنشزا و تراژيك پايان پذيرد. اما
تو گويي «داستان ازدواج» در نماي مُعرفِ خوشبينانهاش، خونسردي، عدم غافلگيري قدرتمند چارلي و حتي تماشاگر هنگام دريافت احضاريه از يك طرف؛ گريه چارلي در زمان خواندن نوشته نيكول در پايانيترين سكانس آن نيز از طرفي ديگر، جوي نه چندان پرتنش و آرام همزمان با ردپايي احتمالي از عشق رقم ميزند. آنجاييكه در نزديكيهاي پايان فيلم از زبان «نيكول» ميشنويم كه ميگويد:...و تا ابد عاشقش ميمونم. البته اين احساس دايمي مسالهساز ناشي از عشق پس از جدايي در بسياري از مواقع ممكن است دوباره منجر به كنشهاي غيراخلاقي در افرادي مانند نيكول شود اما پايان فيلم مجال چنداني نميدهد و تنها به آن اشارهاي گذرا دارد و ردپاي احتمالي عشق شايد نقطه آغازي براي روايتي ديگر در جاي ديگر است. در واقع ديالوگهاي بسيار زياد و پرمعني از بارزترين عناصر فرمال فيلم و عنصري پيشبرنده در پيرنگ فيلم است و با نوع كشمكشها و ساختار كلي همراه است، زيرا نوع تنش و مبارزه در اين فيلم بهگونهاي است كه بيشتر نيازمند ديالوگهايي است كه بتوانند بيانگر دگرگوني ذهني، روحي و پيشبرنده شخصيتها باشند و ديالوگها شايد بيشترين نقشها را در بسط روايت از اين نظر برعهده گرفتهاند. بنابر اين مكالمات در عين بسط پيرنگ از ابتداي آغاز كشمكشها تا پايان، حتي مهمتر از آن در ترسيم شخصيتها، ريتم فيلم در موقعيتهاي مختلف روحي و تشديد تنشهاي عاطفي نقش بسزايي ايفا ميكنند. از لحاظ محتوايي نيز ديالوگها طيف گستردهاي از موضوعهاي مختلف نظير نقش احتمالي يا تشديدكننده عدم ناسازگاري زوجين و خيانت در شكلگيري جداييها، آسيبهاي هر چند ناخواسته از حيات پرمشغله هنرمندان، مشكلات سنگين حقوقي و قضايي جداييها و... را دربر ميگيرد. فيلم داستان ازدواج را اگرچه شايد بهگونهاي هنرمندانه از برخي لحاظ بتوان نمونهاي از آن دست فيلمهايي بهشمار آورد كه ترسيمگر واقعيتهاي هر چند كمياب جامعه امريكايي هستند اما از طرفي ديگر مي تواند نوعي ترسيم جهان ايدهآل يا آرماني سازنده فيلم هم باشد. هر بينندهاي ممكن است به دلايل گوناگون ذهني و جنسيتي مدافع رويكرد هر يك از طرفين شخصيتها باشد و نسبت به موضعگيرياش تمايل به همذاتپنداري بيشتري داشته باشد، اما از هر چشماندازي مثلا واقعگرايي يا آرمانگرايي كارگردان به اين فيلم بنگريم همگي تقريبا يك پيام ناب ساده اما قابلتوجه را دريافت خواهند كرد كه برخي زوجهاي در حالِ جدايي جهان امروز بهشدت به آن نيازمندند؛ در صورت عدم توانايي بر تحمل يكديگر اما آسيبهاي گوناگون و مخربِ جدايي را به حداقل ممكن برسانيد بهويژه رعايت وضعيت عاطفي فرزندي كه يك زماني در اين ميان بار سنگين جدايي والدينش را شايد تا ابد بر دوش ميكشد.