امريكا بايد از توافق امنيتي ميان ايران و عربستان حمايت كند
ولي نصر
توضيح روزنامه: انتشار ديدگاه و تحليل ولينصر از آن جهت اهميت دارد كه موضع گروهي از تحليلگران سياسي را نسبت به رويكرد و برنامههاي دولت امريكا روشن ميكند. اعتماد وظيفه خود ميداند كه ضمن تاكيد بر مواضع اصولي خود، امانتدارانه در انعكاس و انتشار آراي سياسي موجود بكوشد.
دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا سياست خاورميانه را به هم ريخته است. او از زمان روي كار آمدن اعلام كرد ميخواهد حضور نظاميان امريكايي را در منطقه كاهش دهد، اما سياستهاي او طوري نبود كه بتواند اين تصميم را عملي كند. بلكه واشنگتن با تمركز بيشتر به دنبال جايگزين كردن توافق هستهاي سال 2015 ايران با توافق ديگري بود كه بتواند برنامه موشكي تهران و فعاليتهاي آن در منطقه را محدود كند. دستيابي به چنين توافقي به عنوان اصليترين سياست امريكا در خاورميانه تنها موجب بيثباتي منطقه شده و منافع واشنگتن را به خطر مياندازد.
ولي نصر، كارشناس برجسته امور بينالملل و خاورميانه در مطلبي كه در وبسايت خبري «فارن افرز» منتشر شده است، ميگويد: ترامپ تمركز خود را بر اعمال فشار حداكثري عليه ايران گذاشته است؛ طرحي كه ايران را از نظر اقتصادي تحت فشار ميگذارد. اما اين روش به جاي اينكه ايران را تسليم كند باعث شد پايبندي اين كشور به برجام كاهش يابد، يك هواپيماي بدون سرنشين امريكايي را ساقط كند و پس از ترور (شهيد) سردار سليماني به دست نيروهاي امريكايي، پايگاه نظامي آنان را در عراق مورد هدف قرار دهد. بحران بزرگي ايجاد شد و نشان داد محاسبات ترامپ درباره راحت و بدون هزينه بودن برنامه «فشار حداكثري» اشتباه بوده است. ايران همچنين توانايي اين را دارد كه از حمله به منافع خود جلوگيري كند و سياستهاي ترامپ جنگي به راه مياندازد كه امريكا نه ميخواهد و نه به آن نياز دارد. زماني مهار ايران رويكرد اصلي واشنگتن بود و تصور ميشد با اين سياست، امنيت در خاورميانه برقرار ميشود. امروز اما چنين هدفي نه عاقلانه است و نه ثبات ايجاد ميكند. اين با ساير اولويتهاي امريكا، مانند رقابت با چين و روسيه، مغايرت دارد و نميتواند موجب ثبات پايدار در منطقه شود. امروز دولت امريكا براي مهار ايران ديگر حتي نميتواند روي حمايت بيچون و چراي مردم خود حساب كند. نارضايتي مردم از تعهدات بيشمار امريكا در خاورميانه باعث شد ترامپ وعده پايان اين تعهدات را بدهد. امريكا بايد درباره رويكرد خود نسبت به خاورميانه تجديدنظر كند. واشنگتن به جاي مهار ايران بايد بر پيشبرد نظم منطقهاي سرمايهگذاري كند؛ امري كه موجب كاهش تنشها و تقويت ثبات ميشود. به ادعاي «ولي نصر» حتي اگر دولت ترامپ موفق ميشد توافق هستهاي جديدي با ايران ايجاد كند، احتمالا ثبات منطقه تنها كمي بيشتر ميشد و ترامپ ميفهميد كه توافق هستهاي در واقع نوعي پيمان كنترل تسليحاتي است. به اين ترتيب، چنين توافقي شايد بتواند يكي از نگرانيهاي بزرگ بينالمللي را برطرف كند، اما در نهايت قادر نيست مسائل امنيتي مهمتر خاورميانه را از بين برده و محاسبات استراتژيك ايران را تغيير دهد.
ولي نصر ميگويد: در خاورميانه امروز ايران، اسراييل، عربستان سعودي، تركيه و تمامي متحدان آنها درگير رقابتي بينتيجه هستند. تلاش براي اثبات برتري روز به روز افزايش مييابد و باعث تشديد يك رقابت تسليحاتي خطرناك ميشود. از سلاحهاي معمولي، موشكها و شبهنظاميان گرفته تا ارتش سايبري و سلاحهاي پيشرفته. توافق هستهاي جديد به تنهايي نميتواند چنين رقابتي را به پايان برساند، شرايط منطقه را تغيير دهد يا تعبير ايران از امنيت را تغيير دهد. اما اين توافق با پيدا كردن روشي ديپلماتيك براي كنار آمدن با ايران به امريكا اجازه ميدهد تا حضور خود در منطقه را كاهش دهد. چنين چشماندازي ايجاد نظم منطقهاي پايدار را از هميشه مهمتر ميكند.مدتهاست ادعاي واشنگتن اين است كه رفتار ايران منطقه را بيثبات كرده و براي حل مشكل ناامني منطقه بايد اين رفتار را مهار كند. اما ايران معتقد است كه از حضور در نظم منطقهاي فعلي محروم شده و در برابر اين محروميت مقاومت ميكند. رفتار آنها تنها در صورتي تغيير ميكند كه جايگاهي براي خود در نظم منطقه پيدا كنند. اين اتفاق باعث ميشود بازيگران خارجي بپذيرند كه ايران نيز مانند عربستان و تركيه در تحولات جهان عرب از منافع مشروعي برخوردار است. باراك اوباما، رييسجمهور سابق امريكا، زماني به منتقدان عرب توافق هستهاي 2015 گفت ايران و عربستان بايد «به عنوان دو كشور همسايه به روش موثري براي تعامل با يكديگر دست پيدا كنند و به نوعي صلح موقت برسند.» در آن زمان، رهبران كشورهاي عربي توصيه اوباما را ناديده گرفتند، اما اكنون به نظر ميرسد كه آن توصيه هوشمندانه بوده است.
ايجاد يك نظم منطقهاي جديد دشوار خواهد بود. بياعتمادي شديد، ايران را از همسايگان عرب خود جدا ميكند. اما خاورميانه اكنون با مشكلاتي روبروست كه بايد رهبران آن را وادار كند تا اين رويكرد را جدي بگيرند. مشخص نيست امريكا تا چه حد به تعهدات خود در منطقه پايبند ميماند. تنش ميان تهران و واشنگتن همچنان در سطح بالايي قرار دارد و تهديدها از دور نمايان ميشوند.
عربستان به عنوان اصليترين رقيب ايران همچنان مخالف ورود اين كشور به نظم منطقهاي است. مدتهاست رياض اصرار ميكند كه ايران هيچ منفعت قانوني در خاورميانه عربي نداشته و در نتيجه امور كشورهاي عرب ربطي به ايران ندارد. آنها در مورد تركيه هم همين نظر را دارند. تهران اين ادعاها را رد ميكند. شكافهايي كه اين روزها در بلوك كشورهاي عربي مدنظر عربستان مشاهده ميشود نيز اين نظريه رياض را رد ميكند. شوراي همكاري خليج فارس - كه عربستان سعودي به عنوان سدي منطقهاي عليه ايران آن را رهبري ميكند- اكنون در بحث ايجاد امنيت در منطقه دچار چنددستگي شديدي شده است. چندين كشور خاورميانه در راستاي اطاعت از عربستان از سال 2017 قطر را طرد كردهاند و دليل آن تا حدي به خاطر گسترش روابط دوحه با تهران بوده است. در نتيجه قطر براي حفظ توازن منطقه، ايران را وزنهاي در برابر عربستان، و تركيه را وزنهاي در برابر هر دوي آنها ميداند. كويت و عمان نيز مانند قطر در مورد نقش پررنگ عربستان در منطقه نگرانند و اكنون خواستار تعامل با ايران هستند كشوري كه پرچمدار مقاومت در برابر سلطه سعوديهاست. از اين رو امريكا براي متحد كردن كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس عليه ايران مشكل خواهد داشت، چه رسد به گسترش آن به عنوان «ناتوي عربي». (واشنگتن اعلام كرده است كه ميخواهد مصر و اردن را نيز وارد اين شورا كند.) امريكا بايد به جاي تقويت يك بلوك عربي اين را بفهمد كه ايران و تركيه جدا از خاورميانه نيستند.
شايد واشنگتن به دلايلي نسبت به چشمانداز دستيابي به امنيت جمعي در خاورميانه بدبين باشد، اما نبايد در مسير رسيدن به اين هدف سنگ بيندازد. در عوض با شدت گرفتن تنشها و تضعيف تعهدات امريكا در قبال امنيت متحدان خود در منطقه، واشنگتن بايد كشورهاي خاورميانه را تشويق كند مثل همتايان خود در ساير نقاط جهان عمل كنند و براي بالا بردن امنيت منطقه دست همكاري به هم بدهند. امريكا به جاي اينكه دنبال نتيجه اين همكاري باشد بايد مزاياي موجود در فرآيند رسيدن به آن هدف را به رسميت بشناسد. امريكا بايد از انعقاد پيمانهاي عدم تجاوز و وعدههاي عدم مداخله ميان ايران و همسايگانش استقبال كند. اگر ايران چنين تعهداتي بدهد، نفوذ امنيتي امريكا در منطقه كاهش نمييابد، بلكه صرفا بار سنگين آن سبكتر ميشود.
اينكه ايران و همسايگانش بتوانند به چنين توافقهايي دست يابند و به آن پايبند بمانند چندان رويايي و دور از دسترس نيست. در سال 1995 ايران و عربستان توافق امنيتي دوجانبهاي را امضا كردند كه همكاريهاي اقتصادي و امنيت منطقهاي را نيز در كنار ساير مسائل پوشش ميداد. آن توافق به مدت 10 سال امنيت خليج فارس را بهبود بخشيد. در سال 2015 ايران توافق هستهاي (برجام) را با شش قدرت جهان امضا كرد. در دستگاه سياست خارجي امريكا خيليها هشدار دادند كه ايران به تعهدات خود در قبال برجام پايبند نميماند. اما ايران به تعهدات خود عمل كرد و ضمنا در سال 2019، دو سال پس از خروج امريكا از برجام بود كه ايران روند كاهش تعهدات خود را آغاز كرد.اگر كشورهاي حوزه خليج فارس واقعا در راستاي امنيت جمعي قدمي رو به جلو بردارند، امريكا بايد از آن استقبال كند. براي ديدن يك نمونه موفق از اين فرآيند، رهبران امريكا ميتوانند به سازمان امنيت و همكاري اروپا نگاه كنند. اين سازمان كار خود را با تماسهاي سطح پايين و اقدامات اعتمادساز در سطح كشورهاي اروپايي با تفكرات ايدئولوژيك مختلف آغاز كرد. به مرور زمان اين اقدامات كوچك تبديل به مذاكرات دوجانبه و چندجانبه و توافقات گسترده بر سر مسائل مختلف شد. در نهايت آنچه به دست آمد يك نهاد امنيتي تمامعيار بود. خاورميانه نيز ميتواند از همين الگو پيروي كند. اوباما اين موضوع را درك ميكرد كه اگر امريكا ميخواهد حضور خود را در خاورميانه كاهش دهد، بايد بازيگران منطقه را به همكاري و سرمايهگذاري بر امنيت جمعي تشويق كند. اكنون نميتوان انكار كرد كه اين ايده تا چه اندازه هوشمندانه و عقلاني بوده است. سياستگذاران بايد نياز به چنين اقداماتي را به رسميت بشناسند و از آنها حمايت كنند. در غير اين صورت نتيجه چيزي جز آشوب وسيعتر و جنگي ناتمام نخواهد بود. ترجمه: هديه عابدي
شايد واشنگتن به دلايلي نسبت به چشمانداز دستيابي به امنيت جمعي در خاورميانه بدبين باشد، اما نبايد در مسير رسيدن به اين هدف سنگ بيندازد. در عوض با شدت گرفتن تنشها و تضعيف تعهدات امريكا در قبال امنيت متحدان خود در منطقه، واشنگتن بايد كشورهاي خاورميانه را تشويق كند مثل همتايان خود در ساير نقاط جهان عمل كنند و براي بالا بردن امنيت منطقه دست همكاري به هم بدهند. امريكا به جاي اينكه دنبال نتيجه اين همكاري باشد بايد مزاياي موجود در فرآيند رسيدن به آن هدف را به رسميت بشناسد. امريكا بايد از انعقاد پيمانهاي عدم تجاوز بين ايران و همسايگانش استقبال كند.