مرجان زهراني|40 كانديدا براي 290 كرسي، تمام مقدورات آنهاست؛ تمام كنشگري اصلاحطلبان براي انتخابات دوم اسفندماه. كنشگري محدودي كه نه خواسته آنها و نه خواسته بدنه اجتماعيشان است، بلكه اين تصميمگيران حوزه نظارت هستند كه بالغ بر 90درصد كانديداهاي اصلاحطلب براي انتخابات دوره يازدهم مجلس شوراي اسلامي را شايسته نشستن بر كرسيهاي سبز بهارستان نميدانند؛ آنهم با بهانههايي چون عدم اعتقاد و التزام به اسلام يا نظام؛ بنابراين تكليف تركيب مجلس كمتر از يك ماه مانده به برگزاري انتخابات مشخص شده است.
با نزديك شدن به سالهاي پاياني دولت دوم حسن روحاني نيز احتمالا هماهنگي قوه مجريه و در راس آن رييسجمهوري با مجلس را نيز بايد انتظار داشت، بنابراين همه شرايط نشان ميدهد كه عصر عسرت مصلحان سياسي و اجتماعي فرا رسيده است؛ زماني كه شايد يادآور 8 سال زمامداري محمود احمدينژاد و مجلس هشتم و نهم است. در چنين شرايطي اما اصلاحطلبان به حاشيهرانده شده و كنار گذاشته شده از قدرت بايد چه كنند؟ آيا اساسا فرصت كنشگري براي آنها فراهم خواهد شد يا همانطور كه تجربه تاريخي نشان داده باز هم اين كنشگريها با محدوديتها و ممنوعيتها همراه است؟ همچنين پيش از اين پيشنهاد تشكيل «پارلمان در سايه» كه به نوعي گرتهبرداري از «دولت در سايه» به حساب ميآيد، از سوي احمد زيدآبادي مطرح شد؛ ايدهاي كه اگرچه هنوز جزييات آن مشخص نيست اما شايد بتوان پس از اين در سايه كنشگري جامعهمحور اصلاحطلبان بيشتر به آن پرداخت. در همين راستا «اعتماد» بنا دارد در سلسله مصاحبههايي با فعالان جريان اصلاحطلب اين پرسش را مطرح كند كه اين جريان سياسي بايد در روزها و سالهاي پساانتخابات دوم اسفند و روي كار آمدن مجلس جديد در خرداد ماه سال آينده چگونه به كنشگري خود ادامه خواهد داد؟ محمدصادق جواديحصار، عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي معتقد است كه اصلاحطلبان بايد به كنشگري جامعهمحور بازگردند.
آنطور كه از نتيجه احراز صلاحيتها برميآيد، اصلاحطلبان در انتخابات شرايط سختي پيشرو خواهند داشت، ضمن اينكه براساس نوع ردصلاحيتها چينش و تركيب مجلس آتي نيز تاحدودي مشخص است؛ به نظر شما اصلاحطلبان بايد در اين شرايط ايجاد شده، چه كنند؟
يكي از مشكلات سالهاي گذشته اصلاحطلبان اين بوده كه تلاش كردهاند تا از طريق ورود به قدرت سياسي - در حوزههاي مختلف اعم از قانونگذاري يا حوزه اجرايي- به اصلاح كشور مبادرت ورزند. با اين حال متاسفانه ابزاري كه بتوان راي را تبديل به قدرت كرد، در كشور وجود ندارد؛ ما هم در دولت سيدمحمد خاتمي با موانع متعددي براي اجرايي كردن راي مردم روبهرو بوديم. هم در دولت حسن روحاني موانع متعددي بر سر اجراي راي مردم وجود داشته و دارد.
طي اين سالها هم هر دو جريان به نقاط مهم و گلوگاههاي تاثيرگذاري و تاثيرپذيري يكديگر پي بردهاند. به نظر ميرسد كه جريان مقابل اصلاحطلبان گلوگاههاي مهمي را در دست دارند و با وضع موجود كاركرد اصلاحطلبي در مناسبات داخل منظومه قدرت يا از بين رفته يا به حداقل رسيده است و ديگر نميتوان كاري از پيش برد.
مگر اينكه در آينده اتفاقاتي رقم بخورد و نزاع قدرت بين خودشان در بگيرد و در شكاف ايجاد شده بين اضلاع و اجزاي قدرت موجود، فضايي براي تنفس بيشتر و بروز و ظهور رفتارهاي اصلاحطلبانه فراهم شود. در شرايط كنوني به انتهاي خط رسيدهايم.
در واقع هياتهاي نظارت و شوراي نگهبان به عنوان گزينشگران، به غربالگري از ميان داوطلبان خدمت دست ميزنند و عدهاي را مناسب و عدهاي را نامناسب تلقي ميكنند كه مشخص نيست بر چه اساس و معيار و ملاكي اين اتفاق رخ ميدهد كه ذيل نظارت استصوابي تعريف ميشود، بنابراين راهي براي اصلاحطلبان باقي نمانده است.
اصلاحطلبان همواره تاكيد داشتهاند كه مرزهاي مشخصي با نيروهاي اپوزيسيون دارند كه كاملا مشهود و مشخص است. اگر به تعبير شما راه تعامل و گفتوگو با اركان قدرت بسته شود، آيا راه رفتن روي اين لبه تيغ براي اصلاحطلبان امكان كنشگري ميگذارد؟ اساسا پس از دوم اسفند 98 و تغيير تركيب مجلس و درپي آن انتخابات رياستجمهوري، امكان كنشگري براي اصلاحطلبان وجود دارد؟
اين موضوع به هوشياري، دقتنظر و متانت و خويشتنداري اصلاحطلبان بازميگردد كه وارد بازي كه براي آنها طراحي كردهاند، نشوند. به نظر من براساس سيگنالهاي موجود، جريان مقابل اصلاحات به اين سمت و سو ميرود كه اگر اصلاحطلبان همراهي لازم را در انتخابات نداشته باشند به آنها انگهايي ميچسبانند و آنها را فتنهگران خاموش ميخوانند. از يكسو تمام چهرههاي شاخص اصلاحطلب را ردصلاحيت ميكنند و حتي فرصت تهيه ليست انتخاباتي را از ما ميگيرند و از آنسو ميخواهند كه مشاركت حداكثري شكل گيرد. با اين شرايط اما اگر اصلاحطلبان مشاركت نداشته باشند و ليست انتخاباتي ندهند و از جامعه بخواهند كه خودشان تصميم بگيرند و انتخاب كنند، مسووليتي برعهده اين جريان سياسي نيست. ما بايد انتخاب شدن و انتخاب كردن را به مردم واگذار كنيم و اين موضوع هم نبايد مستمسكي براي آسيب زدن به جريان اصلاحات و اصلاحطلبان باشد. ما براي حفظ كيان كشور و براي تحقق مطالبات رهبري كه در همين خطبه نماز جمعه اخير نيز فرمودند حضور مردم تقويتكننده نظام است، همواره تلاش كرده و به مردم گفتهايم در انتخابات شركت ميكنيم اما عدهاي دست رد به سينه ما زدند و گفتند شما مناسب و شايسته نيستيد. اصلاحطلبان هم نميخواهند خود را تحميل كنند، بنابراين كنار ميايستيم و البته خود را هم پاسخگوي تبعات آن نميدانيم. هر اتفاقي كه رخ دهد افرادي مسوول هستند كه اين شرايط را رقم زدند. آنها مسوول آينده كشور و اتفاقاتي هستند كه رقم ميخورد. البته بايد منتظر ماند و بعد بررسي كرد مجلسي كه تشكيل ميشود چقدر تقويتكننده و مقوم نظام و چقدر برآوردهكننده حاجات تقنيني كشور است، چقدر مطالبات ملي را در قالب طرح و لايحه ارايه ميكند و چقدر قوه نظارت قوي دارد. به هر حال اميدوارم با اين شيوه تصميمگيريها اتفاقي مشابه دوران احمدينژاد تكرار نشود كه كشور به ورطه درگيري و نزاع و فرصتسوزي جديد بيفتد.
به نظر شما در چنين شرايطي اصلاحطلبان با نگاهي جامعهمحور به كنشگري ميپردازند و بازگشتي به بدنه اجتماعي دارند يا شرايط كنوني به گوشهنشيني، حاشيهنشيني يا حتي سكوت مطلق اصلاحطلبان ميانجامد؟
قطعا اصلاحطلبان به سكوت مطلق نخواهند رسيد. قطعا تقويت نهادهاي مدني، رفتن به سمت بستهبندي مطالبات، حركت براي پاسخگو كردن اركان نظام و تقويب احزاب كارهايي است كه بايد از سوي اصلاحطلبان حتما انجام شود. همچنين باتوجه به مشكلاتي كه از جهت گفتماني در حوزه اصلاحطلبي وجود دارد كه عدم شفافيت مواضع اصلاحطلبان در مواجهه با بخشهاي سخت و نرم قدرت را باعث ميشود و همچنين نداشتن و فقدان يك استراتژي و تاكتيك مشخص براي رفتارهاي اصلاحطلبانه نيز مواردي است كه بايد در سالهاي پيش رو به آن پرداخت. رسيدن به يك يا دو حزب يا جبهه قدرتمند اصلاحطلبي و جمع كردن احزاب اسمي كمقدرت و كم تاثير نيز اقدامي است كه بايد صورت گيرد، چراكه يكي، دو حزب قدرتمند كه در شرايط غيرانتخاباتي هم بتوانند در حوزههاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و... تاثيرگذار باشند، ميتواند در آينده به پشت سر گذاشتن مشكلات بينجامد و باعث شود كه اصلاحطلبان نقش تعيينكنندهتري را در منظومه قدرت سياسي ايفا كنند.
پيش از ماجراي رد صلاحيتهاي گسترده اصلاحطلبان، ايده تشكيل پارلمان در سايه مطرح شد. با توجه به شرايط موجود اين ايده را چطور ارزيابي ميكنيد؟
پيش از اين، بحث تشكيل پارلمان اصلاحات در اين جريان وجود داشته اما به اين معنا نيست كه مثلا متناظر با وزير كشاورزي در دولت يك وزير كشاورزي داشته باشيم يا مثلا متناظر با كميسيونهاي مجلس در اين پارلمان نيز كميسيوني تشكيل شود. اينگونه ايدهها به ويژه دولت در سايه در كشورهاي ديگر اجرايي شده اما بايد توجه داشته باشيد كه اينگونه ايدهها عمدتا در كشورهاي دموكراتيك اجرايي شده و ما هنوز در پلههاي اوليه دموكراسي به سر ميبريم و نميتوان توقع داشت كه اينگونه ايدهها را به خوبي اجرايي كرد. همين حالا برخي از كارگزاران نزديك به اصلاحطلبان كه در قدرت حضور دارند خيلي از اطلاعات در اختيارشان قرار نميگيرد تا بتوانند تحليل درست يا كنشگري درستي داشته باشند؛ چه برسد به اينكه خارج از قدرت باشند. در اين شرايط احتمالا با انگزنيهايي نيز مواجه خواهند بود. من تصور ميكنم كه اين ايده چندان كارآمدي نداشته باشد البته اگر بتوانند به ابزار و لوازم كارآمدكننده و تقويتكننده اين نهاد دست يابند شايد ايده خوب و قابل اجرايي باشد.
هر زمان كه اصلاحطلبان از اركان قدرت كنار گذاشته شدهاند عمدتا با ممنوعيتها و محدوديتهايي نيز مواجه بودهاند. به نظر شما در اين شرايط آيا ميتوان به اقداماتي در حوزه جامعه مدني دست زد؟ همچنين عملكرد اصلاحطلبان يا نيروهاي نزديك به آنها در دولت و مجلس هم باعث شده كه اين جريان سياسي بخش زيادي از بدنه اجتماعي خود را از دست بدهد. با اين شرايط اساسا چطور ميتوان بار ديگر بر اصلاحات جامعه محور تكيه كرد؟
به نظر من اصلاحطلبان همچنان بدنه اجتماعي لازم را دارند. همچنين در شرايط اخراج از حاكميت هم ميتوانند، اعتماد بخش از دست رفته را هم به دست آورند. يكي از كارهايي كه اصلاحطلبان در اين مدت بايد انجام دهند، تقويت بخش مياني جامعه است. تمركز بر گروههايي چون سرمايهداران متوسط اجتماعي و تكنوكرات ميانه، مديران بخشهاي مختلفي همچون صنعتي، كشاورزي، مديران مياني اقتصادي، نخبگان و دانشگاهيان و... ميتواند موثر باشد. اصلاحطلبان بايد در اين مدت به بازسازي توان خود و به تكثير خود بپردازند و تجميع سرمايه كنند. البته بعيد به نظر ميرسد كه ما باز هم به دوران محمود احمدينژاد و محدوديتهاي آن دوران بازگرديم؛ شرايطي مثل ستارهدار كردن دانشجويان يا اخراج اساتيد يا...
چرا فكر ميكنيد احتمال تكرار اين محدوديتها وجود ندارد؟
شرايط عمومي جامعه تغيير كرده است. ضمن اينكه ابزار و لوازم اطلاعرساني نيز دستخوش تغييراتي شده كه ايجاد محدوديت را با موانع جدي روبهرو ميكند. همچنين به نظر نميرسد كه در سبد هزينه و فايده حاكميت، هزينههاي ايجاد اين محدوديتها در نظر گرفته نشود.
شما از بازگشت به جامعه مدني گفتيد؛ به نظر شما آيا اقدام عملياتيتري ميتوان انجام داد كه فارغ از ارتباط مستقيم داشتن با مردم، مخاطب آن حاكميت باشد؟
نقد و رصد اركان قدرت از صدر تا ذيل آن همچنين پيگيري و دستهبندي و ارسال مطالبات به سمت حاكميت و دولت يكي از مهمترين اقدامات اصلاحطلبان است. آنها ميتوانند زبان گويا، پيك مطمئن و پيامرسان قوي جامعه مدني به سمت حاكميت از طريق احزاب، رسانهها و... باشند.
معتقديد تنها از طريق تقويت احزاب ميتوان مطالبات كنشگري داشت؟
پيشبيني من اين است كه در انتخابات شوراهاي شهر و روستا هم ما با فضايي بستهتر و سختتر مواجه شويم. تا جايي كه حتي كساني كه امروز اعضاي شوراها هستند هم نتوانند كانديدا شوند. پس شوراهاي شهر و روستا را از دست ميدهيم؛ بنابراين در شوراها كه يك نهاد مدني به حساب ميآيد حضور كمرنگتري خواهيم داشت. همچنين اگر نتوانيم اتفاق معناداري را ساماندهي كنيم، انتخابات رياستجمهوري دوره آينده را هم بدون ترديد از دست ميدهيم. بنابراين به نظر ميرسد كه تا دستكم تا10 سال آينده شرايط به همينگونه پيش خواهد رفت و كاري بيش از اين نميتوان انجام داد.
به نظر ميرسد كه اصلاحطلبان در سيكل معيوبي گرفتار شدهاند. نااميدكننده نيست كه دوباره اين مسير براي اصلاحطلبان تكرار ميشود؟
چه ميتوان كرد؟! در حال حاضر 2 روش داريم؛ يك روش اصلاحطلبانه از درون و يك روش هنجارشكنانه اپوزيسيوني. نميتوانيم به سمت روشهاي هنجارشكنانه برويم؛ چون به تبعات آن باور نداريم. نميدانيم چه اتفاقي بعد از آن رخ ميدهد. ما براي اين كشور، نظام، دولت و همه اين آرمانها هزينههاي سنگيني دادهايم و نميتوانيم به دليل پارهاي از ناملايمات كه به ما تحميل ميشود روي همه چيز چشم ببنديم.
ابزاري كه بتوان راي را تبديل به قدرت كرد در كشور وجود ندارد
با وضع موجود كاركرد اصلاحطلبي در مناسبات داخل منظومه قدرت يا از بين رفته يا به حداقل رسيده است
عملا كارآمدي نهادهاي انتخابي از بين رفته است
اصلاحطلبان هم نميخواهند خود را تحميل كنند بنابراين كنار ميايستيم و البته خود را هم پاسخگوي تبعات آن نميدانيم
بعيد به نظر ميرسد كه ما باز هم به دوران محمود احمدينژاد و محدوديتهاي آن دوران بازگرديم
نقد و رصد اركان قدرت از صدر تا ذيل آن، همچنين پيگيري و دستهبندي و ارسال مطالبات به سمت حاكميت و دولت يكي از مهمترين اقدامات اصلاحطلبان است
اصلاحطلبان ميتوانند زبان گويا، پيك مطمئن جامعه مدني به سمت حاكميت از طريق احزاب، رسانهها و... باشند
ما براي اين كشور، اين نظام، اين دولت و همه اين آرمانها هزينههاي سنگيني دادهايم و نميتوانيم بهدليل پارهاي از ناملايمات كه به ما تحميل ميشود روي همه چيز چشم ببنديم