ايرانشناس عرصه عمومي
رضا مختارياصفهاني
ايرانشناسي عمري دراز دارد و شايد بتوان اولين مسافران غربي را كه در كسوت ديپلمات، بازرگان و جهانگرد به ايران آمدند و شرح مشاهداتشان را براي هموطنانشان به رشته تحرير درآورند، اولين نسل از ايرانشناسان دانست. نوشتههاي آنان در شرح برخي پديدهها، تصاويري بديع از ايران داشتند كه در منابع داخلي به جهت آنكه امري عادي پنداشته ميشدند، مغفول مانده بودند؛ تصاويري كه پس از طي سالها و قرنها براي مخاطبان ايراني امروز نيز بديع شده است. به مرور اما نسلي از ايرانشناسان به عرصه آمد كه مشاهداتشان جنبه مطالعاتي داشت و آنچه از جامعه ايران براي كشورشان به سوغات ميبردند، تنها از سر تفنن و حس كنجكاوي نبود. مطالعات آنها منبعي براي محققان و سياستمداران بود و ديگر تنها حاصل حضورشان در ايران به سفرنامه و در نهايت تاريخ عمومي ايران محدود نميشد.
ادوارد براون از جمله اين ايرانشناسان است كه فقط به سير و سياحت در ايران نپرداخت.
او به تحقيق پرداخت و تنها حاصل مشاهدات و تحقيقاتش را در سفرنامهاش با عنوان «يكسال در ميان ايرانيان» گرد نياورد. پژوهشهايش درباره «تاريخ ادبي ايران» و «انقلاب مشروطه ايران» گامهايي اساسي در مطالعات ايرانشناسي است؛ مطالعاتي كه سرآغاز و پايه مطالعات بعدي در اين حوزهها شد. تاريخ ادبياتي كه او نگاشت، متفاوت از تذكرهها و شرححالهايي بود كه در ادبيات فارسي وجود داشت. ادوارد براون به حوادث سياسي، مذهبي و اجتماعي به عنوان بستر تحولات فكري و ادبي پرداخت. او با نگاهي انتقادي به بررسي متون و پديدآورندگانشان نگريست.
بر اين اساس تاريخ ادبي ايران او همچنان منبعي مهم و قابل استناد در اين حوزه است. توجه او به انقلاب مشروطه ايران هم از پشتوانهاي عاطفي به ايران برخوردار بود. به اعتقاد براون، انقلاب مشروطه نشان داد ايرانيان همچنان ملتي پويا و زنده هستند و از دل خمودگي ميتوانند تحولآفرين باشند.
از همينرو نه تنها به تاليف تاريخ انقلاب مشروطه ايران همت گماشت كه همدل و همراه آن بود. در دوره استبداد صغير و غربت مشروطهخواهان، به آزاديخواهاني كه ترك يار و ديار كرده بودند، پناه داد و در مطبوعات بريتانيا به حمايت از مشروطه و انتقاد از سياست دولت بريتانيا در قبال آن پرداخت.
ادوارد براون ايرانشناسي بود كه فقط به گوشه كتابخانه و مطالعات تاريخي اكتفا نكرد، بلكه ايرانشناس عرصه عمومي هم بود. از همينرو ايرانياني چون علامه محمد قزويني و قاسم غني نسبت به او علقه و مهر داشتند. البته كساني چون ذبيح بهروز به براون انتقاد داشتند. بهروز كه مدتي در دانشگاه كمبريج با او همكاري داشت، به بعضي خوانشهاي او از متون تاريخي و ادبي خرده و ايراد ميگرفت. همچنان كه احمد كسروي بعضي قضاوتهايش درباره برخي مشروطهخواهان مانند ستارخان را تحت تاثير تقيزاده ميداند.
با اين همه، ادوارد براون در تاريخ ايرانشناسي غربيان چهرهاي برجسته و غيرقابل انكار است. او به زبان فارسي احاطهاي كامل داشت و فرهنگ و عقايد و فرق ايراني را ميشناخت. از همينرو در شرح تاريخ ايران از چنين نكات ظريفي غافل نميماند. او در تصحيح بعضي از متون كهن پارسي نيز دست داشت و از اين منظر ايرانشناسي متفاوت نسبت به نسلهاي بعد از خود است؛ ايرانشناساني كه گاه براي تكلم به زبان فارسي مشكل داشته يا دقايق و ظرايف آن را درنمييابند.